eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 آدم‌هاهمه‌می‌پندارندکه‌زنده‌اند؛ برای‌آنهاتنهانشانه‌حیات، بخارگرم‌نفس‌هایشان‌است! کسی‌ازکسی‌نمی‌پرسد: آهای‌فلانی! ازخانه‌دلت‌چه‌خبر گرم‌است چراغش‌نوری‌دارد‌هنوز؟ متن از احمدشاملو 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
✅تلنگر ✍ مرد جوانی از مشکلات خود به حکیمی گلایه می کرد و از او خواست که راهنمایی اش کند. حکیم آدرسی به او داد و گفت به این مکان که رسیدی ساکنان آن هیچ مشکلی ندارند، می توانی از آنها کمک بطلبی. مرد هیجان زده به سمت آدرس رفت، با تعجب دید آنجا قبرستان است. به راستی تنها مُردگانند که مشکل ندارند! "همانا انسان را در سختی ها آفریدیم 📚سوره بلد/۴ 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
روزگار من (۲۶) تقریبا ساعت نزدیکای ۵عصر بود که از خواب بیدار شدم از گشنگی صدای غارو غووره شکمم بلند شده بود لباسامو عوض کردمو رفتم از اتاق بیرون سلام خاله اعظم خوش اومدی به..سلام خانم خوشگله ممنون خوبی عزیزم ممنون خاله جون خوبم 😊 یه دفعه مامانم پرسید راستی اعظم جوون یادم رفت بپرسم سحر کجاست ؟؟؟ چرا نیاوردیش😅😅 سحرم رفته خونه یکی از دوستاش کار درسی داشت مرجان جان بریم ...؟؟ مامانم یه نگاه به من انداخت فرزانه ما با خاله اعظم میریم بیرون تو برو ناهارت و بخور اماده ست دخترم ... از روی کنجکاوی پرسیدم کجا مامان؟؟!! تا مامانم خواست جواب بده سریع اعظم خانم گفت داریم میریم ارایشگاه فرزانه جووون اهااان ...باشه خوش بگذره مامانم در حالی که اماده می شد گفت دخترم مراقب خودت باش یادت نره ناهارتو بخوری من زودی بر میگردم باشه مامان به سلامت مامان اینا رفتن . منم رفتم آشپزخونه سراغ غذا ،، شروع کردم به خوردن سحرم اون روز مامانشو به بهونه ی خونه دوستش پیچونده بود در واقع با شاهین قرار داشت تو یه بستنی خوری با شاهین نشسته بودن که ۵دقیقه بعدش بهنامم اومد و نشست بهنام- خب فرزانه کوو پس؟؟؟! سحر- نیومده... بهنام - عههه چرااا؟؟! شاهین- هیچی بابا دختره یه لووس کلاس میذاره الانم با سحر قهره😒😒😒 سحر- نه قضیه کلاس گذاشتن نیست یه کنه هست که همه چی رو بهم میریزه... بهنام - کنه؟؟؟..... کنه کیه دیگه؟؟😂😂😂 سحر- کنه یه دختر امله که همکلاسیمونه ... همش میخواد مخ فرزانه رو شست و شو بده ... عامل قهرمونم اونه 👿👿👿👿👿👿 بهنام- یعنی دیگه تموم شد قضیه دوستی منو و اون !!!? نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش وحید هست🥰✋ *نماز آخـر*🕊️ *شهید وحید نومی*🌹 تاریخ تولد: ۵ / ۵ / ۱۳۶۱ تاریخ شهادت: ۲ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: تبریز محل شهادت: سامرا *🌹راوی← مراسم عروسی اش ساده بود🎊فقط یک شام دورهمی که کل فامیل بودند🎊 او نصف وسایل خانه اش را به دوستش که میخواست عروسی کند و دستش تنگ بود داد🍃 و حتی موتورش را به یکی از دوستانش بخشید،🏍️ دست و دلباز و اهل کمک به مردم بود🍃 همیشه با حق بود، ولی هیچ وقت به کسی بی احترامی نمی کرد✨ راوی← کارمند شرکت نفت بود و درآمد خوبی داشت و اصلا مشکل مالی نداشت🍁 گرفتن مرخصی از شرکت نفت خودش یک کار خیلی سختی بود🥀ولی وحید به خاطر اهدافش توانست چند ماه مرخصی بدون حقوق بگیرد🍂 وقتی آوارگی و بدبختی مردم عراق و سوریه ویمن و...رامی بیند،🥀می گوید: « فکر می کنیم نماز می خوانیم و روزه می گیریم و خرده کار خیر انجام می دهیم مسلمانی تمام شد؟🥀در عراق انسانیت ، شیعه و اسلام را ذبح می کنند🥀اگر من و ما نرویم هر کس بهانه ای دارد که نرود🥀مثل زمانی که امام حسین (ع) صدای " هل من ناصر ینصرنی " سر داد🍂 که فقط 72 تن ماندند و بقیه به همان عناوینی ماندند که شاهد مثله شدن باشند.»✨ او داوطلبانه به عراق رفت🕊️ و عاقبت در ظهر عاشورا نمازش خواند📿 و سپس با تیر بار تکفیری‌ها💥 به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید وحید نومی گلزار* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برگی از خاطرات شهید جهاد مغنیه به روایت مادر شهید °°سبک زندگی شهدا°° ♥️🌱 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨اَلسَّلامُ عَلَیکَ فی آناءِ لَیلِکَ وَ أطرافِ نَهارِکُ✋🏻 سلام بر تو، در تمام لحظه‌های شبانه‌ات و ساعت‌های روزت ... سلام بر تمام لحظه‌های انتظارت و تک تک لحظه‌های نیامدنت ... ♥️ 🌹🍃🌹🍃 ‌@ShahidNazarzadeh
غَمَش را غیر دل سر منزلے نیست ولے آن هم نصیبِ هر دلے نیست ❤️ صبحتون_شهدایی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
‌ حداقل‌کاری‌‌که‌ امروز‌میشه‌انجام‌داد براثبات‌انتظارمون‌..' برااومدن‌مهدی‌زهرا..' اینه‌که‌یه‌امروزُگناه‌کمتر‌کنیم..!!🚶🏻‍♂ -هزینه..؛ پاگذاشتن‌رونفس‌سرکش.."🍃 ــ|🌙 -نتیجه‌عمل..؛ «لبخند‌رضایت‌مهدی‌زهرا..!!🙃🍃» می‌ارزه‌به‌لبخند‌ی‌که‌میاد‌ روچهره‌مبارک‌مولامون.."☝️🏻 امروزیه‌گناه‌کمتر‌کنیم‌ به‌جهت‌لبخند‌یوسف 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
www.masaf.ir-AkhlaghEmamZamani.mp3
15.13M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۳۵ 🎤 استاد 🔸«اخلاق امام زمانی»🔸 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید جعفر لطفی🍁🌾 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡به نام خدای قلبم♡ 🍃تصویرش که در مقابلم نقش بست، جوانی امروزی بود. به ها نمیخورد اما ته چشمانش رنگ و معصومیت گرفته بود. به قولی، از همان جوان های مومن و اهل دل که قدم بر رد پاهای (ره) گذاشت و جبهه ها را به عطر خودش معطر کرد. 🍃جعفر که خنثی کننده ی مین و مناطق بود، ابتدا نَفسش را خنثی کرد و تابلو را بر جاده ی قلبش زد. می‌دانست این راه عاقبتی خیر در پیش ندارد. می‌دانست باید مسیری را در پیش بگیرد که طغیانگر کوچکترین بهایی در آن نداشته باشد. 🍃ایران و مملو از جعفر هاست. کافیست نگاهی را آزرده کند، نهایت همه سلاح می‌شوند و هدفشان دست های هرز است. شهادت برای ما و جوانان ما، از جمله جعفر لطفی، راهی است برای رهایی و در رسیدن به مگر ترسی حریفِ قلبِ بی قرار می‌شود؟ 🍃مین هم حریف جعفر نشد. آنقدر شیفته ی او شد تا نهایت دلش نیامد دست رد به سینه اش بزند و جعفر هنگام خنثی سازی مین به رسید. گویا خدا برای او دری از به سمت باز کرد و برای همیشه اورا به همسایگی خود برگزید. ✍️نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٣ بهمن ١٣۵۴ 📅تاریخ شهادت : ۴ آبان ١٣٧٣ 📅تاریخ انتشار : ۴ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : تهران 🥀مزار شهید : شهرستان اسلامشهر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🥀 قبل از عملیات بود. داشتیم با هم تصمیم مےگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توے بےسیم به همرزمانمون خبر بدیم ڪہ ٺڪفیریا نفهمن... . یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از فرمانده هاے ٺیپ فاطمیون گفٺ: آقا اگہ من پشت بیسیم گفٺم همہ‌چےآرومہ من چقدر خوشبخٺم بدونید دهنم سرویس شده...😁 😊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
همه‌رفتنی‌هستند.....🌱 چه‌خوب‌که‌زیبا‌بروی..‌‌‌‌....💔 شهید احمد عطایی 📕🔑 _______________ معمولا ناهار را از بیرون برایمان سفارش می دادند. اما احمد آقا برای ناهار به خانه می رفت. کلا به همسر و فرزندانش خیلی اهمیت می داد. دو تا پسر به نام های محمد علی و محمد حسین داشت. خیلی به محمد علی علاقه مند بود می گفت از اینکه به او غذا می دهم و لبخندش را می بینم خیلی لذت می برم. حتی وقتی غذای بیرون می خورد برای خانواده اش همان را می خرید. می گفت در روایات این مسئله اخلاقی تاکید شده است. در این مدتی که پیش او کار کردم مونتاژ مهتابی، نقشه کشی و تمیزکاری را از او یاد گرفتم. خیلی با دقت کار می کرد و معتقد بود چون برای مسجد کار می کند باید زحمت بیشتری بکشد. با وجود اینکه پول نمی گرفت با جان و دل کار می کرد. شھیداحمداعطایی🌱 📿 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
👌همیشــه ڪه شهــادت به خـونی شدن نیست گاهی شهـــادت به شــدن است،،،،، 🥀همیشه ڪه تفحــص به معنی پیــدا ڪــردن شهیــد نیست،،، ⭕️گاهی تفحــص یعنی را پیدا کردن در میان این همه شلــوغی دنیــا 👌و پیــدا ڪردن خــود یعنی ادامـــه راه شهـــدا،،،زنــدگی به سبڪ شهــدا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد مهدی هست🥰✋ *جشن تولد خاص..*🕊️ *شهید محمد مهدی رضوان*🌹 تاریخ تولد: ۲۶ / ۴ / ۱۳۷۹ تاریخ شهادت: ۱۹ / ۸ / ۱۳۹۸ محل تولد: تهران محل شهادت: هرندی. تهران *🌹مادرش← در تولد ۱۹ سالگی‌اش به من گفت که «مادر! سال دیگه تولد ۲۰ سالگی منه🎊 یک تولد خاص! شما باید برای من یک تولد خاص بگیرید»؛‼️اما من حرف فرزند خود را نفهمیدم!.🥀 گفت «سال دیگه تولدم یک تولد خیلی قشنگی می‌شه؛ می‌خوام همه را دعوت کنم»🎊من فکر کردم که می‌خواهد همه رفقای خود را دعوت کند🥀گفتم «باشه مادر جان! سال دیگه برایت جشن تولد می‌گیرم و همه رفقایت را دعوت کن»🎊 آن‌موقع نفهمیدم که منظور فرزندم چه بود🥀اما بر سر مزارش تولدش را گرفتیم و خیلی خاص بود!»🥀🎊 آرزوی هر مادری است که دامادی پسرش را ببیند💐 اما محمدمهدی می‌گفت: «شهادت خیلی زیباتر از داماد شدن است»؛🕊️۱۰ روز قبل از شهادتش، گفت که «دوست داری زنگ خانه ما را بزنند و بگویند که پسرت تصادف کرد و مُرد!‼️یا این قشنگ‌تر است که بیایند و بگویند که پسرت شهید شد🕊️پس برای من دعای شهادت کن و من را با دعا‌های خود بیمه نکن!»🍃 او به آرزویش رسید🕊️ وقتی در حال گشت عملیاتی برای تأمین امنیت منطقه بود🍃توسط اراذل و اوباش به‌طور ناجوا‌نمردانه‌ای🥀با ضربه به سرش به کما رفت🥀و سه روز بعد به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید محمد مهدی رضوان* *شادی روحش صلوات* 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
روزگار من (۲۷) بهنام - یعنی دیگه تموم شد دوستی منو اون ؟؟؟!! سحر- اره گمونم دیگه نخواد شاهین- یه فکری!!😏😏😏 بهنام و سحر همزمان...چی؟؟ چه فکری؟؟ الان پاشید بریم یه کادو بخریم که با دیدنش نظرش عوض بشه 😌😌😌 سحر- اره ..فکر خوبیه مثلا اون عاشق بدلیجاته... پس همین کارو میکنیم ،،، پاشین بریم ... هوا تاریک شده بود و ساعت نزدیکای ۹:۳۰ بود..چرا مامانم نیومد 🙁🙁🙁 بلند شدمو از پنجره یه نگاه به کوچه انداختم چشمم به سحر افتاد که داشت از سر کوچه می یومد .ـ زود سرمو بردم تو و پنجره رو بستم رفتم توی اتاقم هنوز گلی که بهنام تو دیدار اول بهم داده بود و داشتم خواستم بندازمش سطل آشغال اما دلم نیومد یه خرده خشک شده بود بوش کردم هنوز بوی ادکلن بهنامو می داد فکرم رفت سمتش که صدای باز شدن در ورودی اومد دوییدم تو پذیرایی مامان بود تا دیدمش بدونه اینکه سلام بدم یه لحظه خشکم زد عه دخترم چی شد ...چرا اونجوری شدی ؟؟!! 😳😳😳😳😳😳 اروم گفتم هیچی ..ـخودتی مامان؟؟ مامان خندیدو گفت وااا مگه اینقدر تغییر کردم که منو نمیشناسی😂😂😂😂 خیلی تغییر کردی اخه... جدی میگی!! اره موها و ابرویه رنگ کرده و روشن ، تا حالا اینجوری رنگ نکرده بودی ... مدل ابروهات 😳😳😳😳😳 حالا بهم میاد یا نه؟؟!! بد که نشدم راستشو بگووو!!! فرزانه- نه چرا بد خیلیم خوشگل شدی و جوون ☺️☺️☺️ مامان- قبول نمیکردم اما انقدر که اعظم خانم اصرار کرد موندم تو رو در وایسی دیگه مجبور شدم ... راستی از بیرون پیتزا خریدم برای شام بخوریم تا من لباسامو عوض میکنم تو وسایلوو اماده کن باشه مامان ... موقع شام خوردنم همش چشام به مامان بود ـ مامان ـ چیه دختر حواست کجاست دوباره...بازم که خیره شدی به من... اخه هنوز تو شکم خب اخه تو از این کارا نکرده بودی تا بحال...شکه شدم 😅😅😅😅😅😅 با حرفای من مامان زد زیر خنده 😂😂😂😂😂 نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷خونه پدریم نجفه 🔶 🎙کربلایی وحید شکری آنانکه علی را خدای خود میدانند کفرش به کنار عجب خدایی دارن😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 چه شود گر تو بیایی و بری غم زِ دل ما که به هر خسته دوایی و به هر بسته کلیدی 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
.چہ‌مےجویـے؟ . آرامش؟ . آرامش‌نہ‌دربالش‌پراست . ونہ‌در‌قرص‌هاےآرامبخش . آرامش‌رادر‌لابہ‌لاےنگاه . و‌لبخند‌پر‌معناےشهدا‌بجوی سلام ودرودبرشهداءوامام شهداءوشمارهروان راه شهداء💐 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
یک قدمی چشمه.mp3
5.51M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۱۳۶ 🎤 استاد 🔸«یک قدمی چشمه»🔸 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید حسن طهرانی مقدم🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃میگویند ها از جویبار خودسازی آب میخورند و اگر لاله ای نروید بهاری نمیاید و تو برای آمدن بهارِ هر روز هزار بار شدی، بارها و بارها بینی شیطان را به خاک مالیدی و را هر روز مایوس تر از روز قبل ساختی‌. 🍃آری درست است، به گمانم لاله ها از جویبار آب میخورند نه از آبراه و تو چه نیک مصداق بارزی برای این کلامی. لاله ای که میشود . آسمان شیشم آبان ۱۳۳۸ بود که چنین لاله ای شکوفا شد😍 🍃خوشا بحالت ای امروز که تولد چنین لاله ای را برای همیشه از آن خود ساختی، آن روز کسی چه میدانست کودکی که تازه متولده شده، روزی نامش لرزه بر جان می افکند و میشود وطنش😎 🍃اما وصف تو ای شهید، وصف آن نیکوسرشتیست که خود را جدا از خط و نمیدانست و ولایت مداری را سر مشق سِیر زندگیش کرد، ... آری، همین کلمه برای تعریف چنین لاله ای بس است، ولایتمداری عاشق پیشه که‌ آمدنش، چون شمعی بود که عاشقانه هایش را برای روشنایی به نمایان ‌گذاشت🌹 🍃ای شهید، اگرچه باید سالروز آسمانی شدنت را تبریک بگویم اما هرچه باشد امروز سالروز زمینی شدنت است، تولدت مبارک ای مردخدایی❤️ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۶ آبان ۱۳۳۸ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۰. ملارد 📅تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۲۴ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh