🎨 #عکس_نوشته | #مرکز_طراحان
✍🏻 شهید روح الله قربانی ؛
🔻شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا میکند .
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید ایمان خزاعی نژاد 🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃حلب، و چه نام آشنای غریبی. نامش را بارها شنیده ام، سرزمینی غریب که لاله های زیادی در آن آرمیده اند، لاله هایی که هر کدامشان رنگ و بوی ویژه ای از #یار داشتند.
ایمان، هم جز این قافله است. #جوان متقی ای که آخر، آرام جانش را در راه #دفاع از حریم آل الله در میانه ی این لاله زار پیدا کرد.
🍃آسمان عاشقانه ی پاییز ۱۳۹۴، #ایمان
وهب گونه بر خواست و از نو عروس
بیست و چند روز ه اش دل را پرواز داد، #غزل خدا حافظی را گرفتو راهی کاروان #حسین زمانش شد...
🍃لاله ی قصه ی ما دنیا را با تمام دلبستگی هایش #طلاق داده بود، سبکال و سبکار رفت تا از نوامیس #اسلام دفاع کند و اجازه ندهد بار دگر زبانه ی آتش پَرِ معجری را بسوزاند و گوشوره ای خون آلود از دختر بچه ای غصب شود. آری
ایمان رفت تا بازار شام دیگری رخ ندهد. رفت و #بصیرت را به آموخت...
🍃به وضوح روشن است، ایمان و ایمان ها اهل این وادی نبودند
فقط آمدند تا تلنگری باشند برای ما به فرش نشسته های دنیایی. خوشا به حالتان ای لاله های #عاشق، شهادت مبارکتان باد♥️
✍نویسنده: #زهرا_حسینی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_ایمان_خزایی_نژاد
📅تاریخ تولد : ٣ خرداد ۱٣۶۶
📅تاریخ شهادت : ٢٣ آبان ۱٣٩۴
📅تاریخ انتشار : ٢۳ آبان ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : جهرم
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹حضرت #امام_خامنه_ای
(مدظلهالعالی)
🔹توصیه مؤکد اینجانب به همه به ویژه #جوانان آن است که خود را با #نماز مأنوس و از آن بهره مند سازند. یعنی اینکه نماز را با توجه به معنی و با احساس حضور در محضر پروردگار متعال «جَلَّتْ عَظِمَتُهُ» به جای آورند و این کار را با تمرین در خود هموار و آسان سازند تا بتوانند نوافل، مخصوصاً نمازهای صبح و مغرب را نیز ادا کنند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
༻🦋🦋༺
دائم الوضو بود!
موقع اذان خیلی ها می رفتند وضو بگیرند
ولی حسن اذان و اقامه می گفت و نمازش شروع می کرد .
می گفت :« زمین جای جمع کردن ثوابه...
حیف زمین خدا نیست که آدم بدون وضو روش بره؟
🌷 شهید حسن طهرانی مقدم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#انقلابی_کیست؟؟!!
● انقلابی آن نیست که غرور و خودخواهی بر او غلبه کند و حرف کسی را نشنود،
● انقلابی آن است که در کمال تواضع و فروتنی، هر حرف حقی را بپذیرد!
● انقلابی آن نیست که با شعارات تند بخواهد انقلابیگریِ خود را بر دیگران تحمیل کند،
#انقلابی آن است که احتیاج به تصدیق کسی ندارد!
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📓📕📗📘📙📔📒📕
#داستان روزگار من (۴۵)
محسن اومد جلو عباس و گرفت بغلش ...سلام داداشم خوش اومدی
بابا این عباس رفیق جون جونیه منه😄😄
مامان ـ چقدر خوب محسن جان...
اره زن عمو من همه جوره رفیقمو ضمانت میکنم ...
مهمونا اومدن سر جاشون نشستن مراسم خاستگاری شروع شد حرفا زده شد قول و قرارو گذاشته شد اخرایه مراسم بود که عباس از محسن خواست که یه لحظه برن حیاط
تو حیاط عباس دستشو رو شونه محسن گذاشت و گفت داداش هنوز دیر نشده من میتونم کنار بکشم خیلی شرمندم اصلا نمیدونم چی بگم
محسن ـ اخه تو که تقصیر نداری هردومون بی خبر بودیم شاید قسمت نبوده ...
نه محسن من نمیتونم این کارو بکنم الان میرمو همه چیزو میگم ...
نه عباس مرگ من این کارو نکن
اگه جای تو یه غریبه بود ناراحت میشدم ...
اما حالا بهترین دوستمه خیلی خوشحال شدم اصلاهم ناراحت نیستم تازه این جوری فامیلم میشیم پسر 😉😉
عباس ـ اخهههه داداش
اخه نداره
بریم خونه بیشتر از این منتظرشون نزاریم
انگشتر نشونو دستم انداختن و مهمونی تموم شد
💍💍💍💍💍
تا صبح نخوابیدم اصلا نمیتونستم باور کنم کی فکرشو
میکرد عباس که جواب منفی داده بود اما با خاستگاری غافل گیرم کرد
😍😍😍😍😍😍
فردا بعد از ظهر وقت عقد گرفته بودیم چون اونا صلاح میدونستن که بهتره زودتر محرم بشیم
مامان برام یه لباس بلند و شال و کفش سفید خریده بود
لباس و که پوشیدم مامان گریه اش گرفت 😭😭وااای فرزانه شبیه فرشته ها شدی نادر کجایی که این روزو ببینی
دختر کوچولومون داره ازدواج میکنه
منم گریم گرفت 😭😭😢
مامان اشکامو پاک کرد گریه نکن عزیزم من از خوشحالی گریه کردم
😄😄😄😄
صدای زنگ خونه اومد مامان درو بازکرد زینب اینا بودن
معصومه خانم از توی پاکت چادرو در اورد یه چادر سفید با گلای طلا کوب شده سرم انداخت و گفت فدای عروسم بشم که مثل یه تیکه جواهر میدرخشه 😘😘😘
رفتیم سوار ماشین شدیم
تو محضرم که نشسته بودیم بازم باورم نمیشد اخهه همه چیز یه دفعه ای شد
عاقد شروع کرد به خوندن خطبه منو عباس یه صفحه از قران و باز کرده بودیم بار اول جوابی ندادم مامان و معصومه خانم گفتن عروس رفته گل بچینه
بار دومم از روی استرس جوابی ندادم زینب به دادم رسید گفت عروس رفته گلاب بیاره
اما بار سوم که اومدم جواب بدم زینب گفت عروس و به جرم گل چیدن باز داشت کردن
که من این دفعه به داده زینب رسیدم. گفتم با اجازه ی بزرگترهای مجلس ...
مادرم و عموم که جای پدرم هستن
بللللللللللله
گل و نقل رنگی روی سرمون پاشیده میشد و من و عباس در حالی که لبخند به لبامون بود هم دیگرو نگاه میکردیم
دیگه محرم شده بودیم
وارد عشقی شدم که هیچ گناهی توش نبود وجود هیچ نامحرمی نبود
تازه اون لحظه بود که متوجه جواب منفی عباس شدم اون از روی غیرت و حیا خودشو نامحرم میدونست و نمیخواست در اون شرایط ابراز علاقه کنه شاید میخواست پاکی عشق و با یه غفلت و از روی احساس الوده نکنه
همه در حال تبریک و رو بوسی بودن
من رو به عباس گفتم ازت ممنونم تو بزرگترین و بهترین هدیه زندگیمو بهم دادی که اونم عشق پاک بود
💞💞💞💞💞💞
عباس گفت :قابل شمارو نداره بانووو
😉😉😉😉
ادامه دارد ....
نویسنده 📝 انارگل
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید | #کلیپ_تصویری
🔻 علاقه مردم برای کمک به جبههها
✍🏻 خوشا به حال ملتی که هشت سال تمام با تمام وجود از تمام هستی خود در برابر دشمنان قسم خورده که با تجهیزات مدرن ایستادگی نموده و سربلند از این آزمون بیرون اومدند و بدا به حال مسئولین بی کفایت و بی تدبیری که هشت سال همین ملت شریف و نجیب را با تموم وجود به ذلت و مشکلات اقتصادی مبتلا نمودند .
#شبتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💚سلام امام زمانم💚
پشت کوچه پس کوچه های انتظار
همان جا
که فاصله ها
کمی بیشتر است،
با شما،
به امید نگاه مهربانی
از سر لطف هستم...🥀
برای آمدن و رسیدن!
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْدا غَيْرَ مَكْذُوبٍ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
معاملهےپرسودےاست...
شهادترامیگویم
فانی میدهے⇦باقی میگیرے😍
#جسم میدهے⇦جان میگیرے
#جان میدهے⇦جانان میگیرے😍
چھلذتےدارد#شهادت
#شهید_حجت_الله_رحیمی🍓✨
#صبحتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شهید
در آخرین سفر محمد به کردستان، برای بد رقه تا نزدیکی ماشین رفتم. وقتی می خواستم او را ببوسم و خداحافظی کنم، با حجب و حیای خاصی سرش را پایین انداخته بود. این کار او مایه تعجب من شد ولی چیزی نگفتم. در کردستان به یکی از دوستانش گفته بود وقتی مادرم می خواست مرا ببوسد، به صورت مادرم نگاه نکردم. می ترسیدم محبت فرزند و مادر مانع از رفتنم شود و از راه خدا باز بمانم، چرا که این بار حتماً شهید خواهم شد...
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_محمدرضا_افیونی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
🍃مصمم بودن را از چشم هایش میخوانی، گویا خیال این را در سر دارد که با چشم هایش #سرود_قهرمانی و #شهادت_طلبی را فریاد بزند و با همان چشم ها، میان میدان دشمن #رجز_خوانی کند.
🍃فرقی ندارد پا در #سوریه بگذارد یا راهی #عراق شود؛ هر جا که باشد مرغ دلش، شوق #پرواز دارد و همان برق رجز میان #چشم هایش کافیست تا تن لشکری را به لرزه درآورد.
🍃امین سربندی! الحق که نام #سرباز وظیفه لایق اوست؛ هر کسی را توانِ به دوش کشیدن این نام نیست و او به خوبی #قدم در مسیری گذاشت که منتهی به پرستو شدنش بود.
🍃شهادتت مبارک سرباز وطن🍃
✍️نویسنده: #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_امین_سربندی
📅تاریخ تولد : ٢١ مرداد ١٣٧۶
📅تاریخ شهادت : ٢۴ آبان ١٣٩۶
📅تاریخ انتشار : ٢٣ آبان ١۴٠٠
🕊محل شهادت : شازند
🥀مزار شهید : روستای سرسختی سفلی
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⭕️ دائم الذکر
دائم الوضو
دائم الاستغفار
دائم الاشک
دائم المراقبه
اینها ابزار شهادت است...
روحمان با یادت شاد #شهید_حسنعبداللهزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#منبر
🌟حضور قلب در نماز
🌸مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی
👏حتما ببینید
ღ꧁ღ╭⊱ꕥ َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَجꕥ⊱╮ღ꧂ღ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃نگاهش میکنم. نشسته و به آلبوم عکستان زل زده. حتم دارم لحظه های ثبت شده جلوی چشمانش، #جان گرفتند و با او حرف میزنند. آخر میدانی که عکس ها جان دارند! اصلا خاصیت عکس همین است. با تو #حرف میزند، دست تو را در دست زمان میگذارد و با هم به عقب بَرِتان میگرداند.
🍃به زمانی که شاید برای اولین بار همدیگر را دیدید یا شاید #عقبتر! مثلا زمانی که تو به #دنیا آمدی... سال پنجاه و شش در روستای #امیر_حاجیلو_فسا. فرزند ارشد خانواده بودی، نامت را جلیل گذاشتند. #جلیل_خادمی!
🍃حالا کمی جلوتر میروید. میرسید به سال هفتاد و چهار وقتی که استخدام رسمی س.پ.ا.ه شدی. باز جلوتر میروید و به آنجایی که باید میرسید. در واقع از اولین #دیدار و یکی شدنتان #هجدهسال جلوتر میروید. یعنی به سال نود و چهار میرسید. پاییز نود و چهار که لحظه خداحافظی تو و #همسرت رقم خورد.
🍃و چه خوب او، در ذهنش گام های #استوار و نسیمی که لبه کتت را به بازی گرفت ثبت کرد، تا بعد ها با همان خاطره بازی کند. مثل الان! که از روز با هم بودنتان تا آن لحظه که خبر #پروازت در روز شهادت #سهساله ارباب را شنید دوره میکند.
🍃خاطرات گاهی #جان آدم را میگیرد از حجم #دلتنگی! گاهی میمیراند و زنده میکند...
♡سالگرد #شهادتت_مبارک♡
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_جلیل_خادمی
📅تاریخ تولد : ۱۵ تیر ۱٣۵۶
📅تاریخ شهادت : ٢۴ آبان ۱٣٩۴
📅تاریخ انتشار : ٢٣ آبان ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سامرا
🥀مزار شهید : روستای امیر حاجیلو، گلزار شهدای امامزاده شهیدان
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴ادواردو فرزند یكی از ثروتمندان میلیاردر ایتالیا، بعد از مطالعه تصادفی قرآن، مسلمان شیعه شد و نام خود را مهدی گذاشت و پس از سفر به ایران با حضرت امام (ره) ملاقات كرد. بیست و سوم آبان سالگرد شهادت شهید آنیلی است.
✍️ نیلوفر تفلیسی
✍️بیداری ملت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💌#خاطرات_شهدا
🔵شهید #سید_مصطفی_موسوی
🌼همرزم شهید نقل میکنند: پسر آرامی بود و چهرهای بسیار دلنشین داشت، اما آنچه او را از دیگر بچههای همسنّ و سالش متمایز میکرد، این بود که از زمان خودش بسیار جلوتر بود و افکار و ایدههای بزرگی در سر داشت و من تا امروز پسری با این وسعت تفکر و توانمندی ندیده بودم.
🌼او هم از نظر فنی پسر بسیار ماهری بود و هم از نظر علمی و اعتقادی در مقام بالایی قرار داشت. مصطفی خیلی کتاب میخواند؛ یک روز کتاب «جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی» نوشته علی اکبری مزدآبادی را میخواند که سردار سلیمانی آمد و سید مصطفی از او خواست که کتاب را امضا کند اما سردار امتناع کرد و گفت: «درست نیست کتابی را که در مورد من نوشته شده امضا کنم و به شما که روح بزرگی دارید، اهدا کنم و پیشانی سیدمصطفی را بوسید.»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ادواردو آنیلی در ۹ ژوئن ۱۹۵۴ در نیویورک به دنیا آمد. او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ماسیمو دآتزلیو در شهر تورین گذراند و پس از آن به کالج آتلانتیک در بریتانیا رفت. سپس برای اخذ مدرک دانشگاهی در رشته ادبیات مدرن به دانشگاه پرینستون رفت.[۱]
پدرش جیانی آنیلی که ادواردو را وارث احتمالی میراث خاندان آنیلی میدید، او را برای ادامه تحصیل در رشتههای صنعتی تشویق مینمود، با این حال علاقه او بیشتر معطوف به مطالعات فلسفی و عرفانی بود. به گونهای که در سن ۲۲ سالگی در یک گفتگو با مارگریتا هک، اختر فیزیکشناس ایتالیایی، به دفاع از طالعبینی پرداخت. او بعد از دانشگاه به هند سفر کرد تا در زمینههای مورد علاقه اش، یعنی عرفان و ادیان شرقی بیشتر تحقیق کند و در آنجا با ساتیا سای بابا ملاقات کرد. پس از آن به ایران رفت و در آنجا با سید روحالله خمینی آشنا شد.
او گهگاه در مصاحبههایش علیه سیاستهای کاپیتالیستی یا کارخانه فیات حرف میزد و در مقابل از طبقات ضعیف جامعه حمایت میکرد و حتی عدم تمایل خود را برای به ارث بردن مجموعه فیات بیان میداشت[۲] و در عوض علاقه خود را در ادامه مطالعاتش در زمینه ادیان و خداشناسی اعلام کرده بود.[۳]
وی میگوید:
در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم چشمم افتاد به قرآن. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمدهاست. آن را برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم، احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است و نمیتواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را میفهمم و قبول دارم
در ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۰ جسد ادواردو در بزرگراه تورینو - ساوونا زیر پل راهآهن «ژنرال فرانکو رومانو» شهر فوسانو پیدا شد.[۱۰][۱۱] این پل به «پل خودکشی» معروف بودهاست.[۱۲] مطابق گزارش دکتر کالبدشکافی، علت مرگ وی «جراحات مرگبار ناشی از سقوط از ارتفاع ۸۰ متری» عنوان شد.[۱۳] گزارش همچنین عنوان میکند که وی مدت کمی پس از این که سقوط کرده و بدنش به زمینخورده همچنان زنده بوده.[۱۴] صورت، سر و سینه او آسیب دیده بود و همچنین کالبدشکافیاش آسیبهایی داخلی را نیز نشان میداد و چنان مینمود که تئوری خودکشی وی ثابت میشود.[۱۵] هیچ چیز غیرعادیای در صحنه مرگ او پیدا نشد و پلیس در خودروی او جز تلفن، سیگار، عصا، دفترچه آدرس و بطری آب چیز دیگری پیدا نکرده بود.[۱۶] روند سریع تشییعجنازه او و همینطور گرویدنش به اسلام سبب پیداش شایعاتی در مورد مرگ او شد.[۱۷] سرانجام ریکاردو باوسونه، دادستان عمومی که روی پرونده ادواردو کار میکرد، پرونده مرگ را بست و نتیجه گرفت که مرگ آنیلی یک پرونده خودکشی است