در آن عملیات اولین و مهم ترین اصل،وسرعت و به موقع رسیدن به محل مورد نظر بود👊. یکی از عوامل کندی حرکت، حمل موشک ها بود😩. خستگی و تشنگی 🍶 را هم باید اضافه کرد.
بهانه های مختلفی آورد. قبول نکردم. بهش گفتم: «سید جان! شما با بچه های دیگه، بعدا میاین پیش ما.» گفت: «نه! می خوام خط شکن باشم.» چهره اش خوب در خاطرم هست. افتاد به التماس و با بغضی که توی صدایش بود، گفت: «تو رو به جدم امام حسین، بذار منم با شما بیام😢.» این بار زبان من قفل شد🔒. نتوانستم نه بیاورم. خودش یک نفر را آورد که رانندگی بلد بود و گفت: «ماشین رو تحویل این بده.»
شب اول ماه رجب بود، شب میلاد آقا امام باقر (صلوات الله علیه). سید ابراهیم به ما گفت: «بچه ها! همه دست ها بالا.» سید ابراهیم گفت: «خب! حالا همه ها ها ها ها ها ها....» با دست به دهانش می زد و ادای سرخپوست ها را در می آورد. در آن بحبوحه، شوخی اش گرفته بود.😆💕
بچهها هم شروع به هاهاهاها کردند 😄. خنده بر لبان همه نشست . فرصت زیادی نداشتیم . مسیر عملیات طولانی بود و باید سریع حرکت میکردیم . لذا نماز را با پوتین فرادا خواندیم. غذا را هم به همین صورت . بعضی هم که اصلا فرصت نکردند شام بخورند😞 . بعضی هم ظرف یک بار مصرف به دست ،همین طور این طرف و آن طرف میرفتند، هول هولکی و نصفه نیمه، مقداری غذا خوردند .
سید ابراهیم دستور داد :سریع تر نیرو ها رو حرکت بدین . جیره خشک را که شامل چند دانه خرما و شکلات ، بیسکوئیت، یک بطری آب معدنی کوچک داخل نایلون زیپ دار بود، بین بچه ها توزیع کردیم🍱 .
آماده حرکت از نقطه رهایی شدیم . هوا سرد بود😬 . یک سری اقلام لجستیکی مثل گونی های کیسه خواب و بادگیر عقب ماشین بود . آنها را با طناب بسته بودیم . عقب ماشین دقیقا مثل کوهان شتر شده بود . ارتفاع بلندی داشت . سید ابراهیم رفت بالای ارتفاع نشست ،یک پایش را این ور بار، یک پایش را آن ور بار انداخت . مثل کسی که سوار خر و قاطر شده باشد . شروع کرد به فیلم در اوردن 🤪.
پایش را میکوبید به بار، انگاد سوار حیوان شده است 😅. میگفت : آقا! شب میلاد آقا امام محمد باقره ! همه دست ها بالا! بعد هم ادا و شکلک در می اورد😜 .
بچه ها خیلی میخندیدند🤣 . خودمانی بودنش خیلی به دل می نشست . اصلا از این فرمانده گردان هایی نبود که خودش را بگیرد، ابداً . طرف، فرمانده گردان بود . وقتی می آمد ، می دیدی دو نفر بادیگارد چپ و راستش هستند🤐، اسلحه هایشان هم از ضامن خارج . یکی نبود به او بگوید : بابا! تو فرمانده گردانی !فکر کردی چه خبره! سید ابراهیم در این فضا ها نبود 😊.
...💔...
⚪️ ادامہ دارد ...
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 #استوری
شب جمعه حرم دوست دارم 😭💔
التماس دعا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
به پویش قرارگاه شهیدبیضائی خوش آمدید☆•
اینحاقراره باهم به آغوش خداجان بریم🕊
شماهم بیایید، شایدخداهممون روباهم خرید😍🥀
ارسال پست های کوتاه بدون لینک✔️
بی احترامی سلام واحوال پرسی=ریمو
تبلیغ- ممنوع
اعلام ختم درخواستیتون👇
@Aa313rajabzadeh
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄
دست ادب بر روی سینه می گذاریم
السَّلامُ عَلَى الْقآئِمِ الْمُنتَظَرِ و الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ
سلام بر قیام کنندهاى که انتظارش کشیده مىشود و (سلام بر) عدل آشکار
سلامی می دهیم از روی اخلاص
سلامی را که دلتنگی در آن باشد نمایان
ز لب های عزیرت گر جوابی بشنویم ما ؛
چه حسی می نشیند در میان سینه هامان
پس :
🌸السَّلامُ عَلَیکَ یا صاحِبَ الزَّمان✋🏻
أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تو بگو
چشم هایت
تشنه کدامین نسیم آشناییست
که هر روز صبــح
تا نامی از عشق می برم
خورشید را
در آغوش میکشی...
#برادر_شهیدم
#شهید_حجت_الله_رحیمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
روز جمعه هیچ عملی برتر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
«وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ»؛ یعنی ستایش خدای را که درهم شکننده سرکشان و نابودکننده ستمکاران است.
📝به مناسبت سالروز شهادت
📕شهید_عباس_دانشگر
📕تاریخ تولد : ۱۸ /۲/ ۱۳۷۲. سمنان
📕تاریخ شهادت : ۲۰ /۳/ ۱۳۹۵.حلب
🥀مزار شهید : امامزاده علی اشرف سمنان
📗عشق حسین، تمام معادلاتِ عالم را به هم میریزد...
عشق حسین، عاشق پرور است...
عشق حسین، شهید پرور است❤
🌴
📗عشق به حسین، تازه داماد نصرانی را پایبند ⛳کربلا کرد و وهب به هوای عشق حسین، تازه عروسش را به مادر سپرد و عاشقانه به میدان زد.
🌴
📗بعد از هزار و اندی سال، باز هم عشق حسین، عشقِ زمینی را شکست میدهد. اینبار تازه دامادی به نامِ #عباس. متولد ماهِ اردیبهشت، ماهِ عاشقان. نور چشم پدر و قوتِ❤ قلبِ مادر...🙃
🌴
📗درمهرماه نود، لباسِ مقدسِ پ.ا.س.د.ا.ری به تن کرد و ورد زبانش شد : خدمت و خدمت و خدمت. در اردیبهشت نود و پنج، تازه عروسش را به اربابش سپرد و به دنبالِ عشقِ حسین (ع)، راهی دیارِ حضرت_عقیله شد.
🌴
📗میدانِ جنگِ حلب، قتلگاهش شد و صورت خضاب شده با خونش چشم رفقایش را به هوای جوانِ_کربلا بارانی کرد😔
🌴
📗قبل از شهادت نماز خوانده بود. در تیررس دشمن؛ مثل مولایش حسین (ع). نُقل مراسم عروسی، نثارِ پیکر سوخته اش شد.
🌴
📗مادر میگوید: "عباس من برای مردن حیف بود! او باید شهید میشد" و خوشحال است که لحظه تدفین به پاسِ این سربلندی، شیرش را حلالِ شیرپسرش کرده.
🌴
📗پدر میگوید: "از همان دوران کودکی، مسیر بندگی را در پیش گرفته و نُه ساله بود که اعتکاف های رجبی اش را آغاز کرد" حالا چندسالی هست که جایِ عباس، در میان اعتکاف های رجبی خالیست اما اکنون، معتکف آسمانها است⚘
🌴
📝جایش خالیست اما...گرمی حضورش، همه شهر را 🔥گرم میکند
🌴
هدیہ بہ ارواح مطهر شهدا
وشهیداݧ مدافع حرم آل للہ ،
🌷صلـــــــــــــواتــــــــــــ🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید مهدی اسحاقیان 🌿
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh