خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
نزدیک پل هفت دهانه
#قسمت_صد_و_پنجاه_
حالت اغما پیدا کرده بودم و تو آن همه گل و لای نمی توانستم جم بخورم همین قدر احساس کردم که یکی آمد آن زخمی را برد سریع برگشت و مرا هم نجات داد آن طرف خاکریز شنیدم به بچه ها پرخاش می کرد.
«چرا گذاشتین با این هیکل کوچیکش بره؟»
«خودش رفت آقای برونسی ،هرچی به اش گفتیم نرو گوش نکرد.»
تا اسم برونسی را شنیدم گویی جان تازه ای پیدا کردم می دانستم فرماندهی گردان عبدالله است، ولی تا حالا ندیده بودمش چشمهام را باز کردم تار و واضح صورت مهربان و آفتاب سوخته اش را دیدم. لبخند زیبایش آرامش خاصی به ام داد.
خودش مرا گذاشت توی یک ایفا، کوله پشتی ام را آورد و به بچه ها هم سفارشم را .کرد .گفت: «هواش رو داشته باشید که تو ایفا اذیت نشه.»
از یکی با آه و ناله :پرسیدم: «منو کجا می برن؟»
می برنت بهداری پشت خط ،چون اون جا مجهزتره.»
باید می آمدم باختران اما مسیرش را بلد نبودم مثل کسی که مقصد خاصی نداشته باشد زده بودم به راه و داشتم می رفتم
از شنیدن صدای یک موتور ،انگار دنیا را به ام دادند.برگشتم پشت سرم را نگاه کردم. دویست سیصد متری باهام فاصله داشت جاده را می شکافت و سریع می آمدجلو، خدا خدا می کردم نگه دارد.
چه خوبه تا یک مسیری ببردم
پاورقی
۱ - نوعی از مهمات دود زا
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
نزدیک پل هفت دهانه
#قسمت_صد_و_پنجاه_و_یک_
چند قدمی ام که رسید سرعتش را کم کرد درست جلوی پام نگه داشت به خلاف انتظارم،خیلی گرم باهام سلام
و احوالپرسی کرد.از آن رزمنده های مخلص و با حال معلوم می شد.پرسید:«کجا می ری اخوی؟»
«با اجازه تون می خوام برم باختران،بلد هم نیستم از کجا باید برم.»
لبخندی زد و گفت: «سوار شو.»
به ترک موتورش اشاره کرد. از خدا خواسته زود پریدم بالا، گازش را گرفت و راه افتاد.
هم صداش برام آشنا بود هم چهره.اش، ولی هر چه فکر کردم کجا دیدمش یادم نیامد چند بار آمد به دهانم که همین را به اش بگویم روم نشد، آخرخودش سرصحبت را باز کرد مرا به اسم صدا زد و گفت:«ازاون حماسه ی شما چند جا تعریف کردم»
هم از شنیدن اسمم تعجب کردم هم از شنیدن کلمه ی حماسه با نگاه بزرگ شده ام گفتم: «ببخشین کدوم
حماسه؟!»
خندید و گفت:«ازهمون اول فهمیدم که منو نشناختی»
گویی تازه زبانم باز شد.
«راستش خیلی به چشمم آشنا هستین ولی هرچی فکر می کنم بجا نمی آرم»
گفت:«پشت اون خاکریز رو یادت می آد؟ اون زخمیه خمپاره ی فسفری»....
تازه دوزاری ام جا افتاده و فهمیدم چه افتخاری نصیبم شده ،کم مانده بود از ذوق و از خوشحالی بال دربیاورم.،باورم نمی شد هم صحبت و همراه فرمانده گردان عبدالله باشم همان گردانی که شنیدن اسمش پشت دشمن را می
لرزاند "۱".
پاورقی
۱- گاهی چنین حرف هایی فقط به لفظ است درباره ی گردان عبدالله، ولی حقیقتی تام و تمام داشت؛ دشمن آن قدر حساب می برد از این گردان، که اولا همیشه می گفت تیپ عبدالله در ثانی با عقده و کینه ای تمام از آن به عنوان تیپ وحشی ها یاد می کرد!
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سلام_مولای_مهربانم ❤️
🌷 چه انتظار عجیبی! چه انتظار عجیبی!؟
🌷 تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی
یا صاحب الزمان عجل الله 💚
🌹 تو بيا عزيز زهرا که تو سيد جهانی
🌹 که تو هم بهار مردم که تو هم بهار جانی
🌺 تو بيا که چشم مردم به ره عنايت توست
🌺 که تو هم طبيب دلها که تو نور دیدگانی
اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
صبحتون امام زمانی 💚
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 233 - نهی از جنگ طلبی
وَ قَالَ عليهالسلام لاِبْنِهِ اَلْحَسَنِ عليهماالسلام لاَ تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَةٍ وَ إِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ فَإِنَّ اَلدَّاعِيَ إِلَيْهَا بَاغٍ وَ اَلْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ🍃🌹
و درود خدا بر او، فرمود: (به فرزندش امام مجتبى عليه السّلام فرمود) كسى را به پيكار دعوت نكن، اما اگر تو را به نبرد خواندند بپذير، زيرا آغازگر پيكار تجاوزكار، و تجاوزكار شكست خورده است
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیوونگی جز آیین منه
این ستونها ستون دین منه
خستگی راه و خواب موکبا
عمریه رویای شیرین منه
#11_روز تا #اربعین🏴
#حسن_عطایی🎙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هر وقت پیش ما به مادرش زنگ میزد میگفت: سلام مامان جان ... بچه ها مسخره میکردند میگفتند چقدر بچه ننهای!! این حرف ها مال بچه سوسول ها است نه شما! میگفت من کوچیکشم! نوکرشم! احترامش برام واجبه. خادم الشهدا هم که میشد، روزی چند بار تلفنی با مادرش حرف میزد. همیشه میگفت: مامان جون دعا کن ما اینجا موفق باشیم.
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
همیشه مـــیگفت:
نباید به گناه نزدیک بشــیم!
بـایـد برای خـودمــون تـرمـز بــذاریـم،
اگر بگیم فلان کار که به گنـــاه نزدیکه
ولــی حروم نیـسـت رو انـجـام بـدیـم،
تا گناه فاصـــله نداریم..!
شهید_مسعود_عسگری..🌷🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بسم ربّ الحسین علیه السلام🥀
به غیر از همین خانواده پناهی ندارم
به غیر از حسین و حسن، تکیهگاهی ندارم🏴
اگرچه دلم لذت بیثمر خواست، گاهی
ولی غیر این روضهها خاستگاهی ندارم🏴
عرض سلام و تسلیت خدمت شما بزرگواران
قبول باشه ان شاءالله عزاداریهاتون🤲🏴
ان شاءالله با یاری خداوند منان و همراهی شما سروران
بمدت #40 روز
و هر روز به نیابت از یک #شهید والامقام
زیارت عاشورا قرائت میکنیم
از شما خوبان خواهشمندم در صورت امکان و تمایل ، ما را همراهی بفرمایید ان شاءالله روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را قرائت کنیم و ثواب یک چله را ببریم همگی ان شاءالله
از خانوادههای معظم شهدا اگر عکسی از شهید بزرگوارشون دارند میتوانند برای ما ارسال بفرمایند ان شاءالله تا به نیابتشون چله برگزار کنیم.
#زیارتعاشورا
سی ونهمین روز از ماه عزا و ماتم
به نیابت از شهید والامقام
🥀#شهیدمسعود عسگری
⚫️ @ya_roghayeh_salamollah
#ماملتامامحسینیم🏴
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله🏴
🖤 وصیتنامه کودک شهید غزهای که وصیت کرده حتما وصیتنامه اش منتشر شود.
🩸وصیت من به شما:
▪️اگر در جنگ مُردم و رفتم و شهید شدم از حکام عرب نخواهم گذشت.
▪️حاکمانی که ما را خوار کردند.
▪️روزگار سختی را بدون آب و غذا سر کردیم،
▪️علی رغم سن کم، موهایم سفید شده است.
▪️خدا شما را نبخشد و از شما نگذرد.
▪️به نزد خدائی که خالق هفت آسمان است از شما شکایت میکنم.
▪️مرا ببخش مادر، تو را خیلی دوست دارم.
▪️از دوری من ناراحت و محزون نشوی.
▪️نامه من برای مردم مصر، یمن، اردن، الجزایر، لیبی، لبنان، تونس، سودان، سومالی و مالزی است.
🩸این امانتی از طرف من به شما:
▪️غزه را به حال خود رها نکنید!
▪️غزه را فراموش نکنید!
▪️شما را سوگند میدهم و به شما وصیت میکنم.
▪️همهتان را دوست دارم،
🩸امانتی است بر گردن شما:
▪️ما را خوار نکنید.
▪️هرکس نامه مرا دید بر عهدهاش است که آن را منتشر کند.
▪️به اذن خدا من شهید هستم.
محمد عبدالقادر الحسینی
۲۰۲۴/۳/۲۵
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطره
من اجازه نمیدادم شهید خیزاب زمانے
ڪه محاسن خود را اصلاح میڪنند آن
را دور بریزند و نگه میداشتم تا در آب
روانے بریزم، چند بارے قبل از شهادتشان
فرصت نشده بود که برویم و محاسنشان
را دور بریزیم محمدمهدے این مسئله را
میدانست ، یک روز ڪه با گریه از من
اصرار ڪرد آن ها به پسرمان دادم ڪه
ببیند و به محض دیدنشان گریهاش شدت
گرفت و ساعت ها روے آنها خوابید تازه
آن لحظه من روضه حضرت رقیه(س) را
درک ڪردم ڪه لحظهاے ڪه ایشان طلب
پدر ڪرد سر پدر را برایش بردند.💔🥀
#شهید_مسلم_خیزاب♥️🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
روسری و مانتوی زینب پر از خاک بود و صورتش سرخ شده بود؛
مادر با تعجب پرسید: چیزی شده زینب جون؟ چرا اینقدر نامرتبی؟
زینب چیزی نگفت.
خواهرش بغض کرده بود گفت: او حسابی بحث کرد و بعد با زینب درگیر شد.
مادر با تعجب پرسید: کی؟
شهلا گفت: نمیدونم، فقط بین حرفاش از کمونیست و مجاهدین خلق دفاع میکرد و به امام خمینی توهین میکرد.
مادر دلش آشوب شد و سرش گیج رفت...
اسم زینب وارد لیست سیاه منافقین شده بود... 🥲
#شهیده_زینب_کمایی 🕊🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⚫️#محرم_نامه_شهدایی ③①
🖤شهید مدافعحرم #حسین_مشتاقی
▪️مادر شهید نقل میکند: حسینآقا خادم و عاشقِ مسجد بود و تمام وقتهای آزادش را در آنجا میگذراند. نزدیک ایّام محرّم که میشدیم، برای رفتن به مسجد بال درمیآورد؛ مسجد را آمادهی ایّام عزا میکرد؛ در و دیوار آنجا را سیاهپوش، آبدارخانه را تمیز و وسایل پذیرایی را مهیّا میکرد.
▪️هیچوقت نمیگذاشت بزرگترها به آبدارخانه بیایند و ظرف بشویند. یکی از آقایان میگفت: «وقتی چای خوردم، دیگه همه ظرفها جمع شده بود، استکانم رو برداشتم و رفتم آبدارخانه تا بشویم ولی حسین آقا اومد، من رو بغل کرد، کنار کشید و گفت "تا ما هستیم، شما نباید این کار رو بکنید".»
▪️شهید مشتاقی به بزرگترها احترام میگذاشت و به کوچکترها محبت میکرد. مسجدیها میگفتند که هر چندبار که درخواست چای میدادیم، حسین آقا با رویِ خوش برای ما میآورد. خانمها به من میگویند: «ما انگار هنوز حسین آقا را میبینیم که در یک دستش، سینی استکانها و در دست دیگرش، کتری است و از آبدارخانه بیرون میآید تا از ما پذیرایی کند.»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سخت است ؛
از رقیه بگویم به دخترت
ای کاش بعدِ واقعه دختر نداشتی...
📸 آغوش پدرانهٔ فرمانده بجای پدر
#دختر_شهید «حاج یدالله کلهر»
در آغوش سردار حاج علی فضلی
مراسم سوم شهید ؛ سال۱۳۶۵
مسجد روستای بابا سلمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
°●💚🌿●°
هنگام صحبت با نامحرم ، سرش را پایین
می انداخت.حجب و حیا در چهره اش
موج می زد. وقتی برای کمک به مغازه ی
پدرش می رفت ، اگر خانمی وارد مغازه
می شد کتابی در دست می گرفت و
سرش را بالا نمی آورد. می گفت:
پدر جان لطفا شما جواب دهید.
#شهید_سید_مجتبی_علمدار🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Mojtaba Ramezani - Man Ye Nokaram (320).mp3
16.4M
اینم یه مداحی از جنس بازبامانده ها😭😭😭😭😭😭😭😭🏴🏴🏴😭😭😭😭
#بازمانده
دلت شکست التماس دعای فرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
از انقلاب اسلامی با همه توان و گستاخی در همه زمانها و همراه با حرکت امام دفاع کرده و یک لحظه از این وظیفه شرعی کوتاهی بعمل نیاورده باشید .
#شهید_والامقام
🕊 #مجتبی_رجائی
#روزتان_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مرحوم آیتالله ناصری: هیچوقت نا امید نشو، خدا حتما میبخشه
آیتالله #ناصری (رحمته الله
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh