eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 7⃣4⃣ 🔻شهید کاظمی: اگر می خواهید تاثیر گذار باشید، اگر می خواهید به عمر و خدمت و جایگ
🖇 #خاطره 🍂زیاد خواب #بابام رو می بینم یڪ بار وقتی پدرم اومد به #خوابم، افتادم روی #دست_شون و شروع ڪردم به #بوسیدن، 🍂بهشون گفتم: بابا لحظه #شهادت (سقوط هواپیما) چه احساسی داشتی؟ خیلی درد کشیدی؟ 🍂اول طوری بهم نگاه کردند که چرا این سوال رو می پرسم، اما بعد خندشون گرفت و با #خنده بهم گفتن آنقدر کیف داد، آنقدر خوب بود، عالی بود... #شهید_احمد_کاظمی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
چقدر منتظر ماندی و چه زیبا رفتی... دلمان برای بودنت تنگ میشود.... همان طور که دلت برای رفتن حاج احم
🕊حاج احمد🕊 دلتنگی‌های😰 ما از رخت بر بستن قوت قلب‌هامان 💔به جایی رسیده است که آرزوی مرگ می‌کنیم نه آرزوی شهادت. دنیا🔮 برای راحت طلبان جای بسیار خوبی است؛ جایی نرم، گرم و تمیز. با پاییز عاشق 😍می‌شوند و با بهار فارغ😕. اما ما از عشق‌های❤️ ازلی‌مان دست نکشیده‌ایم. آخ که این روزها دلتنگ هم‌سنگرت😭 هستیم. حاج قاسم رفیق گرمابه و گلستان‌ات. کسی که در حرف‌هایش فقط به تو غبطه می‌خورد؛ به اخلاصت، به ایمانت💗، به شجاعتت. آخ که دل می‌گیرد و از دست✍️ جز نوشتن بر نمی‌آید. چه خوب دست رفیقت را گرفتی مثل خودت سوخت ، ارباً اربا شد و در عبای ولی‌اش کفن شد😭 دل‌هامان❣️ خون است از کسانی که راهمان را انکار می‌کنند از کسانی که ملامت می‌کنند. حاج قاسم رسید به تو🥀، به تویی که آرزویش😍 بودی. مرام و منش تو خیلی ها را آسمانی🕊 کرده، یادم است از محسن حججی که می‌خواندم؛ گفته بود، کارش را از موسسه تو آغاز کرده و هرهفته با موتورش می‌آمد و سر مزارت🥀، سرساعت به تو سلام می‌داد. همه از آخرالزمان فرار می‌کنند. آنها که بال🕊 شهادت دارند می‌پرند، آنها که پای دویدن 👣دارند می‌دوند. اما حاج احمد، ترکش گناه، من را قطع نخاع کرده؛ نه دستانم و نه پاهایم هیچکدام طاقت تحمل بار سنگینم را ندارند؛ چه برسد در راه تو رفتن😞 و پریدن از قفس تن. نویسنده: محمدصادق زارع 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🖇 #خاطره 🍂زیاد خواب #بابام رو می بینم یڪ بار وقتی پدرم اومد به #خوابم، افتادم روی #دست_شون و شروع
📖 ♥️ 🥀عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد. ترڪش خورده بود بہ سرش، با اصرار بردیمش اورژانس. 🥀می‌گفت: «ڪسی نفهمہ زخمی‌ شدم. همینجا مداوام ڪنید». دڪتر اومد گفت: «زخمش عمیقہ، باید بخیہ بشہ». 🥀بستریش ڪردند. از بس خونریزی داشت بی هوش شد. یہ مدت گذشت. یڪدفعہ از جا پرید. گفت: «پاشو بریم خط». قسمش دادم. گفتم: «آخہ تو ڪه بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی»؟ 🥀گفت: «بهت میگم بہ شرطی ڪه تا وقتی زنده ام بہ ڪسی چیزی نگی. «وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا (س) اومدند داخل» فرمودند: چیہ ؟ چرا خوابیدی؟ عرض ڪردم: «سرم مجروح شده، نمی‌تونم ادامہ بدم» 🥀حضرت دستی بہ سرم ڪشیدند و فرمودند: «بلند شو، بلند شو، چیزی نیست. بلند شو برو بہ ڪارهات برس.» 🥀بہ خاطر همین است ڪه هر جا ڪه می‌روید حاج احمد ڪاظمی‌حسینیہ فاطمه ‌الزهرا (س) ساختہ است ... سردار عشق و شهید عرفہ👇👇 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎦 مکالمه ی عجیب #شهید_مهدی_باکری یک ساعت قبل از شهادت🕊🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸رفته بوديم سر‌یلانكا، سال هفتاد. احمد هم همراهمان بود. چند تا از فرماندهان نظام و مسئولین آمده بودند استقبال‌مان. افراد را من به آنها معرفی می‌كردم. موقع معرفی گفتم: 🔹ايشان بوده. چهار، پنج روز آن جا بوديم. آنها احمد را ول نمی‌كردند. احمد به عنوان يك فرمانده‌‌ی با اقتدار💪 در نظرشان جلوه كرده بود. هر چه می‌گفت، تندتند می‌نوشتند📝 🔸احمد راجع به بحث‌های نظامی زياد صحبت كرد، ولي راجع به كاری كه خودش در فتح خرمشهر كرد، چيزي نگفت❌ نه آن جا، نه هيچ جاي ديگر. هيچ وقت نشد كه لام تا كام درباره‌ی خدماتی كه زمان جنگ يا قبل و بعد از آن كرده، حرفی بزند. 🔹خدا رحمتش كند؛ دقيقاً روحيه‌ی و امثال آن خدا بيامرز را داشت. حسين هم يكی از دو فاتح خرمشهر بود، ولي هيچ وقت راجع به آن فتح كم‌نظير، در هيچ كجا صحبت نكرد✘ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸رفته بوديم سر‌یلانكا، سال هفتاد. احمد هم همراهمان بود. چند تا از فرماندهان نظام و مسئولین #سريانكا
🍁 اگر انسان از خودش، دور شد برایش سخت، تنگ و تاریک⚫️ خواهد شد. 🍁ما یک واقعیتی داریم که این است؛ ما لشکر هستیم. قدرتی بی همتا و این قدرت برگرفته از قدرت خداوند♥️ و این جاودانه همیشه تاریخ خواهد بود و چیزی از این بالاتر نیست یادشهـداباذکر 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅ 🥀بهم گفت: من توی سپاه چیه؟🤔 سوال عجیب و غریبی بود 😟ولی می دانستم بدون نیست، گفتم: شما نیروی هوایی سپاه هستید😉 ، به صندلی اش اشاره کرد و گفت: شما ممکنه به موقعیتی که من الان دارم نرسی ولی من که رسیدم، به شما میگم که این جا هیچ خبری نیست☝️. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
،❤️🕊 نفـسـت را می‌دانم؛🍃 که آفتـاب☀️ اولین بار به دانه‌ی گـــندم داد ...🌾 کمتر دیده شده 🌷 🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊 🍃🌷 🍃🌷 🍃🌷 🍃🌷 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🖇 #خاطره 🍂زیاد خواب #بابام رو می بینم یڪ بار وقتی پدرم اومد به #خوابم، افتادم روی #دست_شون و شروع
✨🍃✨✨🍃✨ ‍ 🌱امروز مشق ما رو مولامون، رهبرمون، فرمانده مون مشخص کرده.... چه از این بالاتر❓ 🍁من واقعا میگم اگر ما همه ی عشقمون💗، شورمون، علاقمون رو به آقابخواهیم یک جایی نشون بدیم خب تو این کارمون، تو این ، تا سالم هستیم، 🍃تا راه میریم، تا می‌کشیم وقت بذاریم، بدویم، تلاش کنیم با فکر و ببریم جلو این ❤️ رو به آقا نشون دادن..... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✨🍃✨#کلام_شهید✨🍃✨ ‍ 🌱امروز مشق ما رو مولامون، رهبرمون، فرمانده مون مشخص کرده.... چه #افتخاری از این
🔰خاطره ایی از آزاده حاج مرتضی حاج باقری، آزاده اردوگاه 12 که از ناحیه دست راست جانبازهستند(قطع دست) 🔸یک روز در فرودگاه🛬 شهید حاج احمد کاظمی را دیدم. ایشان بعد از احوال پرسی از من پرسیدند: حاج مرتضی چطور است؟ مواظبش هستی❓ گفتم: بله یک دست مصنوعی گذاشته ام که به عصب های دستم آسیبی نرسد و زیاد درد نکند. 🔹حاج احمد گفتند: خدا پدرت را بیامرزد این را نمیگویم😄 میگویم مواظبش هستی که با ماشینی، ایی، پست و مقامی تعویضش نکنی؟ سرم را به پایین انداختم😔 و سکوت کردم. 🔸ایشان ادامه دادند: اگر یک بهار آزادی در جیبت باشد و هنگام رانندگی🚘 یک مرتبه به یادت بیفتد سریعا را از فرمان بر نمیداری و روی جیبت نمیگذاری که ببینی سکه سر جایش هست یا نه⁉️ 🔹آیا این دستی که در داده ای ارزشش به اندازه یک سکه نیست که هر شب ببینی دستت را داری، دستت چطور است؟ سر جایش هست یا با چیزی کرده ای؟ پس مواظب باش با چیزی عوضش نکنی❌ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰خاطره ایی از آزاده حاج مرتضی حاج باقری، آزاده اردوگاه 12 که از ناحیه دست راست جانبازهستند(قطع دست)
🕊حاج احمد🕊 دلتنگی‌های😰 ما از رخت بر بستن قوت قلب‌هامان 💔به جایی رسیده است که آرزوی مرگ می‌کنیم نه آرزوی شهادت. دنیا🔮 برای راحت طلبان جای بسیار خوبی است؛ جایی نرم، گرم و تمیز. با پاییز عاشق 😍می‌شوند و با بهار فارغ😕. اما ما از عشق‌های❤️ ازلی‌مان دست نکشیده‌ایم. آخ که این روزها دلتنگ هم‌سنگرت😭 هستیم. حاج قاسم رفیق گرمابه و گلستان‌ات. کسی که در حرف‌هایش فقط به تو غبطه می‌خورد؛ به اخلاصت، به ایمانت💗، به شجاعتت. آخ که دل می‌گیرد و از دست✍️ جز نوشتن بر نمی‌آید. چه خوب دست رفیقت را گرفتی مثل خودت سوخت ، ارباً اربا شد و در عبای ولی‌اش کفن شد😭 دل‌هامان❣️ خون است از کسانی که راهمان را انکار می‌کنند از کسانی که ملامت می‌کنند. حاج قاسم رسید به تو🥀، به تویی که آرزویش😍 بودی. مرام و منش تو خیلی ها را آسمانی🕊 کرده، یادم است از محسن حججی که می‌خواندم؛ گفته بود، کارش را از موسسه تو آغاز کرده و هرهفته با موتورش می‌آمد و سر مزارت🥀، سرساعت به تو سلام می‌داد. همه از آخرالزمان فرار می‌کنند. آنها که بال🕊 شهادت دارند می‌پرند، آنها که پای دویدن 👣دارند می‌دوند. اما حاج احمد، ترکش گناه، من را قطع نخاع کرده؛ نه دستانم و نه پاهایم هیچکدام طاقت تحمل بار سنگینم را ندارند؛ چه برسد در راه تو رفتن😞 و پریدن از قفس تن. نویسنده: محمدصادق زارع 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊حاج احمد🕊 دلتنگی‌های😰 ما از رخت بر بستن قوت قلب‌هامان 💔به جایی رسیده است که آرزوی مرگ می‌کنیم نه آ
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅ 🌸بهم گفت: من توی سپاه چیه❓ سوال عجیب و غریبی بود ولی می دانستم بدون نیست، گفتم: شما نیروی هوایی سپاه هستید 🌼سردار، به صندلی اش اشاره کرد و گفت: شما ممکنه به که من الان دارم نرسی ولی من که رسیدم، به شما میگم که این جا هیچ خبری نیست 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍃🌹🌹🌟🌹🌹🍃 🌸شهید آوینی :  🍃شــب 🌙است و 🌸 اسیران دنیا خفته است ، 🍃 و چشم بیداردلان باز .  🌸بیـدار باش بـرادر 🍃که هنگام بیـداری است . . . 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh