#سلام_امام_زمانم✨
❣#السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ...
سلام بر تو هنگامي كه سپاس و استغفار مي نمايي....
و سلام بر تو و گریه های تو در کُنج غربت، که هر روز برای گناهان امّتی که فراموشت کردهاند استغفار میکنی!💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌀 وصيت شهید :
🔹️از امت حزب الله به وسيله خون خود تقاضا مى كنم و اميدوارم كه سنگرم را خالى نگذارند.
🔹️به جاى گريه و زارى لبخند پيروزى بر لب داشته باشيد، زيرا امام زمان(عج) پشت و پناه ماست.
#شهید_رمضانعلی_رشیدی🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
20.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت علم
مادر شهید
چقدر حال این روزهایم خوب است، چقدر به این جمع و صفا و صمیمیت بینشان عادت کردهام.
من نظاره گر صحنههایی عجیب بودم.
روز آخر اعتکاف جمعیت از روزهای قبل زودتر بیدار شده بودند. صحبت از مراسم با حضور مهمان عزیزی بود که با دعایش این مسجد پیدا شده و اعتکاف برگزار... پس این مهمان گردن همه حق داشت...
دقایقی که از ده صبح گذشت وارد مسجد شد... سنش زیاد بود و به سختی قدم بر میداشت، بچه های هیات به استقبال رفته و خوش آمد میگفتند. سرش را بالا آورد و با صدای کم توانی سلام کرد و برای همه دعا کرد.
یادم نمیرود وارد خیمه که شد خانمها چطور دورش را گرفته بودند... یکی دستش را میبوسید، یکی پایش را و دیگری تقاضای دعای خیر میکرد.
مراسم شروع شد، مراسمی که عادی نبود، مراسمی که رنگ و بوی روضههای حضرت ام البنین را داشت...
مهمان خاص آن روز مادر چهار شهید بود، شهیدان کدخدایی...
حرف زدن برای مادر سخت بود، کمی که صحبت کرد باقی روایت را به راوی مراسم سپرد.
از پسران شهیدش گفت، از سالها امید به برگشت و چشم انتظاریاش...
جمعیت اشک میریخت، جمعیت میسوخت و اشک میریخت و مادر هم گریه میکرد... اما چادر روی صورتش انداخته بود تا کسی گریههایش را نبیند، چقدر درست انتخاب شده بود نام حلما برای این برنامه...
حلما یعنی خیلی بردبار و شکیبا و صبر چه مفهموم آشنایی بود برای این مادر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📎 سیرہ شـهید
با مادر در حیاط خانه نشسته بودیم که صدای درب خانه بلند شد، در را که باز کردیم، خانم میان سالی وارد منزل شد و با شادی و هیجان گفت: «بالاخره خونه امیدم و پیدا کردم، خونه سرپرستمون و پیدا کردم!» متعجب به او خیره شده بودیم، مادر متعجبانه گفت: «چی شده خانم، خونه امید چیه!» خانم با خوشحالی گفت: «پسر شما مدت هاست برای ما غذا می آره، لباس بچه هامو تأمین می کنه و خرج و مخارج زندگی ما را می ده.»
لب تر کرد و ادامه داد: «دیدم یکی دو هفته است ازش خبری نیست، پرس و جو کنان به خونه شما رسیدم.»
اشک در چشم مادر حلقه زده بود، با بغض گفت: «پسرم، خان میرزام شهید شد!»
آه از نهاد زن غریبه برخاست: همان جا، میان حیاط نشست و شروع کرد به گریه کردن.
گفت: «بار آخری هم که اومد، خرجی بچه های یتیمم را داد و رفت...»
شهید خان میرزا استواری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم هَوَس گریه های قبل عملیات کرده
هَوَسِ یک جرعه شهــ🌷ــادت در راه الله
هر شــب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜وصیت تکان دهنده
وصیت من به #دخترانی که عکس خودشان را در شبکههای اجتماعی📲 میگذارند این است که:
این کارتون باعث میشود
#امام_زمان خون گریه کند😭
بعد از شنیدن #وصیتم به آن عمل کنید زیرا ما میرویم تا از شرف آبروی شما دفاع کنیم...
#شهید_مهدی_محسنی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
با دمپایی به جبهه میرفت
🔹️سید عسگری حسینی کوچکسرایی
متواضع و فروتن بود در امانتداری زبانزد خانواده و اطرافیان .ساده بود و بی ریا بود.
🔹️برادرش میگفت: هر گاه به جبهه میرفت جوری ساده لباس میپوشید که کسی متوجه رفتن او نشود. همیشه با #دمپایی اعزام میشد. همواره در تنهایی به عبادت و ذکر خدا مشغول بود و به گریه و زاری با خالق خود صحبت میکرد. دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه #مفقود شد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#وصیت_شهید📜
بگذارید بعد از مرگم بدانند که همانطور که اساتید بزرگمان می گفتند نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز صاحبم را ، محبوبم را دیدار کردم اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم، دیدار مجدد او نصیبم نگشت. بدانید که امام زمانمان حی و حاضر است و او پشتیبان همه شیعیان می باشد. از یاد او غافل نگردید. دیگر در این مورد گریه مجالم نمی دهد بیشتر بنویسم و تا این زمان دیدار او را برای هیچکس نگفتم مبادا که ریا شود و فقط که دیگر می گویم که از آن دیدار به بعد چون دیگر تا این لحظه او را ندیده ام تمام جگرم سوخته است . و اکنون به جبهه می روم تا پیروزی اسلام را نزدیک سازم و راه را جهت ظهور آن حضرتش باز سازم و امیدوارم که آن حضرت حکومتش را در زمان حیاتم ببینم ( وان حال بینی و بینه الموت ) و خدایا اگر مرگ بین من و او حائل شد مرا از قبر خارج ساز، هنگامیکه ظهور آن حضرت انجام گرفت در حالیکه کفن بر تن دارم و ...
#شهید_مصطفی_ابراهیم_مجد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟»
آرام در گوشش گفتم « این پیکر بابامهدی است.»
یکهو دلش ترکید و داد زد «این بابا مهدی منه؟»
از صدای گریههای ریحانه مردم به هق هق افتادند.
▫️دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من میکنی؟»
با همان حال گریه گفت «چه کار؟»
بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.»
پرسید «چرا خودت نمیبوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان میکنند. فیلم میگیرند. خجالت میکشم.»
گفت «من هم نمیبوسم.»
▫️یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت:مامان از طرف تو هم بوسیدم.
🔻یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان میدهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟اگر میدید طاقت میآورد؟ نه، به خدا که بچهام دق میکرد. همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم.
🌷شهید مدافع حرم #مهدی_نعمایی
🌹#رقیه_های_زمان
خدایا مارامدیون فرزندان شهدا نگردان
#شهدا
#شهادت
#شعبان
#دهه_فجر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♦️آخرین حرفهایش در گوشم مانده است
🔹فرخ ناز عباسی همسر شهید از لحظه آخرین وداع با او چنین میگوید: " آخرین وداعمان را هرگز فراموش نمیکنم؛ سه بار از من خداحافظی کرد. بار سوم گفتم چه خبر است؟ چند دفعه خداحافظی میکنی. سرش را انداخت پایین. من ناخواسته گریه کردم و گفتم تو را به حضرت زهرا (س) سپردم. منوچهر رفت و من بعد از رفتنش دلم چنان شور می زد که توانم را گرفته بود. فردای آن روز، اول ماه رمضان بود برای خوردن سحری بلند شدم اما نتوانستم یک لقمه غذا بخورم؛ ظهر از رادیو شنیدم که ناو سهند را زدهاند. به دلم افتاد منوچهر شهید شده است."
#معرفی_شهید
#شهید_نیروی_دریایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃گـاهـی اگــر دعـایت مسـتجاب نشـد بـرو و گــوشـه ای بنـشـیـن . . .
زانـوهـایـت را بغـل بگـیـر و یک دل سـیـر گــریـه کـن . . .🥀
شــایـد لازم باشــد میـان گــریه هـایـت بگــویی:
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى
تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ . . .🤲🍃
خــدایا! ببخـش آن گـناهـانم را کـه دعــایم را حــبـس کــرده اسـت . . .
آمیـــن یا رَبَّ الْعالَمین 🤲
#نمازاولوقت📿🌱
#اللهمعجللولیکالفرج🤲🍃
#اللهماجعلعواقبامورناخیرا🤲🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا نگاهی 🕊
گریه بی امان شهید حاج قاسم در تشییع شهید حسین یوسف الهی❤️
۲۷بهمن ماه سالروز پرواز کبوتر خونین بالی که شهید حاج قاسم افتخار هم مزاری رابرای خودش محفوظ کرد
سردار شهید حسین یوسف الهی
#شهید_حسین_یوسف_الهی🕊🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh