پای دفاع از #ارزشها که در میان باشد
"دفـاع"، ✨مقـدس✨ میشود
و کشتهشدن، #وصال
و امیدِ وصال حضرت دوست💞
میشود التیام #هجر_یاران
#جانباز
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سیره_شهدا
🦋نمیدانم چرا فرزندم #وصیتنامه ندارد؛ در حالیکه تمام فعالیتهای روزانه خود را داخل دفترچه📖 مینوشت. شاید بیم آن داشته که به وسیله وصیتنامه، #آوازه پیدا کند.
🦋او به شدت از #دیده_شدن حذر میکرد و تمام اعمالش را در #گمنامی انجام میداد. شبانه🌒 کمکهای مالی خود را به نیازمندان میرساند، تا هیچکس متوجه او نشود❌
🦋فرزندم همانطور که پیش از #شهادت به یاری مردم میشتافت، اکنون نیز مشکلگشایی💫 میکند و دست همگان را می گیرد✅
#شهید_عبدالکریم_پرهیزگار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 6⃣4⃣ 📚📖حسین قرار بود لب رودخونه بمونه و بچهها رو وارد آب کنه بعد خودش ر
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 7⃣4⃣
📚📖روز دوم،عملیات به سمت جاده ی ام القصر ادامه می یافت.قرار بود لشکر شب وارد عمل بشه.از طرف فرماندهی دستور رسید به واحد اطلاعات که هرچه زودتر یه گروه برای شناسایی به خط مقدم اعزام بشه.
⁉️حسین با همون وضعیت جسمی که داشت خودش رو آماده کرد و سوار موتور شد.ما هم همینطور.همگی با چهار موتور سیکلت بطرف جاده ام القصر راه افتادیم.حسین با وجود ضعف شدیدی که داشت با سرعت توی جاده حرکت می کرد ماهم به دنبالش.
🚫دشمن دو طرف جاده رو بشدت می کوبید.نزدیکی های خط یه هلی کوپتر عراقی بالا سرمون ظاهر شد و راکتی شلیک کرد.فکر کردیم این شلیک بطرف ماست بخاطر همین فوری از موتورا پیاده شدیم و موضع گرفتیم.
🔴اما راکت به یه دستگاه ایفا که پشت سرمون بود اصابت کرد و منفجر شد. دوباره سوار شدیم و راه افتادیم.باید سه راهی کارخونه ی نمک بود.دشمن آتش شدیدی روی این منطقه متمرکز کرده بود اما حسین راحت و بی خیال جلو می رفت و با کمک بچهها منطقه رو شناسایی کرد.
✅بعد اتمام مأموریت به خط خودی برگشتیم.تو راه از چهرهی حسین بخوبی معلوم بود که هر لحظه منتظر گلوله ایه تا بیاد و اون رو به آنچه که می خواست برسونه.وقتی به خط خودی رسیدیم،گزارش شناسایی رو به فرماندهی دادیم اما همون موقع قرارگاه اعلام کرد که امشب هم لشکر حضرت رسول وارد عمل میشه.
⚪️به همین خاطر قرار شد که بچهها برای یه استراحت کوتاه به مقر اصلی واحد در عقبه بروند و فرداش دوباره برگردن منطقه،همه به همراه حسین سوار قایق شدیم و به ساختمون واحد که در کنار اروند بود اومدیم.
✔️به روایت از مجید آنتیکی
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 8⃣4⃣
📚📖اون روز بعداز ظهر من و مهدی پرنده غیبی،باهم بودیم که حسین سوار بر موتور از راه رسید.پونزده روز قبل موقعی که در هور العظیم بودم،خواب دیدم حسین شهید شده،دیگه تواین پونزده روز کارم شده بود گریه و زاری.
✳️وقتی برای عملیات والفجر هشت خودم رو رسوندم،خیلی مشتاق بودم که حتما حسین رو ببینم.بخاطر همین وقتی دیدم داره میاد اشکم جاری شد.از موتور که پیاده شد در آغوشش گرفتم. می بوسیدمش و گریه می کردم.
✨می دونستم که بزودی رفتنیه.نه تنها من که برای همه این قضیه آشکار بود. حسین رو به مهدی کرد و گفت:دیگه شما کاری ندارین؟من دارم میرم.هم من و هم مهدی فهمیدیم که منظورش از رفتن چیست؟چون کاملا از لحنش مشخص بود.
✳️مهدی نتونست خودش رو نگه داره و بی اختیار زد زیر گریه. هردو به حسین نگاه می کردیم و اشک می ریختیم.مهدی گفت:حسین آقا تو که اهل این حرفا نبودی.از تو بعیده اینطوری صحبت کنی. تو که رفیق با معرفتی بودی.
✅حسین به آرامی گفت:به خدا قسم دوساله بخاطر رفاقت با شماها موندم. بعد از شهادت اکبر شجره این دوسال رو فقط به هوای شما صبر کردم.دیگه بیش از این ظلمه بمونم.انصاف بدین،اون طرف هم کسانی منتظرم هستن.
✳️مهدی سرش رو پایین انداخت و گریه می کرد. گفت:باشه حسین آقا،حرف حرف خودته.و دیگه هق هق گریه امونش نداد.احساس کردم زمین و زمان برام تار شده،کاری از دستمون بر نمی اومد.عزم رفتن داشت.
🌟همونطور که می خندید جلو اومد و با من و مهدی خداحافظی کرد. سوار موتورش شد و رفت.
✔️به روایت از حمید شفیعی
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_695743491741285284_1395-6-25-19-43.mp3
2.19M
🎵ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﮕﻪ ﺧﺒﺮ ﻧﺪاﺭﻱ
🎤ﺣﺎﺝ #ﺳﻴﺪ_ﻣﻬﺪی_ﻣﻴﺮﺩاﻣﺎﺩ
به یاد نگرانی فرزندان شهدا😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#فرزندان_شهید_علی_زنجانی💔
#پدر ای یاد تو آرامش من...!
امشب🌙 از کوچه #دل تنگی من می گذری؟!
جانِ من زود بیا😔
#بغلم_کن پدرم...!
آنقَدَر #حسرت آغوش تو دارم که نگو😭
#شهید_سیدعلی_زنجانی🌷
#هنیئا_لک_یا_شهید
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
دوست داشتنَت♥️
سحـرخیـزترین #حسِ دنیاست
که صبــ🌤ــحها
پیش از باز شدنِ چشمهایم😌
در من #بیدار میشود...
#اللهُـمَّ_عَجِّـل_لِوَلِیِّکــ_الــْفَرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خورشیـ☀️ــد، امروز
از لابه لای #چشمانت
به من سلام می دهد😍
مگر می شود
#تو باشی و
"صبح هایم" به خیر نشود⁉️
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - جریان_شنیدنی_شب_اول_قبر_و_شفاعت.mp3
1.69M
♨️داستان کسی که یک بار از دنیا رفت و دوباره زنده شد
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #دارستانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شیر_صحرا لقب که بود⁉️
🔰فرمانده ای که #صدام شخصا برای سرش جایزه🎁 تعیین کرد. او فقط با #هشت_نفر کلاه سبز در دشت عباس کاری کرد که رادیو عراق اعلام کرد که یک لشکر از نیروهای ایرانی🇮🇷 در دشت عباس مستقر شده است.
🔰درسال 1335 وارد #ارتش شد و سریعا به نیروهای ویژه پیوست. فارغ التحصیل📜 اولین دوره رنجری در ایران بود. دوره سخت چتربازی و #تکاوری را در اسکاتلند گذراند.
🔰 #اولین کسی بود که در دفاع مقدس نیروهای عراقی را به اسارت گرفت، او طی نامه ای📩 به صدام او را به نبرد در #دشت_عباس فرا خواند. صدام یک لشکر به فرماندهی ژنرال عبدالحمید معروف به دشت عباس فرستاد🚌
🔰عبدالحمید کسی بود که در #اسکاتلند از این ایرانی شکست⚡️ خورده بود. پس از نبردی نابرابر و طولانی عراقیها شکست خوردند و او شخصا ژنرال عبدالحمید را به #اسارت میگیرد✌️
🔰مردم دشت عباس به او لقب #شیر_صحرا داده بودند. این لقب برای او چنان با مسما بود که رادیوهای📻 دشمن هم با این لقب از او نام می بردند. او در عملیات قادر در منطقه #سرسول به شهادت🌷 رسید.
#سرلشکر
#شهید_حسن_آبشناسان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh