صفحہ ۵۶ استاد پرهیزگار .MP3
1.02M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه آل عمران✨
#قرائت_صفحه_پنجاه_وششم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💞 #عاشقانه_شهدا🕊 🔸روسری قرمز 🔰هنوز #ازدواج نکرده بودیم. تو یکی از سفراش همراش بودم. تو ماشین🚘 یه هد
🔸از #شهید_چمران
پرسیدند که:
تعهد بهتر است یا تخصص⁉️
🔹گفت:
میگویند #تقوا از تخصص
لازم تر است، آن را میپذیرم♥️
💥اما میگویم:
آنکس که تخصص ندارد❌
و کارے را میپذیرد
#بـےتقواست...🌱
#شهید_مصطفی_چمران
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
تقدیم به روح بلند شهیدابراهیم هادی🌷 🍂باز هم از جبهه یادی می کنم 🌾یاد #ابراهیم_هادی می کنم 🍁السلام
💠 دوری از #نامحرم
🔺از صحبت با نامحرم بسیار گریزان بود. اگر میخواست با #زنی نامحرم، حتی بستگانش👥 صحبت کند، به هیچ وجه🚫 سرش را بالا #نمیگرفت.
🔻به قول دوستانش، #ابراهیم به زن نامحرم #آلرژی داشت☺️
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 🔻 #استاد_پناهیان * #لذت_آغوش_خدا.... * 63 💕◈•══•🕋💗 #مدیریت_رنج_ها 62 🌺 تنها چیزی که به انس
❣﷽❣
🔻 #استاد_پناهیان
* #لذت_آغوش_خدا.... * 64
💕◈•══•🔹🔶💢🔶
#مدیریت_رنج_ها 63
زجر بی فایده!
🔶 ما آدما موجودات عجیب و غریبی هستیم. 😊
💢 خیلی وقتا برای خودمون هم ناشناخته هستیم!
چطور؟
👈 ببینید اون رنجی انسان رو بالا میبره و حلاوت ایمان رو به انسان میچشونه که وقتی انسان، رنجی رو کشید به این فکر نباشه که بعدا جبران کنه!
⭕️ بعضیا آدمای به ظاهر باتقوایی میشن. 😒
💢 هی مراعات میکنن تا یه وقتی فرصت بیارن و همه رو جبران بکنن!
🙄🔞
🔶 این جور آدما هر چی خوب میشن بازم طعم ایمان رو نمیچشن...
فایده نداره.
⚠️ همش دنبال فرصت میگرده...
🔹 میگه خدایا من این کارای خوب رو کردم پس چرا فلان چیز رو بهم نمیدی!😤
💢 همش طلبکار از خداست...
⛔️ این خیییلی بده...
در واقع مهم ترین عامل اینکه ما مبارزه با نفس میکنیم ولی با انرژی و نشاط نیستیم همینه...
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
28_332.mp3
5.73M
#مهندسی_فکر 28
✨خلـــوت...
توام نیاز به خلوت داریــا....
یک بخشی از وقتت رو اختصاص بده به خودت و خدا...
به این فکر کن؛ بین تو و خدا، چه رازی هست که نباید رشته ی اتصالتون از هم ، باز بشه‼
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢برای اینکه از #وجودمون بگذریم شبانه روز باید همه کارهامون #برای_خدا باشه✅
#هفته_دفاع_مقدس
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🍂 #الگو_بردارے_از_شهدا ♦️ #همیشه روی لبش لبخند🙂 بود نه از این بابت که مشکلی ندارد❌ من خبر داشتم ک
میگفت : قیافه ام خوب نیست
اگه #شهید بشم کسی برام پوستر نمیزنه....😊
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان #مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_دوازدهم 2⃣1⃣ 🍂به خانه رسیدم. شب شده بود و میدانستم که با نگرانی مادر مو
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_سیزدهم 3⃣1⃣
🍂روزهای خوبی نداشتم. بعد از آن ماجرا تنها شده بودم، خبری از دور زدن ها و وقتگذرانی های بعد از دانشگاه نبود. کاوه بین حفظ دوستی با من و آرمین سرگردان بود. برای آنکه از معذوریت خارج شود و انتخاب ادامه دوستی مان را به خودش واگذار کنم، تلاشی برای نزدیک شدن به او نمی کردم.
🌿 اما ترس آرمین از اینکه مبادا پس از من کاوه هم از دست برود کاملاً ملموس بود. در اوقات بیکاری کتاب می خواندم، و بعد از پایان کلاسها به خانه برمی گشتم. کم کم پدر و مادر هم متوجه شدند بین من و بچهها اتفاقی افتاده. اما جزئیاتش را من نمی پرسیدند من هم ترجیح میدادم چیزی نگویم.
🍂نزدیک عید بود و دانشگاه تعطیل شده بود. وقت آزاد بیشتری داشتم تا به مادر برای کارهای مردانه خانه تکانی کمک کنم. ظهر آخرین روز سال بود در حالی که چیزی به تحویل سال نمانده بود؛ بالای نردبان مشغول گردگیری لامپهای خانه بودم که تلفن زنگ خورد. مادر گوشی را برداشت و گفت:
_الو ... بله ... شما ؟؟؟
🌿گوشی را زمین گذاشت و گفت:
_رضا بیا تلفن باهات کار داره، میگه دوستته. تو مگه دوستی به اسم محمد داشتی؟؟
از شنیدن اسم محمد تعجب کردم. من شماره خانه را به او نداده بودم یعنی شماره را از کجا آورده بود؟!!! چه کار داشت !!!
🍂با عجله و کنجکاوی خودم را به گوشی رساندم.
_الو، سلام
+سلام بر آقا رضای گل، خوبی ؟
_ممنون محمد جان تویی؟
+آره خودمم. ببخش خونتون مزاحم شدم. دسترسی دیگه ای بهت نداشتم.
_خواهش میکنم. مراحمی، شماره را از کجا آوردی؟
+فکر میکردم تا آخر سال بازم ببینمت؛ ولی روز آخر کلاس ها نیومدی. منم از دوستت کاوه شماره خونه رو گرفتم. میخواستم بهت بگم من و چند تا از دوستان همیشه آخر سال میریم مزار شهدا قبرها را می شوییم و گل می ذاریم. اگر دوست داری و شرایطش رو داری تو هم بیا.
🌿دلم میخواست بدون مکث پیشنهادش را قبول کنم این فرصت خوبی بود تا بیشتر کنار محمد باشم. اما نمی دانستم با کارهای باقیمانده چه کنم!! و به مادر چه بگویم؟! چند ثانیه ای گذشت گفتم:
_باشه حتماً اگر شرایط جور باشه میام چه ساعتی میری؟ کجا ببینمت؟
+حدود ساعت پنج قطعه ۲۴ بهشت زهرا
خداحافظی کردیم و تلفن را قطع کردم در فکر بودم چه بهانه ای برای رفتن بیاورم ...
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_642593816913641645.mp3
11.91M
🔊صوت:«امن یجیب»
ترانهای با محوریت
#همسران_شهدای_مدافع_حرم
🎤با صدای محمدقاسم #کریمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5868378562880340182.mp3
4.02M
🎧 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #فرحزاد
🔖 روحیه عفو گذشت 🔖
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
رهبر معظم انقلاب: گوارا باد این پایان با ارزش برای این انسان #مجاهد، این شهید عزیزمان؛ #شهید_شوشتری
🔹آنجا پشت #خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز🛋 دیروز دنبال #گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود😔
🔸جبهه بوی ایمـ💖ــان میداد و اینجا #ایمانمان بو میدهد. آنجا بر درب اتاقمان🚪 مینوشتیم #یاحسین فرماندهی ازان توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید🚷
🔹الهی نصیرمان باش تا #بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم⛔️ آزادمان کن تا #اسیر نگردیم.
#شهید_علی_شوشتری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنـــوشتـــــه 📝
💢دیشب حال خوشی نداشتم😞
گذرم افتاد به #خیابان_شهدا
♦️از خیابان شهدا🌷 آرام آرام در حال گذر بودم. خیابان هر قدمش #کوچه ایی داشت
🌾 #اولین_کوچه، به نام #شهید_همت
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین😌نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی⁉️⁉️
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم😔
🌾 دومین کوچه
شهید #عبدالحسین_برونسی
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی💖 رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد👤
صدایم زد!
گفت: سفارشم #توسل بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا...
چه کردی⁉️
جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم😔
🌾 به سومین کوچه رسیدم!
شهید #محمدحسین_علم_الهدی
به صدایی ملایم💥اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن_ونهج البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد⁉️
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد😢
سر به گریبان؛ گذشتم.
🌾 چهارمین کوچه!
شهید #عبدالحمید_دیالمه
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و #آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! #مطالعه کردی⁉️
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت⁉️
همچنان که دستانم در دستان #شهید بود!
از او جدا شدم💕 و حرفی برای گفتن نداشتم.
🌾 پنجمین کوچه
و شهید #مصطفی_چمران
صدای نجوا و مناجات شهید می آمد!
صدای اشک و ناله😭 در درگاه پروردگار
#حضورم را متوجه اش نکردم🚫
شرمنده شدم، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم😔
🌾 ششمین کوچه و
شهید #عباس_بابایی
هیبت خاصی داشت. مشغول #تدریس بود!
مبارزه با هوای نفس،نگهبانی دل💝
کم آوردم...گذشتم...
🌾 هفتمین کوچه
انگار کانال بود! بله
شهید #ابراهیم_هادی
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی!
#مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر⚠️ لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم😔
🌾 هشتمین کوچه؛
رسیدم به #شهید_محمودوند
انگار شهید پازوکی هم کنارش👥 بود!
پرونده های #دوستداران_شهدا را تفحص میکردند!
آنها که اهل عمل به وصیت شهدا📜 بودند
شهید محمودوند پرونده شان را به #شهید_پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب😢
🌾پرونده های باقیمانده روی زمین🗞
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند، برایشان. #اسم_من هم بود!😭
وساطت فایده نداشت❌
⇜از حرف ⇜تا #عمل! فاصله زیاد بود.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...خودم دیدم که با حالم چه کردم!😭😭
تمام شد...تمام⛔️
از #کوچه پس کوچه های دنیا!
#بی_شهدا❌نمی توان گذشت❌
❣ #شهــــدا_گاهی_نگاهی😔
🌷شهدا همه را صدا میزنند
💥اما #هرکسی نمیشنود🚫
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۵۷ استاد پرهیزگار .MP3
989.4K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه آل عمران✨
#قرائت_صفحه_پنجاه_وهفتم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh