eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 ما شب های قرآن به سر می گذاریم اما ....‼️‼️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
@shahed_sticker(30).attheme
92.4K
(ره) • 📲 • 🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 📚 ✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨ 🔻ریشه کن شدن ظلم ها ✳️خداوند را مالک مشرق ها و مغرب ها نموده، دین الهی با رأفت و رحمت در همه جا ظاهر گشته رنگ و بوی ظلم را از بین می‌برد. نفس‌های آخر ظلم دیدنی است. بعضی‌ها می‌خواهند با شوک برقی احیاءش کنند اما زهی خیال باطل😏 او هم ناامید از همه جا از این عالم رخت بر می بندد ✳️و چه زیبا وارد خانه ها، محله ها و شهرها می شود. همانطور که گرما♨️ و سرما وارد خانه ها می شود. حکومت سلطه که جز ظلم نمی دانست برچیده شده و ریشه کن می شود ✳️هرچند با وجود احتمال ظلم های کوچک هست؛ اما با اجرای حدود الهی از طرف شما آن هم کمتر شده انگیزه ای برای ظلم در دولت شما باقی نمی ماند❌ چقدر تاسف می‌خوریم که چرا در دوران غیبت شما ظلم می کردیم و به حق خودمان قانع نبودیم 😔 ✳️دیگر هیچ مردی به زنش و هیچ زنی به مردش ظلم نمی کند، کارفرما حق کارگر را تمام و کمال آن هم به موقع پرداخت می‌کند. واژه ظلم غریب شده کسی سراغش نمی‌رود. را نابود می کنید که ظلمی بسیار بزرگ بود ❇️و چقدر راضی هستید از عده ای که در شما هم لب به دروغ🚫 باز نکرده بودند 📝نویسنده: ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5882040617625716665.mp3
7.37M
💥💥 دو تا فرصت عظیمِ ، گذشت ! آخریش هم در راهه! 💢چکار کنم رو، از دست ندم؟ یا ازش نهایتِ استفاده رو ببرم⁉️ 👆 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بیـا در خـ♥️ـدا ... خویش را گـم ڪنیم به رسم تکلم ڪنیم ... بحق شهداء 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
همسر به همراه ها و های شهید در حسینیه شهید نظرزاده 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ↯پیام فرزند بزرگوار به دست اندرکاران عزیز کانال از زحمات بی دریغ شما کمال تشکر را دارم🌸 و از درگاه ایزد منان دراین شبهای عزیز سلامت و همه شما عزیزان راخواستارم🤲 پیکر پاک پدر عزیزم♥️ درسال 1365 "روز 23 " المبارک در بهشت رضا🌷 آرام گرفت در این شب عزیز از همه شما خوبان مخصوص دارم🙏 🖇ارادتمند 📌شادی روح این شهید عزیز که ان شاءالله عنایتی بهمون داشته باشن و ای نثار بفرمایید🙏 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰ماجرای خوابی که شهید میبیند 🔻به نقل از همسر شهید 🔸 خیلی به بچه هاش علاقه داشت، از آنجا که خودش خواهر نداشت، و پدر هم نداشت❌ فقط دو تا برادر👥 داشت لذا خیلی به بچه هاش وابسته بود💞 جای بچه ها روی سینه اش بود. 🔹وقتی برای میخواست عازم🚌 جبهه شود زمستان بود گفتم الان نرو🚷 صبر کن تابستان که شد برو، چون این ها بهت وابسته هستند و زمستان هم هست، بچه ها همه شون تو خونه اند🏡 بهانه گیری میکنن اگر هوا گرم بشه میرن تو حیاط بازی میکنن. گفت: نه من باید برم 🔸گفتم: چه خوابی⁉️ گفت: خواب دیدم آقایی پوش سوار بر اسب بود، من رو با اسم صدا کرد، گفت بیا بریم. دل به این دنیـ🌎ـا نبند، این دنیا ارزش نداره✘ 🔹👍گفتم: شما چه کار کردی؟! گفت: من پشت سر آقا و با آقا رفتم لذا من باید برم و شما رو به می سپارم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
YEKNET.IR -salahshoor_01.mp3
5.21M
احساسی 🍃اون گلهای یاسی که لاله لاله🌷 جون دادند 🍃رسم شدن به ماها نشون دادند 🎤مهدی 👌فوق زیبا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ یکی آرام مے آید...🍂 نگاهش خیس است قدم هایش پر از معناست دلش♥️ از جنس باران است ... کسی بر دستش بسان نور✨ مے آید... امید قلب ما♥️ روزے ز مے آید... 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣🌷❣🌷❣🌷 دستی تکان بده👋 به سلامی دوباره ڪن لبخنــد بزن😍 قصه ای تازه در این دل انگیز بساز 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - ماجرای حضرت علی و قصاب دست و دلباز - حجت الاسلام عالی.mp3
3.18M
♨️ماجرای حضرت علی (ع) و قصاب دست و دلباز بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸اولين باری كه حرف از و مدافع حرم شدن به ميان آمد زمانی بود كه بعد از ۹ ماه📆 اسمش برای اعزام در آمده بود. عليرضا ۹ ماه قبل برای رفتن به سوريه ثبت‌نام كرده بود و كاملاً برای دفاع از حرم رفت 🔹بعضی از مردم می‌پرسند همسرت را به اجبار بردند⁉️ می‌گويم نه، كاملاً داوطلبانه و با خواست عميق رفت، وقتی به من گفت ميخواهم بروم سوريه، واقعاً شوكه شدم😧 چون اصلاً حرفی از اسم ‌نويسی شان به من نزده بود 🔸به من گفت: يعنی هستی؟ گفتم ناراضی نيستم✘ اما... قبل از تمام شدن حرفم به من گفت: فكر كن اينجا  است، امروز روز عاشورا و آقا امام حسين (ع) "هل من ناصر" سر داده و تو ميخواهی جلوی من را بگيری؟ 🔹راستش ديگر حرفی برای گفتن نداشتم، همين برای مجاب شدن صد در صدم كافی بود و و خدا را شكر ميكنم از اينكه مانع رفتنش نشدم😊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 🔰رفیقش می گفت: یه شب تو دیدمش بهم گفت: به بچه ها بگو حتی سمت گناهم نرن🔞 اینجا گیر میدن...!! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📜 ●در این عالم، صوتی که من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن🎵 به من آرامش می‌داد. ◾️صدای بود که بعضا روزانه با آن مأنوس بودم ●صدای پدر و مادر شهدا🌷 بود که وجود را در وجودشان احساس می‌کردم. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze23.mp3
4.04M
💿 ⇧⇧ ◀️ جزء بیست و سوم قرآن کریم 🎙 🔸حجم: ۴ مگابایت ✨التماس‌ دعا✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰تهران که بود، با ماشین🚗 خیلی این طرف و آن طرف می‌رفت؛ بقول معززش، بیشتر عمرش توی ماشینش گذشته بود! گاهی که با هم👥 بودیم نگرانش می‌شدم؛ دیده بودم که پشت فرمان، گوشیش چقدر زنگ می‌خورد📳 همه‌اش هم تماس‌های . 🔰چند باری خیلی جدی به او گفتم اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ خطرناک است⚠️ ولی بخاطر ضرورت‌های کاری انگار نمی‌شد؛ گاهی هم خیلی خسته و بود اما ساعت‌های زیادی پشت فرمان می‌نشست؛ با این همه، دقت رانندگیش خیلی خوب بود👌 خیلی. 🔰من هیچوقت توی ماشینش احساس نکردم❌ همیشه کمربندش بسته بود و با سرعت معقول می‌راند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود☺️ یکی از همرزمانش می‌گوید: «من بستن کمربند را از یاد گرفتم؛ توی هم که رانندگی می‌کرد، تا می‌نشست کمربند را می‌بست؛ یکبار در سوریه به من گفت: محسن! می‌دانی چقدر مواظب بوده‌ام که با نمیرم⁉️» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍️ یادداشت خواندنی مدافع حرم بعد از حضور در برنامه سحر شبکه سه 📝زهرا گاهی می شد. از من می پرسید چرا بابا نمیاد خونه؟ چرا نمیاد منو بغل کنه⁉️ دلم براش تنگ شده... میگفتم شهید شده و رفته تو آسمون‌ها🕊 رفته بهشت... 📝می‌گفت مامان، من می خوام که باهاش بتونم برم تو آسمونا تا . می‌گفتم: دخترم ما باید خیلی خوب باشیم تا بتونیم بریم بهشت🌺 📝تو برنامه، زهرا چند بار نگاهش به خیره شد؛ بعد از برنامه ازش پرسیدم: «دخترم! موقع برنامه به چی نگاه میکردی‼️» گفت: «به عکس بابا...» گفتم: «قشنگ بود؟» گفت:« بله مامان؛ من فکر کردم اونجا میخواستم برم پیش بابا، اما نمی‌دونستم از کجا باید برم😔» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh