eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📖قسمت 4⃣2⃣ 📚📖حسین به گوشه ای رفت و مشغول نماز شد.من هم در یکی از باغ های ده خسروی ایستادم و مواظب اطراف بودم. پس از اتمام نماز حسین،حرکت کردیم و روی یکی از تپه ها رفتیم. 🔴من جلو حرکت می کردم. تازه به میدان مین رسیدیم که یه دفعه حسین شانه ام رو به نشانه نشستن فشار داد،من بلافاصله نشستم،آهسته گفتم:چی شده ؟-حسین دوربین دید در شب رو بهم داد و گفت:بگیر اونجا رو نگاه کن. ‼️با دوربین به سمتی که اشاره کرد نگاه کردم،باور کردنی نبود.عراقی‌ها در فاصله خیلی کمی از ما داشتن راه می رفتن.انقده نزدیک بودن که حتی بند اسلحه شان هم دیده می شد.من تعجب کردم که حسین چطور اونا رو دید. ⁉️چون من جلوتر بودم طبیعتا باید زودتر عراقی‌ها رو می دیدم فکر کردم شاید عراقی‌ها رو ندیده واتفاقی دوربین رو دستم داده،دوربین رو سمتش گرفتم که نگاه بندازه با اشاره سر بهم فهموند که قبل من اونا رو دیده. ⁉️خطر بزرگی از کنارمون گذشت،اگه چند قدم جلوتر می رفتیم با عراقی‌ها درگیر می شدیم و کارمون ساخته بود.پشت میدان مین نشستیم تا عراقی‌ها رفتن.من اسلحه ام رو زیر سیم خاردار گذاشتم و اون رو بلند کردم هردو رد شدیم. 🔴همون موقع چند عراقی از تپه ی مقابلمون پایین و به سمت ما می اومدن،سریع روی زمین دراز کشیدیم،گیر افتاده بودیم نمی دونستیم باید چیکار کنیم. ‼️دستان حسین رو روی مچ پام احساس کردم.منو صدا می کرد .برگشتم،نگاهش کردم با دست به سمت راست اشاره کرد.منظورش رو فهمیدم.با احتیاط به سمت راست رفتیم وداخل معبری شدیم،از لحاظ کار وموقعیت حساسی که داشتیم معبر خوبی بود. ✅چند لحظه اونجا موندیم.حسین منطقه رو بررسی کرد و تمام جوانب کار رو سنجید،و دوباره به خط خودی برگشتیم. کار به خوبی انجام شد و منطقه از همه لحاظ آماده عملیات بود. ✅وقتی به مقر رسیدیم خیلی خسته بودم داخل سنگر رفتم تا استراحت کنم که حسین خارج شد،تعجب کردم پشت سرش رفتم،دنبال آب می گشت وضو بگیره.می خواست نماز شب بخونه. ✅در فکر مأموریتمون بودم و کارهای حسین،نماز خوندنش در محل شهادت امیری،پیدا کردن معبر،موفقیت آمیز بودن شناسایی توی اون منطقه حساس وخطرناک،یقین داشتم دراین امر سری نهفته است. ✅به حسین گفتم:مسائل امشب ذهن من رو مشغول کرده،من هنوز باور نمی کنم که کار به این مهمی انجام دادیم.همون کاری که امیری بخاطرش شهید شد،بگو قضیه از چه قراره؟ 🌟حسین سرش رو پایین انداخته بود،سعی می کرد از جواب دادن امتناع کنه ولی من همونطور با تضرع واصرار سؤالم رو تکرار کردم. 🌟سرش رو بلند کرد و به صورتم نگاه کرد،وقتی چشمهاش رو دیدم که پر از اشک بود دیگه نتونستم چیزی بگم. ✔️به روایت از محمدرضا مهدی زاده 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5764820660786299501.mp3
4.81M
✰هر کی که شد روسفیده ✯اون ❣ که از همه دنیا بریده ✰هر جا میرم ✯این روزا صحبت از 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
★یک تکه ابر☁️ بودیم 🌟بر سینۀ ★یک ابر خستۀ سرد 🌟یک ابرِ پر ز باران🌧 ★خورشید گرممان کرد 🌟باران شدیم، ★ما قطره قطره بر خاک 🌟از آسمان رسیدیم🕊 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ سلام بهــــ🌸ــــار دلها مهدی جان✋ 🌺قلبی که در آن جاری است، باغ پر شکوفه ای🌼 است که بر شاخساران آن، هزار هزار جوانه ی روییده است 🌺سلامت می کنم تا و اکسیر بهارآفرینِ نامت دلــ♥️ــم را گلستان کند😍 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
تمام هایم با تــ♥️ـو بخیر می شود .. آنی که با هر تبسم ت خورشیــ☀️ـد طلوع می کند😍 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - مسیر مسدود نیست - حجت الاسلام عالی.mp3
1.45M
♨️مسیر مسدود نیست بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بعد از من برای بچه ها ؛ هم مادری ، هم پدر ... 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃 نگاه هاے شمـا چیزی از جنس نجات استـ! #چشمتان ڪہ بہ گوشہ این شهر مےخورد... یادتان باشد ... سخت #
مادر شهید احمد مشلب: 🌼فرزندان ما قرار است تا (ع) آینده اسلام را تغییر دهند👌و افتخار می کنیم فرزندانی داریم که در این راه می شوند تا اسلام و امت اسلامی✌️ باقی بماند.... 🕊 🔸بهش میگُفتن: واسه چی bmv رو ول کردی اومدی شدی⁉️ ⇜نونت کم بود! ⇜آبت کم بود! میگُفت: ♥️ کم بود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا