eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نزدیک تریڹ مسافر دور، سلام آییـنہ ے سـبز قامتـــــ نـور، سلام بـے تو همہ مرده اند در ایڹ عالم اے نفخہ ے دڸ نواز،در صور سلام ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج 🌹🍃🌹🍃 کانال شهید نظرزاده @shahidNazarzadeh
🌸🍃 : ☝️جبهه گردان خاکریز بهانه است. ما با هم رفیق شده ایم تا همدیگر را بسازیم.  🌷🌺🌻🌹 کانال شهید نظرزاده @shahidNazarzadeh
7⃣1⃣ 💠قاطر و بیسکویت خیس شده😂 🌷☘🌷☘ 🔸سه چهار ساعتی به رفتنمان به خط مقدم برای شروع عملیات مانده بود نیروها وصیتنامه می نوشتند یا حلالیت می طلبیدند. 🔹یک موقع دیدم از یکی از چادرها سرو صدا بلند شد و بعد يك نفر پرید بیرون و بقیه با لنگه پوتین و فانسقه و بند و سنگ و کلوخ دنبالش 🔸فراری، اسماعیل بود از بچه های شر و شلوغ گردان اسماعیل خورد زمین و بقیه رسیدند بهش و گرفتندش زیر ضربات کتک با هزار مکافات اسماعیل را زیر مشت و لگد نجات دادم 🔹اسماعیل در حالی که کمر و دستانش را می مالید شروع کرد به نفرین کردن الهی کاتیوشا تو فرق سرتان بخورد و پلاکتان هم نماند که شناسایی شوید. 😂 🌷☘🌷☘ 🔸فریاد زدم: «مسخره بازی بسه! واسه چی این بنده خدا را به این روز انداختید؟» گفتم: «چی شده اسماعیل؟ تعریف کن!» اسماعیل گفت: «بابا اینها دیونه اند حاجی,بهتره اینها را بفرستی تیمارستان. خدا بدور با من اینکار را کردند با عراقیها چه می کنند؟» 🔹خب بلبل زبانی نکن. چه دسته گلی به آب دادی؟😐 🌷☘🌷☘ هیچی نشسته بودیم و از هم حلالیت میخواستیم که یک هو چیزی یادم افتاد. 🔹قضیه مال سه چهار ماه پیش است آن موقع که کردستان و بالای ارتفاعات بودیم یک بار قرار شد من قاطرمان را ببرم پایین و جیره غذا و آب بیاورم موقع برگشتن از شانس من قاطر خاک تو سر، سرش را سبک كرد و بسته های بیسکویت که زیر شکمش سرخورده بود خیس شد.»😅 🔸یکی از بچه ها نعره زد: «می کشمت نامرد. حالم بهم خورد» 😁😖😖😷 و دوید پشت یکی از نخلها. 🌷☘🌷☘ اسماعیل با شیطنت گفت: «دیگر برای برگشتن به پایین دیر بود ثانیاً بچه ها گشنه بودند😵🔹بسته های بیسکویت را روی تخته سنگی گذاشتم تا خشک شدند و بعد بردم دادم بچه ها،همین نامردها لمباندند و چقدر تعریف کردند که این بیسکویت ها خوشمزه است و ملس است و ...» 😋😉 🔸بچه هایی که دورم جمع بودند از خنده ریسه رفتند. خودم هم به زور جلوی خنده ام را گرفته بودم😂 🌷☘🌷☘ 🔹راه افتادم که بروم سر کار خودم. اسماعیل ولم نمی کرد. گفتم: «دیگر چی شده؟» حاجی جون می کشنم نترس اینها به دشمنشان رحم می کنند. چه برسد به تو ماست فروش! 🔸تا اسماعیل ازمن جدا شد، بیسکویت ملس خورها دنبالش کردند و صدای زد و خورد و خنده و ناله های اسماعیل بلند شد😂😊 🌷☘🌷☘ 😄 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠 8⃣ 📗 تو شهید نمیشوی 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖روایت های برادر شهید از حیات جاودانه شهید مدافع حرم در این کتاب به نگارش در آمده است. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌷🍃 قلب من گواه بر تو دارد دشوار است فراموشی لبخند تو ... 🌹🍃🌹🍃 کانال شهید نظرزاده @shahidNazarzadeh
که مزارش در مسیر زوار اربعین است 💠 پیکر او طبق وصیت خودش در وادی السلام نجف، واقع در عمود۳۹۴ نزدیک مزار هود و صالح به خاک سپرده شده است. ? 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 فقط دم زدن از افتخار نیست، باید زندگیمان، حرفمان، نگاهمان، لقمه هایمان، رفاقتمان بوی رابدهد. 🌹شهیدانه زندگی کنیم🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 کانال شهید نظرزاده @shahidNazarzadeh
‌↞شهـــــادت شهد شیرین وصاݪ است ڪ‌ه جز واصلان حقیقی بداݩ دست نمی یابند و واصلاݩ حقیقی مگر ڪسی غیر از شهـــــدا هستند❣ . شھـــ🌹ـــــید شدن اتفاقی نیست... اینطور نیست ڪه بگویی: گلوله ایی خورد و مُرد... شھید... ↞📃 رضایت نامه دارد... و رضایت نامه اش را اول حسین(ع) و علمدارش امضا مےڪنند... 💫بعد مھر حضرت زهرا(س) مےخورد... شھــــ🌹ــید 🍁قبل از همه چیز دنیایش را به قربانگاه برده... او زیر نگاه مستقیم خدا زندگی ڪرده... ↞شھادت اتفاقی نیست... 💫 سعادتےست ڪه نصیب هر ڪسی نمےشود.. باید شهیدانه زندگی ڪنی تا شهیدانه بمیرۍ... اللهم ارزقنی توفیق شهادت 🌹🍃🌹🍃 کانال شهید نظرزاده↙️ @shahidNazarzadeh
🔻در این ماه مبارک تلاوت کن را 🔹به نیابت از 🌹 🔸به نیت تعجیل در حضرت مولا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5999308145522901549.ogg
162.6K
🌹صوتی شنیدنی ازصبحگاه جبهه مقاومت سوریه به یادشهید سیدابراهیم🌹 🔻باید گذشت ازاین دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی 🔻سوی حسین رفتن باچهره خونی زیبابود اینسان معراج انسانی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
با نرم افزار پخش فیلم باز شود.
یا رقیه خاتون ... فرقی نمی کند رمــــضان بـا محرّمــت در کل ماه ها «روز سوم» به نام توست السَّلام عَلیکِ یا رُقیة بِنتُ الحُسین … کانال شهیدنظرزاده @ShahidNazarzadeh
الهی به رقیه ... ببند پای گریزم ، ببند زنجیرم که در جهالت محضم، چقدر درگیرم مرا که فصلِ جوانی گذشت با عصیان بیا به حق « رقیه » ، ببخش تقصیرم #محمد_قاجار @ShahidNazarzadeh
جوانی ، وقت عاشقی!_1396-11-14-17-16.mp3
1.62M
شور و شعورِ عشق را در دل های عاشقِ شهادت می توان یافت 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ ♨️ تشنه وجود امام زمان (عج) باشید 👌خیلی زیباست 🎤 حجت الاسلام ماندگاری 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید 🌹🍃🌹🍃 کانال شهید نظرزاده↙️ @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5⃣4⃣ 🌷 ♻️خاطره ای از سه شهید🌹🕊🌹 1⃣ ⏪در لشــگـــر 27 محمـــد رســـول اللــه ' ص ' بـــود کـــه عـــادت داشـــت شهـــدا❤️ را ببـــوســد !😘 خــودش شهیــد شــد ❤️بچـــه هــا تصمیــم گرفتنـــد بـــه تلافــیِ آن همــه محبـت ، پیشـــانی او را غـــرقِ بــوســه😘 کننـــد . را کـــه کنـــار زدنـــد ، جنـــازه ی بـــی ســـر او دل همـــه شان را آتـــش زد . 2⃣ ⏪ خیلی وقت ها که گیر میکنم ، نمی دانم چه کار کنم . روم جلوی عکسش می نشینم و باهاش حرف میزنم انگار زنده باشد 💗، بعد جوابم را میگیرم . به خوابم می آید و یا به خواب کس دیگر ، وقت ها هم راه حلی به سرم می زند که قبلا اصلا به فکرم نمی رسید ، به نظرم می آید انگار مهدی❤️ جوابم را داده .. 3⃣ ⏪ کار همیشگی ش بود. هر وقت دلش تنگ می شد دستمو می گرفت و با هم می رفتیم زهرا "سلام الله علیها " می رفتیم قطعه اموات و چند دقیقه بین قبرها راه می رفتیم؛ بعد می رفتیم سر مزار شهدا.❤️ گفت : " این جا رو نیگا کن ، اصلا احساس می کنی که این شهدا مرده ان ؟ جا همون حسی رو داری که تو قطعه ی اموات داری ؟ " سر مزار بعضی از شهدا می ایستاد و سنشون رو حساب می کرد. گفت : " اینایی که می بینی ، همه نوزده ، بیست ساله بودن. رسیدیم به سی سال. خیلی دیر شده ؛ اصلا تو کتم نمی ره که بخوان ما رو قطعه مرده ها دفن کنن ". سوز صداش معلوم بود که مدت هاست حسرت شهادت ❤️رو به دل داره ✨الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهمْ✨ 🌹🍃🌹🍃 کانال شهید نظرزاده↙️ @shahidNazarzadeh
3⃣4⃣به یاد 🕊❤️🕊 شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹 😍 ✍ به روایت همسر شهید 6⃣4⃣ 🌷 🔹تابوت را گذاشتند جلویم. من بودم و علی و نفیسه. گفتم: «بازش کنید.» گفتند نمی‌شود. اصرار کردم. به التماس افتادم. داشتم برای مرتضی لَه‌له می‌زدم. 🔸می‌خواستم ببینمش. مرتضای خستۀ از سفر برگشته‌ام را باید می‌دیدم تا دلم آرام می‌شد. 🔹دیدم زیر بار نمی‌روند. چنگ انداختم و پلاستیک روی تابوت را پاره کردم. افتادم به جان میخ‌های تابوت که دل‌شان راضی شد و درِ آن را برایم باز کردند. 🔸صورتش را که دیدم زبانم باز شد: «سلام مرتضی‌جان! خوبی آقا؟ دلم برایت تنگ شده بود.» حس می‌کردم مقابلم ایستاده. نگاه کردم به صورتش. حس کردم حالت صورتش کمی تغییر کرد. به روی خودم نیاوردم. 🌷☘🌷☘ 🔹شروع کردم به صحبت کردن، مثل همان وقت‌ها که خسته از راه می‌رسید و می‌نشست پای حرف‌هایم. زبان گرفته بودم و برایش از ندیدنش می‌گفتم، از نبودنش، از دلتنگی‌های شبانه‌روزی علی و نفیسه. 🔸دوباره نگاهش کردم. مثل همان وقت‌ها که خیره نگاهش می‌کردم و منتظر جوابش می‌ماندم. مرتضی مثل همیشه جوابم را داد. این‌بار قطره اشکی بود که آرام‌آرام از گوشه چشمش پایین چکید. 🔹سه بار برایش زیارت عاشورا خواندیم. نفیسه گفت: «مامان! یعنی الان بابا این‌جاست؟» گفتم: «آره مامان. مگه می‌شه ما این‌جا باشیم و بابا کنار ما نباشه؟!» نفیسه گفت: «بابا! اگه الان پیش مایی به ما نشون بده.» یک قطره اشک از آن یکی چشم مرتضی غلتید! 🔸زنده بودنش را حس کردم. باور کردم مرتضی فقط حضور دنیایی‌اش از ما دریغ شده، روح او کنار ما بود. زندۀ زنده، درست مثل همان وقت‌ها که با من و علی و نفیسه صحبت می‌کرد، شوخی می‌کرد و قربان صدقه‌مان می‌رفت. مثل همان وقت‌ها که هوای‌مان را داشت. 🌷☘🌷☘ شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فرزندان 🌹ابوعلی🌹 نفیسه17ساله علی15ساله …… 🌹شادی روح شهدا صلوات🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💚زمانه سخت نماند، 💚خدا اگر باشد 💚وصال می رسد 💚 آخر بنا اگر باشد 💚دلی که ریش شد 💚 از ارتزاق خون 💚 زنده ست... 💚جوان بماند محاسن، 💚حنا اگر باشد 💞🌷 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙قرار دو شهید مدافع حرم با هم شهیدان صدر زاده (سید ابراهیم) و مرتضی عطایی 🌷شادی روحشان صلوات🌷 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh