eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌ ‌#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 8⃣2⃣ 📚📖یک نمونه از سختی هایی که بچه‌های اطلاعات متحمل می شدن.مربوط به ش
‌‌‌ 📚 📖قسمت 9⃣2⃣ 📚📖زمان عملیات خیبر بود.بچه های اطلاعات در قرارگاه زرهی مستقر بودند.حسین به همراه تعدادی از مجاهد های عراقی برای شناسایی به عراق می رفتن. 🔴یکی از این مجاهدها یه لباس بلند عربی به حسین داده بود تا وقتی که به مأموریت می روند راحت شناسایی نشه.حسین وقتی اون لباس رو پوشیده بود به شوخی می گفت: ببینین بلاخره عرب هم شدیم. 🔴صبح زود بود،همه مشغول کاری بودن.اون روز من و محمد شرفعلی پور مشغول آماده کردن صبحانه بودیم،که ناگهان هشت هواپیمای عراقی بالای سرمون ظاهر شد.تا اومدیم به خودمون بجنبیم و کاری بکنیم،هواپیما ها بمباشون رو ریخته بودن.بیشتر انفجارات پشت خاکریز جفیر بود. ☠اما با همیشه فرق داشت.سروصدای انفجارات قبلی رو نداشت و مثه همیشه آتش و ترکش زیادی هم به اطراف پراکنده نکرد. خیلی عجیب بود،درهمین موقع اکبر شجره-یکی از بچه‌های اطلاعات -رو دیدم که به سرعت می دوید و فریاد می زد... شیمیایی، شیمیایی.... بچه‌ها فرار کنین شیمیایی زدن. ☠تا اون روز با چنین موردی برخورد نکرده بودیم،برای اولین بار بود که عراق از سلاح های شیمیایی استفاده می کرد.و بچه‌ها هنوز آشنایی زیادی با اونا نداشتن.وسایل رو رها کردیم و به داخل محوطه ی باز قرارگاه دویدیم. ⁉️همین موقع حسین رو دیدم با همون لباس عربی،مشغول هدایت بچه‌ها بود.پشت لندکروز ایستاده بود و بچه‌ها رو صدا می کرد تا سوار بشن.می خواست نیروها رو تا اونجا که امکان داره از محدوده ی آلوده دور کنه. ‼️همه بچه‌ها لباس نظامی داشتن و با پوتین بودن،اما حسین با لباس گشاد عربی و این باعث می شد بیشتر در معرض مواد شیمیایی قرار بگیره. ☠گاز به سرعت در منطقه منتشر شده و همه رو آلوده کرده بود.وقتی بچه‌ها عقب اومدن اکثرا شیمیایی شده بودن.اما وضعیت حسین به خاطر همون لباس،بدتر از همه بود.خصوصا پاهاش که تا کشاله ی ران به شدت سوخته بود. ✔️به روایت از تاجعلی آقا مولایی 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
‌‌ ‌ 📚 📖قسمت 0⃣3⃣ 📚📖همراه با حسین برای انجام کاری می رفتیم ، بدلیل شتاب در کارمون از لندکروز استفاده می کردیم.حسین پشت فرمون بود و با سرعت صد وسی تا در جاده می رفتیم.یه دفعه وانتی آبی رنگ با یه راننده ی عرب از سمت راست وارد جاده شد.ودر مقابلمون توقف کرد. ‼️جاده باریک بود و نمی شد اون رو رد داد،حسین ترمز کرد اما سرعت ماشین زیاد بود ومتوقف نشد هر لحظه به ماشین نزدیکتر می شدیم.فکر کردم الانه که تصادف کنیم سرم رو بین دستانم گرفتم وهمونطور که فریاد می زدم یا اباالفضل (ع)روی پاهام خم شدم.چشمانم رو بستم ومنتظر تصادف شدم. 🌟اما اتفاقی نیافتاد و ماشین توقف کرد آهسته سرم رو بلند کردم با کمال تعجب دیدم کسی وسط جاده نیست،هر چه اطراف رو نگاه کردم کسی نبود،منطقه کفی وصاف بود اگه کسی به ما نزدیک یا دور می شد تا چند دقیقه اون رو می دیدیم. 🌟پرسیدم:پس اون عرب کجا رفت.-حسین گفت:او دیگه باید می رفت.متوجه حرفش نشدم خواستم دوباره سوال کنم که از ماشین پیاده شد و رفت کنار جاده دو رکعت نماز شکر بجا آورد. وقتی برگشت پرسیدم:باید بگی اون عرب کجا رفت. 🌟-گفت:خب رفت دیگه.گفتم:آخه کجا رفت که ما ندیدیم.توی این دشت حداقل نیم ساعت طول می کشید تا از دیدمون خارج بشه،اون وقت چطور در عرض چند ثانیه غیبش زد. 🌟کمی اخم کرد و گفت:یه جمله میگم و دیگه هم سوال نکن.گفتم:باشه قبوله.گفت:ببین معجزه توی منطقه شامل حال همه میشه،اینم معجزه‌ای بود که امروز شامل حال ما شد.خواستم سؤالی بپرسم که وسط حرفم پرید و گفت:قرار شد دیگه چیزی نپرسی. ✨نمی تونستم سؤال کنم،یعنی حسین دیگه حرف نمی زد ، اما مسئله برایم لاینحل ماند،اصلا نفهمیدم اون اتفاق چه بود،و اون ماشین چطور آمد و چطور رفت.!!! ✔️به روایت از حمید شفیعی 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
narimani-navadiha-ir_c7d10.mp3
7.17M
🎵 🌴میگفت میخوام برم بشم فدای زینب 🌴یه عمره که شنیدم از غمای زینب 🎤🎤سید رضا 👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
★چون نگاهت می کنمـ👀 °•❣گم می شوم در ★گم شدن در °•❣ چشمان تو ★خود پیدا شدن است😍 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ چه شود که نازنینا رُخ خود به من نمائی به تبسّمی، نگاهی، گرهی ز دل گشائی به کدام واژه جویم، صفت لطیف عشقت که تو پاک تر از آنی که درون واژه آئی 🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃صبــــح یعنی؛‎ لب هر پنجره ی رو به زمان تـــو بتابی و به من خنده تعارف بکنی ... 🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - چگونه میمیریم - حجت الاسلام علی پناه.mp3
2.8M
♨️چگونه میمیریم 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شد تا باز جای خالی😔 توحس شود تا شقایق🌺 باز دلتنگ شود آفتاب پشت ابرم🌥 نام دارم به لب خواستم گرمی بخش این مجلس شود👌 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌼میخواهم را جور دیگری آغاز کنم 🌺به نامِ خالقِ لبخنـــدِ 😍 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - به دروغگو اعتماد نکنید - حجت الاسلام مومنی.mp3
2.8M
♨️به دروغگو اعتماد نکنید !! بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دادن بچه‌های گردان شهادت ... 📆جمعه ۲۵ مرداد ۱۳٦٤ اردوگاه کوزران انتخابات‌ چهارمین دوره ریاست‌جمهوری مسئول‌ صندوق" شهید سیدمهدی تهرانی‌نژاد"🌷 📸عکاس: حمید داوود آبادی ۲۷_حضرت‌_رسولﷺ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸وحید ۴ سال در از حرم دفاع کرد👊 و بخاطر شایستگی‌هایی که داشت حاج قاسم او را به نزد خود فرا خواند و توفیق همراهی👥 با خود را به او داد. و از آن پس او را به عنوان حاج قاسم می شناسند. 🔹وحید بود و ریه اش به شدت مشکل داشت و فقط برادرش از آن خبر داشت این روزها اگر پای درد و دل بنشینید از چند چیز سخن می گوید از دلتنگیش💔 نسبت به فرزند با ایمان و جوانش و از غصه هایی که نسبت به وحید دارد نامزدی که عمر نامزدی او دو ماه بیشتر نبود😔 📎امنیت و عزت امروزمان را مدیون و امثال او هستیم♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🇮🇷بِسْمِ اللِّه قَاصِمِ الْجَبّاریٖن🇮🇷 نام عملیات: انتخاب اصلح محور عملیات: خبرگان رهبری و انتخابات مجلس شورای اسلامی زمان عملیات: ۲ اسفندماه ۱۳۹۸✌️ رمز عملیات: "تصویر شهید محمدعلی فلاح از ابرکوه" 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
همه به فرمان ، با همت حرکت کردند و در این 🌸جشن ملی🌸 پیش قدم شدند 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Quran_Page (186).mp3
961.5K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه انفال✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔰حاج حسین می‌گفت: 🔹هموارہ سعی‌مون این باشه که را به‌عنوان یک "الگو" در نظر داشته باشیم👌 شبیه به تکلیف شرعی مان عمل کنیم.... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾دستشان بسته شد تا امروز دستمان در باز باشد. بزرگی به گردن داریم شهدا🌷 را می‌گویم ... فکر کنیمـ💭 به به سفارش و شان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
می آییم چون می آیی ✊ همه جا بودی ⇜در جنگ💥 ⇜ ، سیل، زلزله، ⇜⇜تحریم دارو ⇜در ناآرامی ها تو نگران بودی... درست همان وقتهایی که یا حرف زدیم یا خواب بودیم😔 مرد و میدان بوده ای. میدانیم که در کنارمان هستی مثل همیشه چون زنده و حاضرند👌 این بار میخواهیم باز هم از آن نگاهی کنی به ما و روی لبت لبخند دلنشین♥️ همیشگی بنشیند عزیز ما... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷فرقي نميكند كجا هستي فرقي نميكند نژادت چيست يا چند #سال داري... اگر براي #شهادت #آماده شده باشي خو
را عاشق شوی آخر شهیدت🌷 میکنند... 🍃‏مادر شهید: محمّدحسین خیلی دوران دفاع مقدس را می‌خورد. با غبطه می‌گفت: ‌ای کاش من هم در آن زمان بودم😔 🍃خوش به حال شما که بودید. خوش به حال شما که . یکی از برنامه‌های همیشگی‌اش زیارت و قطعه شهدای گمنام🌷 بهشت زهرا(سلام اللّه علیها)بود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh