فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 حبیبی شکرا
"حبیبی شکرا" به مناسبت اربعین حسینی
بابت تشکر از عراقیها و مهماننوازیشان
🎙محمد حسین پویانفر
#امام_حسین_علیهسلام
#اربعین
#کربلا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🚨 ۶۳ سال #فراق ... 😔
💠اولین باری که رهبر انقلاب به زیارت #کربلا رفتهاند در سال ۱۳۲۵شمسی در ۷ سالگی بوده:
«پدرم میخواست برود مکه.بنا بود مارا ببرد عتبات، بگذارد،خودش برود مکه و برگردد.اما نتوانست گذرنامهاش را درست کند.گذرنامه عتبات را هم نتوانست بگیرد.شبهای سختی گذراندیم. در بصره گمان میکردیم که دیگر تقریباً از خطر جستهايم. منزل یکی از علمای آنجا وارد شدیم.یکی دو روز آنجا ماندیم. بعد بلیط گرفتند رفتیم نجف. چند ماهی نجف بودیم. کربلا بودیم. کاظمین و سامرا بودیم.»
⭕️#آخرین_دیدار:
سفر دیگر ایشان به #عتبات_عالیات در حدود ۱۸سالگی بوده است.در سال ۱۳۳۶، حدود ۶۰ سال پیش، به همراه مادر و برادر و تعدادی از بستگان برای دیدار با خویشاوندانی که ساکن نجف بودهاند عازم عراق میشوند. در شهر نجف در درس علما و مدرسان حوزه علمیه نجف حضور مییابند ولی به خواست پدر پس از حدود دوماه به مشهد بازمیگردند. محرم سال ۱۳۴۷ بار دیگر ایشان قصد زیارت کربلا میکند، اداره گذرنامه درخواست او را به ساواک فرستاد و برای صدور گذرنامه از آن سازمان استعلام كرد. پاسخ داده شده بسيار طبيعی بود: «مشاراليه...از هر فرصتی برای تحريک مردم استفاده مینمايد و پایبند به هيچ اصول و همچنين تعهدات خود نمیباشد. در صورت تصويب با عزيمت وی به عراق مخالفت شود.» این ممنوعیت خروج از کشور تا زمان پیروزی انقلاب باقی بود.
پس از پیروزی انقلاب نیز تاکنون فرصتی برای #زیارت کربلای معلی برای ایشان فراهم نشده است.
🌐 منتشر شده در پیج دفتر معظم له در سال ۱۳۹۶
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazadeh
بعد از شهادت تکفیری ها روی بدن و سینه شهید نفت ریختند و آتش زدند، اما فقط لباس های شهید سوخت و بدن سالم ماند.
*مادر شهید می گفت:
قبلا هم به خاطر تصادف دچار سوختگی شده بود اما به خاطر عزاداری و سینه زنی برای امام حسین علیه السلام هیچ آسیبی به بدنش نرسیده بود.
#شهید_غلامرضا_لنگریزاده♥️🕊
.
.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢پایان خدمت با شهادت
🔹مراسم تشییع شهید مدافع وطن پوریا سلیمی در استان کرمانشاه
🔹شهید مدافع وطن پوریا سلیمی سرباز هنگ مرزی پاوه کرمانشاه مورخ 1401/6/19 در عملیات مبارزه با قاچاقچیان به شهادت رسید.
🚨زندگی پس از شهادت
💢 شهید پوریا سلیمی با اهدای اعضای بدن نام و یاد خود را پر رنگ تر کرد تا همگان بدانند پلیس در راه آسایش و امنیت شهروندان هم جان میدهد و هم جان میبخشد.
💢با ذکر فاتحه و صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) از این شهید یاد کنید🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر حسن هست🥰✋
*حسن سَر طلا...*🌙
*🌷شهید حسن فاتحی*
تاریخ تولد: ۲۰ / ۶ / ۱۳۴۸
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: نجف اشرف
مزار: اصفهان
محل شهادت: نهرخین
*🌷شهید حسن فاتحی معروف به حسن آمریکایی،(حسن سر طلا)💫 بخاطر موهایش که طلایی بود به حسن سرطلا معروف بود،💫بیسیمچی گردان غواصان لشکر امامحسین(ع) اصفهان بود.📞 همرزم← «من و حسن در طول عملیات همیشه در کنار هم بودیم🌙 به دلیل حمله های مسلسل وار دشمن💥وسط آب مانده بودیم،🌊 یک لحظه متوجه شدم سیم گوشی کشیده شده📞 برگشتم دیدم حسن به پشت روی آب افتاده🥀برش گرداندم؛ دیدم یک تیر توی پیشانی حسن خورده است🥀ولی هنوز یک کم می توانست صحبت کند.🌙از من خواست کمی از این خون ها را به سرش بمالم.🥀تا آمدم این کار را انجام دهم، یک تیر به قفسه سینه اش خورد💥و همان لحظه به شهادت رسید.🕊️تا آمدم به عقب برش گردانم، خودم هم تیر خوردم💥و پیکر حسن را آب برد.»🌊 پیکر او بعد از ۱۲ سال پیدا شد🕊️استخوان های حسن از ماندن زیاد در آب ، قهوه ای شده بودند🍁ولی چون غواص بود و در لباس مخصوص غواصی که تجزیه شدن جسد در آن به راحتی امکانپذیر نیست💫 تمام استخوان هایش داخل همین لباس مانده بود؛🥀حتی چفیه و پلاک و ساعتش این گونه بود🌙و تعدادی از موهای طلائیاش هنوز روی لباسش وجود داشت💫پیکرش بعد از ۱۲ سال در چهلم پدرش در شب عاشورا🏴 به وطن و آغوش مادرش بازگشت*🕊️🕋
*شهید حسن فاتحی*
*شادی روحش صلوات*
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#نویسنده_رز_سرخ
#قسمت_چهل
.
.
.
همیشه بعد گریه کردن آروم میشم
اشک هامو پاک کردم و رفتم آشپز خونه که تو پذیرایی کمک کنم
جمعیت زیادی اومده که
پذیرایی یکم مشکل میکرد
البته از یکمم هم بیشتر
همش دقت میکردم دست و پای مردمو له نکنم
یه جاهایی رو برای رفت و آمد در نظر گرفته بودن
ولی اونجا ها هم کم و پیش خانم ها نشسته بودن
تموم تلاشم رو کردم که به بهترین شکل ممکن پذیرایی کنم...
با همه سختی هایی که داشت حس خوبی داشتم
.
.
مراسم حدودا تا 11 شب ادامه داشت
زیاد مردم رو نگه نمیداشتن که به کار و زندگیشون برسن و از نماز صبح جا نمونن
مشخصه که وقتی دیر میخوابی سخته برای نماز بیدار شدن
البته من که نماز خون نیستم
ولی به نفع اونایی که میخونن
چیه بعضی روضه ها تا2_3 شب ادامه داره
آدم خسته میشه
حدود یک بود که برگشتیم خونه
از خستگی رو پا بند نبودم
یه شب بخیر گفتم و سری رفتم تو اتاقم
خیلی زودخوابم برد
.
.
.
گم شده بودم
تنهایی هیچکس نبود باهام یه جای غریبی بودم که تاحالا ندیده بودم
وسط نگرانیام یه حسی بهم میگفت نترس اتفاقی نمیوفته
از خواب پریدم
صبح شده بود
وای خدا این چه خوابِ عجیبی بود
😢😢😢
ساعتو نگاه کردم 8 بود
خوابی که دیدم سخت فکرمو مشغول کرد
اخه کم پیش میاد من خوابی ببینم
یه آبی به صورتم زدم و
رفتم پایین
مامان و حسین و بابا سر میز داشتن صبحانه میخوردن
حلما_سلام صبح بخیر😊😊
بابا_سلام دخترگلم صبحت بخیر
مامان_صبح بخیر عزیزم بیا بشین برات چای بریزم
حسین_به حلما خانوم سحر خیز😍😍
عجبه زودبیدار شدی افتخار دادی کنار ما صبحونه میل کنی😂
حلما_خو حالا تو یه روز سربه سر من نزاری نمیشه برادرجان☹️😂
حسین_نوچ نمیشه😉😊
نشستم سر میز مشغول خوردن شدم
وای همش صحنه هایی که تو خواب میدیدم جلو چشممه
حلما_باباییی
بابا_جانم
حلما_هیچی😐
راستش نمیدونم چطوری تعریفش کنم
انقدر گنگ بود برام که بیانش سخته
بابا_چیزی میخوای دخترم؟ بگو خب
حلما_نهنه چیزی نیست
حسین_راستی خواهری خسته نباشی دیروز کلی زحمت کشیدی
حلما_خستگی نداشت که 😊😊
حال خوبی داره کار کردن برای امام حسین
حسین_اووهوم همینطوره
خوش حالم که متوجه شدی
بابا و حسین رفتن سر کار
شبم قرار شد با مامان زودتر بریم برای کمک
تا شب برنامه خاصی ندارم
حس حاله بیرون هم نیست
گوشیمو برداشتم یه گشتی تو اینستاو تلگرام بزنم
یه چند روزی بود سرنزده بودم
۶دیگه مثل قبل محیطشو دوست ندارم
شاید بخاطر اینه که میونم با سپیده و نگین شکرآب شده
چون بیشتر به هوای اونا آنلاین میشدم
گروهی که باهم داشتیم یه سری پیام بود
حوصله خوندشونو نداشتم
بیخیال خارج شدم
یه شماره ناشناس پیام داده بود
عکس نداشت
ولی شمارش آشنا بود
پیامو باز کردم
.🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام مولا جان💥
شبت بخیر آقا جان💥
این الطالب بدم المقتول بکربلاء
آقا بیا با یا لثارات الحسینت
بستان تقاص خون شاه سرجدایت
بستان تقاص حرمتی را که شکستند
از دشمنان نانجیب و بی حیایت
ای کاش می شد صبح اربعین امسال
تو کربلا باشی و ما هم زیر پایت
زیارت عاشورا بخوانیم
تعجیل در فرج و سلامتی و آرامش قلب نازنین آقا امام زمان عليهالسلام خودتو و خانواده تو بیمه کن با ۱۴ صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد
وعجل فرجهم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
💥 شبتون مهدوی💥
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام امام زمانم سلام✋
سلام آرام جانم سلام✋
صبحت بخیر امید آرزو هایم✋
🌴ای قبله ی امید همه مأیوسان
🌴بازآ و امید را به آنها برسان
🌴هر منتظری شوق لقایت دارد
🌴رخ رابنما که سخت گردد آسان
🌴تو مظهر حسنی و تمام حسنات
🌴ظاهر شد و بر خلف جهان کن احسان
🌴پیوسته دعای ما به درگاه خداست
🌴آن یار سفر کرده به ما باز رسان🤲
تعجیل در فرج و سلامتی آرامش قلب نازنین مولایمان
دلتو نورانی کن با ۱۴ صلوات
الهم صل علی محمد وآل محمد
و عجل الفرجهم
🤲اللهم عجل الویک الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
العين التي تمتلئ بك
لن تنظر لغيرك...
نمیکند نظر به غیر تو
چشمی که لبریز تو باشد..
#حسینجانم♥️
سلام،صبحتون شهدایی باذکر 5 صلوات به
ارواح مطهرشهدا،امام شهدا،والدین آسمانیشون
علما،مومنین،اموات......
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh.
💢 سیاهی لشکر
✍️ از کوری پرسیدند: «چرا چشمت کور شده؟»
🔹 گفت: «من عاشورا در کربلا بودم. شاهد کشتهشدن حسین علیهالسّلام بودم، هرچند شمشیر و تیر و نیزهای نزدم.
🔸 وقتی برگشتم خانه و خوابیدم، در عالم خواب دیدم یک نفر میگوید: "پیامبر با تو کار دارد. مرا کشان کشان بردند تا پیش پیامبر؛ جلو رفتم و زانو زدم و گفتم: "سلام بر شما ای رسول خدا."
🔹 پیامبر جوابم را نداد، مدّتی بعد سرش را بلند کرد و فرمود: "ای دشمن خدا! حرمتم را شکستی و خانوادهام را کُشتی؟!"
🔸 گفتم: "ای رسول خدا! به خدا قسم من نه شمشیری زدم، نه تیریانداختم و نه نیزهای پرتاب کردم."
🔹 پیامبر فرمود: "این درست ولی سیاهی لشکر عمر بن سعد را زیادتر کرده بودی.
🔸 مرا جلوتر بردند. جلوی پیامبر طشتی از خون بود. فرمود: " این، خون پسرم حسین."
🔹 بعد، از آن خون به چشم من کشید. از خواب بلند شدم؛ دیگر چیزی ندیدم تا امروز.»
📌 مراقب باشیم در جایی که حق در حال پایمال شدن هست سیاهی لشکر نباشیم.
📚 قصّه کربلا، ص 100.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی اربعین را ببینید، هیچ فستیوالی در دنیا نظیر اربعین وجود ندارد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#تلنگرانه
خاطرات_جبهه 🕊
گفت:راستی جبهه چطور بود؟
گفتم:تا منظورت چه باشد.
گفت:مثل حالا رقابت بود؟
گفتم:آری..
گفت:در چی؟
گفتم:در خواندن نماز شب.
گفت:حسادت بود؟
گفتم:آری..
گفت:در چی؟
گفتم:در توفیق شهادت.
گفت:جرزنی بود؟
گفتم:آری..
گفت:برا چی؟
گفتم:برای شرکت در عملیات.
گفت:بخور بخور بود؟❌
گفتم:آری..
گفت:چی میخوردید؟
گفتم:تیر و ترکش. ❌
گفت:پنهان کاری بود؟
گفتم:آری..
گفت:در چی؟
گفتم:نصف شب واکس زدن کفش ها.
گفت:دعوا سر پست هم بود؟❌
گفتم:آری..
گفت:چه پستی؟
گفتم:پست نگهبانی سنگر کمین.❌
گفت:آوازم می خوندید؟
گفتم:آری..
گفت:چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل.
گفت:استخر هم می رفتید؟
گفتم:آری..
گفت:کجا؟
گفتم:اروند، کانال ماهی ، مجنون.
گفت:سونا خشک هم داشتید؟
گفتم:آری..
گفت:کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت:زیر ابرو هم برمی داشتید؟! ❌
گفتم:آری..
گفت:کی براتون برمی داشت؟!
گفتم:تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه.
گفت:پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟!❌
گفتم:آری..
خندید و گفت:با چی؟!
گفتم:هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان.
سـکـوتــ کـرد و چـیـزی نـگـفـتــ :)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh