امام زمان عج_۴۶.mp3
4.28M
#فایل_صوتي_امام_زمان 43
همه ایستاده ایم،
در صفهایی که بوی ملکـ🌸ــوت می دهند!
فقـط
جـای تـ❤️ــو خالیست!
تا با نوای حیدری ات برایمان قنوت بخوانی.
✨آرزوی قنوتمان،
خرج شدن به پای تـوست👆👆
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#وصیت_نامه شهید 📝 ما #انقلاب کردیم که اضطرار امام زمان(عج) را به استقرار تبدیل کنیم. و رسیدن به این
💠اردوی جهادی اسفندماه 1391
#روستای عبدل آباد از توابع جیرفت استان #کرمان
💎معمولا دوستان #جهادگر بعد از ورزش صبحگاهی، حلقه⭕️ میزدند و بعد از نام بردن از یک #شهید صلوات🌷 میفرستادند
💎همسفر شهید مدافع حرم #سعید کمالی، مداح دلسوخته💔 جانباز شهید سید مجتبی #علمدار بود.
✍پ.ن: در اردوی جهادی، دوستان تمثالی از یک شهید🌷 رو بر روی سینه خود نصب می کردند تا علاوه بر #زنده نگهداشته شدن #یاد_شهدا، حس کنجکاوی اهالی روستا بالاخص کودکان و نوجوانان نیز تحریک شود👌
#شهید_سعید_کمالی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین 💞 ↶ #نیمه_پنهان↷ #قسمت_بیست_وهشتم8⃣2⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃حالا اين كه آ
📚 #رمان
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین 💞
↶ #نیمه_پنهان↷
#قسمت_بیست_ونهم9⃣2⃣
🔻راوی: همسر شهید
🍃بايد خودم را خالي مي كردم . گفت " نه ، تو بزرگ تر از اين حرف ها فكر مي كني . اگر تو اين طوري بگويي من از زن هاي بقيه چه توقعي مي توانم داشته باشم كه اعتراض نكنند . تو با بقيه فرق مي كني . " گفتم " عيب ندارد ، هنداونه بذار زير بغلم " گفت " نه به خدا ، راستش را مي گويم . تازه ما در مكتبي بزرگ شده ايم كه پيغمبرش بدون پدر و مادر بزرگ شد و به پيغمبري رسيد . مگر ما از پيغمبرمان بالاتر هستيم ؟ " ليلا چهل روزه شده بود که تازه او آمد . نصفه شب آمده بود رفته بود خانه ي مادرش . فردا صبح پيش من آمد ، خيلي عادي ؛ نه گُلي ، نه كادويي .
🍃صدايش را از آن يكي اتاق مي شنيدم كه داشت به پدرم مي گفت " حاج آقا ، اصلاً نمي دانم جواب زحمت هاي شما را چه طور بدهم . " پدرم گفت " حرفش را هم نزنيد برويد دخترتان را ببينيد . " وقتي وارد اتاق شد ، من بهت زده به او زل زده بودم . مدت ها از او خبري نداشتم ، فكر مي كردم شهيد شده ، مفقود يااسير شده . آمد و ليلا را بغل كرد . بغلش كرده بودو نگاهش مي كرد . از اين كارهايي هم كه معمولاً پدرها احساساتي مي شوند و با بچه ي اولشان مي كنند ، گازش مي گيرند ، مي بوسند ، نكرد . فقط نگاهش مي كرد . من هم كه قبل از آن اين همه عصباني بودم انگار همه عصبانيتم تمام شد . آرامشش مرا هم در بر گرفته بود ، فهميدم عصبانيتم بهانه بوده . بهانه اي براي ديدن او و حالا كه ديده بودمش ديگر دليلي براي عصبانيت نداشتم .
🍃به قول مادربزگم مكه رفتن بهانه بود ، مكه در خانه بود . هنوز دوروز نشده بود دوباره رفت . وقتي داشت مي رفت گفتم " من با اين وضعيت كه نمي توانم خانه ي پدرم باشم . شما من را ببر توي منطقه ، آن جايي كه همه خانم هايشان را آورده اند.
#ادامه_دارد...✒️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین 💞
↶ #نیمه_پنهان↷
#قسمت_سی_ام0⃣3⃣
🔻راوی: همسر شهید
🍃فهميدم عصبانيتم بهانه بوده . بهانه اي براي ديدن او و حالا كه ديده بودمش ديگر دليلي براي عصبانيت نداشتم . به قول مادربزگم مكه رفتن بهانه بود ، مكه در خانه بود . هنوز دوروز نشده بود دوباره رفت . وقتي داشت مي رفت گفتم " من با اين وضعيت كه نمي توانم خانه ي پدرم باشم . شما من ببر توي منطقه ، آن جايي كه همه خانم هايشان را آورده اند .
🍃" احساس مي كردم تولد ليلا ما را به هم نزديك تر كرده و من حق دارم از او بخواهم كه با هم يك جا باشيم . فكر مي كردم ليلا ما را زن و شوهر تر كرده است . گفتم " تو خيلي كم حرفهايت را مي گويي . " خنديد و گفت " يك علت ابراز نكردن من اين است كه نمي خواهم تو زياد به من وابسته شوي . " گفتم " چه تو بخواهي چه نخواهي ، اين وابستگي ايجاد مي شود .
🍃اين طبيعي است كه دلم براي شما تنگ شود . " گفت " خودم هم اين احساس را دارم . ولي نمي خواهم قاطي اين بازي ها شوم . از اين گذشته مي خواهم بعدها اگر بدون من بودي بتواني مستقل زندگي كني و تصميم بگيري . " گفتم " قبلاً فرق مي كرد اشكالي نداشت كه من خانه پدرم بودم ، ولي حالا با يك بچه " گفت " اتفاقاً من هم دنبال يك خانه ي مستقل هستم . " گفتم " مهدي گاهي حس مي كنم نمي توانم درونت نفوذ كنم " گفت " اشتباه مي كني . به ظواهر فكر نكن .
#ادامه_دارد...✒️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Mohammad-Reza-Oshrieh-Farshe-Ghermez--128.mp3
4.68M
🎵 آهنگ فوق العاده زیبا👌
❣یه نامه و پلاک و سربند،
مرهم دلتنگی ها میشه
❣تو کوچه ای که شد به نامت
میپیچه بوی گل همیشه
🎤🎤 #محمدرضا #عشریه
👈تقدیم به همه مادران شهدا❣
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰کلام شهید: امیدوارم حضورم در سوریه مرا به #امام_زمان (عج) نزدیک کند. خیلی اهل نصیحت و توصیه نیستم
🔸شهید رسول پورمراد🌷 ۲۶ اسفند ماه🗓 سال ۶۷ در #تاکستان متولد شد دارای ۴ برادر و ۴ خواهر.
🔹 چند ماهی بود که با #دخترعمه ۱۹ ساله اش عقد💍 کرده و قرار بود بعد از بازگشت #سوریه مراسم عروسی نیز برگزار شود که آسمانی🕊 شد.
🔸او تحصیلات📚 خود را تا مقطع #مهندسی_برق سپری کرد و ۲۰ مهر ماه به درجه رفیع #شهادت نایل شد.
🔹او #اولین شهید مدافع حرم🌷 استان #قزوین به شمار می آید.
#شهید_رسول_پورمراد
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید مدافع حرم الیاس چگینی از پاسداران تیپ 82 سپاه #صاحب_الامر(عج) قزوین بود که چهارم آذر 1394📆 در ا
💢بسیار مهربان😍 کاری، سربه زیر، همیشه تو کارای #تدارکاتی پیش قدم بود
💢همین کارش باعث شده بود که چندتا بیشتر عکس📸 به #یادگار نمونه تو ۱۸ سال خدمت مخلصانش👌 تو #سپاه، فردی بود که به #نماز اول وقت🕐 اهمیت میداد...
#شهید_الیاس_چگینی
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh