eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 9⃣3⃣ مثلا آموزش خاکی می دیدیم. 🔸یکبار آمدیم بلایی را که دیگران سر ما آورده بودند سر بچه ها بیاوریم نشد. فکر می کردم لابد همین که خودم را مثل آن بنده خدا زدم به مردن و شدن، از چپ و راست وارد و ناوارد می ریزند توی آب و باهل وتاکن و التهاب من را می کشند بیرون و کلی تر و خشکم می کنند و بعد می فهمند که با همه زرنگی کلاه سرشان رفته است😄. 🔹 کلاه سرشان این بود که در یک نقطه ای از سد بنا کردم الکی زیر آب رفتن🏊. بالا آمدن. دستم را به علامت کمک بالا بردن🖐. و خلاصه نقش بازی کردن. 🔸نخیر هیچکس گوشش بدهکار نیست. جز یکی دو نفر که نزدیکم بودند. آنها هم مرا که با این وضع دیدند، شروع کردند دست تکان دادن:👋 خداحافظ! اخوی یادت نره! 😁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
یــــــ❗️ـــــــکـــــ 👇 گـــاهی چــه غیبت میکنیـم! چــه راحـت دروغ میگویـیم! راحـت با تنــدی میکنیـم! در که راه میرویـم چـه راحـت این طـرف و آن طـرف را نگاه میکنیــم و کنترل را به فراموشی میسپاریـم! چه راحــت از دلبری میکنیم... چـه راحـت تنبلی میکنیـم.... چه راحت بیخیال میشویـم و چه بی زندگی میکنیم.... گـاهی چـه راحت از فاصله میگیریم... چه راحت دل را میشکنیـم... چه راحت میگوییم... گــاهی طــوری زندگی و روز مرگی میشویـم که فرامـوش میکنیم کجا بودیـم و هسـتیم... کـه بودیم و چه شدیم... ⛔️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
شهید گم نام ❣ یعنی #شهیدی که دنیا را به اندازه یک #نام هم نخواست....✌️ حال..... #غرق دنیا شده هایی چون مارا شهد شیرین #شهادت🕊 می دهند؟ #شهدا_همیشه_نگاهی #دلت_دریاب 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
6⃣4⃣4⃣ 🌷 💠 در آغوش یار راوی: شهید محمود اسدی نقل از نوار خاطرات 🔸صبح روز محمد پس از سرکشی به نیروها به داخل آمد... ساعت 7/5 صبح بود و روز دوم حضور نیروها روی ارتفاعات. محمد نشست کنار ورودی سنگر... حال و هوای داشت. انگار می‌دانست به نزدیک شده است! 🔹محمود اسدی که خودش هم بعدها شد، با او صحبت می‌کرد. در مورد آرایش نیروها و امکان عراقیها و... سنگر کوچک بود و پنج نفر کنار هم بودند که یکدفعه با صدای ، سنگر خراب شد! 🔸 شهید شده بود اما بقیه بچه‌هایی که در سنگر بودند شده بودند. گرد و غبارها که خوابید محمود، محمد را دید که همانطور که نشسته بوده مجروح شده. 🔹سریعاً به سراغ او رفت. مش رجبعلی مسئول داشت دنبال می‌‌گشت و می‌گفت باید عکس بگیرم. ببین محمد چه قشنگی دارد. 🔸محمد را از سنگر بیرون آوردند. عمیقی در پهلوی چپش بود و بازوی راستش هم در خون بود. محمود تعجب کرد و گفت: چطور خمپاره از بالا خورده و اینطور در دو طرف بدن ایجاد کرده! 🔹لبهای محمد هنوز تکان می‌خورد. محمود را جلو آورد اما نفهمید محمد چه می‌گوید. محمد را سریع به پایین منتقل کردند و سوار کرده و خودشان برگشتند. 🔸هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پشت بی‌سیم اعلام کردند برادر رفت پیش حاج حسین! می‌گویند حال و هوای اردوگاه درست مثل زمانی بود که حاج شهید شده بود. 🔹تا چند روز در اردوگاهها فقط نوارهای و مناجاتهای محمد را پخش می‌کردند. بیشتر مناجاتها و مداحی‌های محمد در مورد عجل‌الله فرجه بود... 🔸محمود خیلی ناراحت بود تا اینکه شبی محمد را دید؛ خوشحال بود و بانشاط. لباس فرم تنش بود. چهره‌اش هم بسیار نورانی‌تر شده بود. یاد مداحی‌های او افتاد و پرسید: محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی توانستی او را ببینی!؟ محمد در حالی که می‌‌خندید گفت: من حتی آقا امام زمان عجل‌الله فرجه را در گرفتم 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
واقعا کی فکرش رو میکرد ادامه راهتان اینقدر #سخت باشد بعد از شما #غرق شدیم در روزمرگی هایمان و گیر کردیم به سیم خاردار #نفس #دعایمان_کنید #شهید_مرتضی_عطایی🌷 #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#دنیــازدہ ها را ببینید! در ✓سـادگـے ✓اخـلاص👌 ✓ #ایـمان ✓شجاعت #غرق شدہ بودند! 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔴 کن حیا از خون و از سر بند من 🔴 گوش دِه یک لحظه بر من پوشش تو،بوده مُزد ؟ میکنی بر پای خود شلوار این،جوابت بوده بر مردان ِ ؟ موی خود کردی برون از ؟ میکنی با ناز و عشوه ؟ گشته ای مانند یک .المثل؟ میکنی از چه دماغت را ؟ در خیالت دختری .میشوی؟ بهر نامحرم، .میشوی؟ داده ام خون، .آسایش.شوی در خیابان .آرایش.شوی؟ داده ام خون،دل شود تا بماند در امان، لحظه ای پس گوش کن بر ِ.من کن حیا از و از .من 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 🍂آنروز ڪہ #عاشق جمالت گشتم 🌸دیوانہ روی بے مثالت گشتم😍 🍂دیدم نبود در دو جهان جز #تو ڪسے 🌸بیخود شدم و #غرق کمالت گشتم #السلام_علیک_یابقیه_الله🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
درآسمان ‌ دریا چه ‌میکند⁉️ در وسعت ‌نگاه ‌تو دنیـ🌎ـا چه‌ می‌کند؟ ما ‌ازدحام ‌نفس‌گیر ماسه‌ها بودیم ‌و این ‌خیال ‌تو💭 با ما چه ‌می‌کند😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در آسمان دریا چه ‌می‌کند؟ در وسعت ‌نگاه ‌تو😍 دنیـ🌍ـا چه‌ می‌کند؟ ما ‌ازدحام ‌نفس‌گیر ماسه‌ها بودیم ‌و این 💭 با ما چه ‌می‌کند...⁉️ 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ما هم #شهید می شویم ! 👈وقتی در #قتلگاه_دنیا🌎 ⇜لذت گناهانش🔞 را حراممان می کنیم... ⇜و به جرم #حزب_اللهی بودن هم سرزنش می شویم ! ⇜جهاد اکبر ... بیش از ⇜جهاد اصغر ... #شهید_دارد ⇜شهیدانی از جنس ذوب شدن های چندین ساله ... ذره ذره👌 💢و امان از #قتلگاه_مجازی📵 چه خوب هایی آمدند و #غرق شدند. آن هم ذره ذره ... اینجا هم میتواند سکوی پرش🕊 باشد و هم #مرداب شیطان👹 #بنگر_که_چگونه_ایی⁉️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هر #شب_جمعه که دلتنگ زیارت میشوم میروم در گوشه ای #غرق عبادت میشوم یا #سلامی میدهم از بام خانه بر حرم چون #‌کبوتر راهیه صحن‌وسرایت میشوم #شب_جمعه #میگیرم_هواتو💔 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
سلام رفیق شهیدم! آمد.... و زمین کوچک با هیاهویش، سکوت جهـ🌏ــان را خواهد کرد مگذار🚫 که من در این ، به خطا🚨 بیاویزم.... 🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔸در آسمان #چشم_تو 🔸دریا چه ‌می‌کند⁉️ 🔹در وسعت ‌نگاه ‌تو😍 🔹دنیــ🌎ـا چه‌ می‌کند؟ 🔸ما #غرق ‌ازدحام ‌نفس‌گیرِ 🔸ماسه‌ها بودیم ‌ 🔹واین ‌خیالـ💭 ‌تو باماچه ‌می‌کند؟❤️ #شهید_محمدحسین_محمدخانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
واقعا کی فکرش رو میکرد ادامه راهتان اینقدر #سخت باشد بعد از شما #غرق شدیم در روزمرگی هایمان و گیر کردیم به سیم خاردار #نفس #دعایمان_کنید #شهید_مرتضی_عطایی🌷 #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
واقعا کی فکرش💭 رو میکرد ادامه اینقدر سخت باشد😓 بعد از شما شدیم در روزمرگی هایمان😔 و گیر کردیم به سیم خاردار 🤲 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 💌محمد حسین جان سلام 🔮سالی دیگر نیز گذشت کوتاه برای تو و بلند و برای ما. فرصت های از دست داده هرسال زیادتر رخ می نماید. شاید آن دلیل که ها از روزگارمان رخت بر بسته اند😢 برکت هایی که یکی از آنان وجود و نفس امثال شماست. 🔮ردِّ‌پاهایت👣 را در شهر می بینم، تقریبا هرجا که سَرَکی کشیدی تمثال یا را جلوه دار زده اند. حتی کسانی که در حد سلام احوال گیرت بوده اند. 🔮تفریحم بود آن هم که به چشم برهم زدنی از دست رفت. سرگرمی هایم حال چرخ زدن است هم دور خود، هم دور شهر، هم دور ، هم ... سرگیجه گرفته ام از گشتن های بیهوده😓 و از سر بیکاری و سرگرمی. 🔮 روز به روز قد می کشد، رشید می شود. شاید او بتواند راهت را ادامه دهد. من هنوز در پیداکردن مسیری که در آن سیر کردی مانده ام. قبلا مزه تلخ قهوه های☕️ کافه ای که را به دیوار داشت هشیارم می کرد. اما الان ... همان قهوه برایم بی مزه است. 🔮اشتهایم را برای زندگی از دست داده ام. تو هرروز در تمام این چند سال سر سفره کرم بودی. اما من هر روز سر سفره گناه🔞 پرخوری می کنم و تنم فربه گناه است. آنقدر چاق شده ام که حال و حتی فردی را ندارم😔 🔮بی معرفت، حالا که در تلاطم دنیا دارم می شوم و امید به دستگیری ات دارم، دل کندی و رفتی🕊چسبیدی به ملکوت و من که زیر پاهایت، دست و پا می زنم را رها کرده ای. نگاه کن من به تو بسته ام. مهرت را به دل💖 🔮محمدحسین، زمانه بد فشار را به گلو رسانده. از زندگی فقط آرزوی مرگ می توان داشت. هرروز را وجدان و عمرمان نشویم روزمان شب نمی شود. با دین تیغ می زنند⚡️ و زخم می ماند از عمل و وای از مدعیان بی علم و گاها بی عمل. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 🌾در روز مرگی ها گرفتار شده ام .دلم زخم خورده از دنیا و آدم هایش و بغض هایم سر ناسازگاری گذاشته اند.زمان را مدتی است به دست فراموشی سپرده ام و شده ام در که برای دنیای خودم ساخته ام. 🍁اگر عکس و شعر معروفش نبود ، منِ جامانده از زمان، نمی دانستم چهل روز تا مُحرم باقی است. بازهم مثل همیشه سر موقع به دادم رسید. 🍃مُحَرم ، ِحرف های در دل مانده و مرهم درد های دل💓 است. ای است که می توانی در گوشه ای از آن بنشینی اشک بریزی و😭 دلت را آرام کنی✅ 🥀اما امسال نمی دانم خیمه ای باشد، هیئتی باشد و ای خوانده شود. محروم شده ایم از همه چیز ...شاید هم قدر ندانستیم هیئت ها را... 🌿حاج عمار .. شما که راه را شناختی ، عاشق❣شدی، همت شدی، شدی و هم نشین شهدا، کاری کن 🍂در جاذبه ی دلبستگی های زمین ، شده ام..دستم را بگیر و به سوی آسمان ببر 🌼برایم روضه بخوان.از کربلا بگو، ازعلی اصغر شش ماهه و تیر سه شعبه. از علی اکبر بگو و بدن اربا اربا . از فرق شکافته بگو و مشک پاره پاره. بگو و دل سوخته را بیشتر کن. 🍃می خواهم چله نوکری بگیرم .زیارت عاشورا بخوانم. و پرچم_یاحسین(ع) آماده کنم. 🌸دعا کن هیئت باشد و روضه خوانش آن غائب از نظر باشد و 😭چشم روزی ام شود. 🌾نگران هستم، خدا رحم کند دلتنگی ها را، جامانده ها را.... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
رب المهدی🥀 🌸قسمتم نیست# ببوسم قدمت را 🌱انگاربر سر دوش بگیرم را انگار 🌸هر زمان شدم در دل دریای 🌱گناه دیدم از دور می آید را انگار 🌱سلام مظلوم ترین جهان♥️ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 1⃣3⃣ 💢فاطمه را در مى فشرد... بر سر روى و سینه اش مى کشد و چشم و گونه و لبهایش را بوسه 😘مى کند. و تو انتقال را به وجود فاطمه ، احساس مى کنى ، طماءنینه و سکینه را به روشنى 💥در چشمهاى او مى بینى و ضربان و توکل و تفویض را از قلب💜 او مى شنوى... 🖤حالا فاطمه مى داند که نباید بیش از این پدر را معطل کند... و آغوش خدا را گشاده نگه دارد. و حسین مى داند که... فاطمه مى ماند. را مى بیند و تاب مى آورد.فاطمه بر مى خیزد و نیز،... اما تو فرو مى نشینى . حسین مى ایستد اما تو فرو مى شکنى ، حسین بر مى نشیند اما تو فرو مى ریزى. مى دانى که در پى این رفتن ، بازگشتى نیست... 💢و مى دانى که وصال به سر رسیده است... و فصل سر رسیده... است.. و احساس مى کنى که به حسین از فاطمه کوچک ، نیازمندترى... و احساس مى کنى که بى ره توشه بوسه اى نمى توانى بار بازماندگان را به منزل برسانى.و ناگهان... 🖤به یاد مى افتى ؛ اى از آنگاه که عزم را به رفتن بى بازگشت جزم مى کند.چه 🌸 غریبى داشتى مادر! که در خود هم ، نیاز حیاتى مرا لحاظ کردى.برخیز و را صدا بزن! با این شتابى که او پیش مى راند، دمى دیگر، صداى تو، به گرد هم نمى رسد. دمى دیگر او تن خود را به دست نیزه ها مى سپارد... و صداى تو در چکاچک 🗡 گم مى شود... 💢 اما که او پیش مى رود، رکاب اى که او مى زند،... بعید... نه ، محال است خواهش تو بتواند عنان رفتنش را به بکشاند. اینهمه تلاش کرده است... براى کندن و پیوستن ، چگونه تن مى دهد به دوباره نشستن ؟! پس چه باید کرد؟ زمان دارد به سرعت گامهاى اسب مى گذرد... و تو چون زمین ایستاده اى ، اگر چه دارى از سر ، به دور خودت مى چرخى. یا به زمان بگو که بایستد یا تو راه بیفت. اما چگونه ⁉️ 🖤اسم رمز! نام ! تنها کلامى که مى تواند او را بایستاند و تو را به آرزویت برساند:مهلا مهلا! یابن الزهرا! قدرى درنگ ... اى فرزند زهرا! ایستاد! چه سر غریبى نهفته است در این نام زهرا!حالا کافیست که چون تیر از چله کمان رها شوى و پیش پایش فرود بیایى:بچه ها؟بسپارشان به امان خدا. احترام حضور توست یا نام زهرا که را از اسب🐎 پیاده کرده است و بوسه گاه تو را دست یافتنى تر. 💢 نه است... و نه نیاز به توضیح واضحات... که حسین ، هم مادر را مى داندد و هم نیاز تو را مى فهمد. فقط وقتى سیراب ، لب از گلوى حسین بر مى دارى ، عمیق تر مى کشى و مى گویى :_✨جانم فداى تو مادر! و کسى چه مى داند که این ((مادر)) فاطمه اى است که این بهانه را براى تو تدارك دیده است... یا حسینى است که تو اکنون او را نه برادر که پسر مى بینى و هزار بار از جان عزیزتر.... 🖤یا هر دو!؟تو و هنوز در خلسه این بوسه اى که صداى زخم خورده حسین را از میانه میدان مى شنوى... خوبى رمز ((لا حول و لا قوة الا باالله )) به همین است . تو مى توانى از لحن و آهنگ کلام ، در بیان این رمز، حال و موقعیت او را دریابى. با شنیدن کلام حسین مى توانى ببینى... .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
◾️چند ساعتی⏰ از افطار گذشته و آرام آرام خود را به عمق جان می‌رساند. می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود است غربت میراث دیروز میان امروز میان خانه 🏡 فردا میان و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی شده است 🍂نگاه تارَش به آب 💧اما فکرش میان کوچه های است نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!🥺چشم بر هم می‌گذارد که پرده حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در برادرانه. (علیه‌السلام) سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام می‌کند. برادر را می‌گیرد. سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔 ◾️کمی آنطرف تر مردانه بغضش را فرو می‌دهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد⁉️😥 چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"حسین لب تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، 🍂آن روز کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟" و پاسخش قطره اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است در آستانه حجره، مادر را می‌بیند. با همان ، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، و پدرش علی با ☺️ نگاهش می‌کنند. زینب را به حسین می‌سپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر رخت عزا بر تن می‌کند ◾️پیکرِ تیرش☄ را به خاک می‌سپارند وماتم را به آغوش می‌کشد😭 زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند. اما چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری،برادرش را خاک کند. به مناسبت سالروز شهادت (ع) ✍نویسنده: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌱 مےگفتـــ ↓ اگہ‌طـالب باشۍ! یڪ‌ حـرام‌ ممڪن‌اسٺــ سال‌ها؛ تو‌را‌از شهادتـــ دور‌ڪند‌.‌. و‌گفتـــ ↓ من‌حـرف‌هاے و بیهـودهـ را ڪـمتر از لقمہ‌ۍ نمےدانمـ مےگفٺــــ ↓ ڪـار بـاطل و حـرامـ حتۍاگـر‌انجـام‌ هم‌ نـداده باشیمـ! به‌پاۍمان‌ثبتــ خواهد شد شهـدا ڪنید ڪه ڪردیمـ جبهہ‌هاۍ‌نور استــ بـراےمـا، شـدگـان نَفَس ڪـم‌ آورده ...‌
🌱 مےگفتـــ ↓ اگہ‌طـالب باشۍ! یڪ‌ حـرام‌ ممڪن‌اسٺــ سال‌ها؛ تو‌را‌از شهادتـــ دور‌ڪند‌.‌. و‌گفتـــ ↓ من‌حـرف‌هاے و بیهـودهـ را ڪـمتر از لقمہ‌ۍ نمےدانمـ مےگفٺــــ ↓ ڪـار بـاطل و حـرامـ حتۍاگـر‌انجـام‌ هم‌ نـداده باشیمـ! به‌پاۍمان‌ثبتــ خواهد شد شهـدا ڪنید ڪه ڪردیمـ جبهہ‌هاۍ‌نور استــ بـراےمـا، شـدگـان نَفَس ڪـم‌ آورده ...‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌱 مےگفتـــ ↓ اگہ‌طـالب باشۍ! یڪ‌ حـرام‌ ممڪن‌اسٺــ سال‌ها؛ تو‌را‌از شهادتـــ دور‌ڪند‌.‌. و‌گفتـــ ↓ من‌حـرف‌هاے و بیهـودهـ را ڪـمتر از لقمہ‌ۍ نمےدانمـ مےگفٺــــ ↓ ڪـار بـاطل و حـرامـ حتۍاگـر‌انجـام‌ هم‌ نـداده باشیمـ! به‌پاۍمان‌ثبتــ خواهد شد شهـدا ڪنید ڪه ڪردیمـ جبهہ‌هاۍ‌نور استــ بـراےمـا، شـدگـان نَفَس ڪـم‌ آورده ...‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh