7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*جا داره این کلیپ از امام خامنه ای را رو بطور روزانه در تمامی فضای مجازی آنقدر منتشر کنیم تا به دست همه ی مردم و خواص جامعه برسه*
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید_علی_خلیلی ؛ جوانی که برای دفاع از یک دختر بدحجاب در نیمه شب سال 90 شاهرگش رو با چاقو زدند او متولد سال 71 بود.
چرا اون موقع همه سکوت کردند و برای مظلومیت این جوان رعنا در دفاع از ناموس حرفی نزدند؟؟؟
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر مهدی هست🥰✋
*از عاشوراے حسینے🕊️تا اربعین حسینے*🕊️
*🌷شهید مهدی خندان*
تاریخ تولد: ۳ / ۴ / ۱۳۴۰
تاریخ شهادت: ۲۸ / ۸ / ۱۳۶۲
محل تولد: تهران/لواسان ،سبو بزرگ
محل شهادت: پنجوین عراق
*🌷مهدی خندان فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص)🌙چنان رشادت و شهامتی از خود بروز داد كه لقب «شیر كوهستان» را دریافت کرد💫همرزم← ۱۳ صفر بود مهدی میخواست از توی سیم خاردار راهی پیدا کند و معبری برای بچه ها باز کند💫مهدی دستهایش را انداخت توی کلاف سیم خاردار و فشار داد🥀سیم خاردار را باز کرد.🌙اما سیم خاردارها به دستش فرو رفتند و از آن طرف دیگر دستش بیرون زدند🥀از دستهایش شر شر خون میریخت🥀توی همین وضعیت سرش را کرد توی حلقههای سیم خاردار و رفت و نشست وسط سیمها🥀با چه مشقتی دستهایش را توی سیم خاردار در آورد و یکی یکی مینها را برداشت و چید کنار. سریع معبر را باز کرد💫 و بعد دستهای خون آلودش را دوباره انداخت آن طرف سیم خاردار🥀دوباره شانه هایش گیر کرد به سیم🥀و تیغه های تیز سیم خاردار پیراهن و زیر پوش و پوست تنش را پاره کرد و خون زد بیرون🥀دستش را برد سمت نارنجک که ضامنش را بکشد💥 که در یک لحظه تیربارچی دشمن او را دید🥀و لوله کالیبر 5/14 ضدهوایی را گرفت روی سینه مهدی و او را به رگبار بست💥و آسمانی شد🕊️مهدی متولد عاشورا بود🏴و ۱۳ صفر شهید شد🏴و اربعین بود که خبر شهادتش را به خانواده دادند🥀پیکرش بعد از ۱۰ سال در روز اربعین🏴 تفحص و پیدا شد و به وطن بازگشت🕊️چه مبارک تولدی و شهادتی و چه فرخنده بازگشتی🌙 از عاشورای حسینی🕊️تا اربعین حسینی*🕊️🕋
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarza
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#نویسنده_رز_سرخ
#قسمت_چهل_چهارم
.
.
.
بین جمعیت نشسته بودم و به صدای مداحمون گوش میدادم☺️ انصافا نظرم به کل دربارش تغییر کرد
جدیدا خیلی دربارش فکر میکنم😐😐
نه این که خودم بخواماااا نه
خودش میاد تو ذهنم😕شایدم بخاطره اینه که هر شب صداشو میشنوم
نمیدونم😄😄
راستی امشب حسن و مامانشو هدیه هم اومدن
خداروشکر نرگس حالش رو به بهبوده خیلی بهتر شده
بچه هاهم جون تازه ای گرفتن از چشماشون خوش حالی معلومه
دعای آخره مجلس بود
مثل همیشه
گفت از امام حسین دعوت نامه هاتونو بگیرید
تههه دلم یجوری شد
یه بغض عجیبی اومد سراغم
سعی کردم نشکنمش
برقا روشن شد
من کناره زینب نشسته بودم
حلما_زینب تو دلت نمیخواد بری کربلا؟
زینب_😢چراا خیلی اما تا حالا قسمتم نشده😭 نمیدونم چرا جور نمیشه
حلما_هیی منم خیلی دلم میخواد برم
زینب_جدیی میگی!!
حلما_اوهوم
_میگما من جدیدا یه حسی دارم
زینب_چه حسیی
حلما_یه مدته مثلا چند روز حس میکنم قراره یه اتفاقی برام بیوفته😀
زینب_ان شاالله که خییره
_حست نمیگه اتفاق خوب قراره بیوفته یا بد؟
حلما_چرا😁میگه . حسم میگه قراره یه اتفاق خوب بیوفته یه اتفاق عجیب
بی دلیل یه هیجانی همراهمه☹️☹️
نمیدونم قراره چی بشه
_گرفتمت به حرف پاشو بریم کمک بعدم بریم یکم پیش نرگسو هدیه😍
زینب_اوهوم بریم
بعد رفتن مهمونا
یکم با هدیه و نرگس صحبت کردیم
نرگس از ده تا کلمه نه بارشو تشکر میکرد
بابت عملش مامان هم گفت خواست خدا بوده ما کاری نکردیم که
واقعا هم همینطوره
ساعت 12بود حسین به گوشیم زنگ زد
_جونم داداش
حسین_حلما جان بیاید پایین بریم دیر وقته
حلما_باشه اومدیم😘
_مامان حسین میگه بیاید بریم
مامان_باشه مادر
بعد کلی تعارفو خداحافظی های خانومانه
(میگم خانومانه چون نوع خداحافظیشون فرق داره باآقایون کمه کم 20دقیقه ای زمان میبره😂😂) راهی شدیم
بابا و حسین تو ماشین منتظر بودن
ماهم سوار شدیم
حلما_سلام باباجونممممم😁
قبول باشه
بابا_مرسی دخترم برای شماهم قبول باشه
حسین_بابا من کارام درست شد ان شاالله فردا مدارکه خودمو پدر جون مادرجون رو میبرم میدم مدیر کاروان
بابا_باشه باباجان به سلامتی ان شاالله
حلما_باااااشه دیگه اقاحسین من باید اخرین نفر باشم که متوجه میشم😒😒😒
حسین_یهویی شد بخدا خودمم امروز متوجه شدم
مامان_اره دخترم امروز قرار شد که حسینم بره
حلما_باباااااا منم میخوام برم😭
بابا_میریم ما هم بعدا ان شاالله
بابغض گفتم
_نمیخوام من الان دلم میخواد برم😢
بابا_نمیشه که دخترم ایناهفته دیگه پرواز دارن شماهم پاسپورت نداری
بخوای بگیری 15روزی طول میشه
احتمالا ظرفیت کاروانم تکمیل شده
..
گریم گرفت سعی کردم خودمو نگه دارم
تا رسیدن به خونه دیگه حرفی نزدم
خونه هم رسیدیم یه راست رفتم تو اتاقم
شروع کردم به گریه کردن
بعد کلی گریه خوابم برد
.
.
.
اینجا رو یه بار دیگه دیده بودم
همونجایی که حس میکردم گم شدم
بازم تنها بودم
یه مسیری که هیچکی نبود رو تنهایی داشتم میدویدم
نمیفهمم کجاست
حس ترس و حس خوش حالی دارم
یه صداهای نامفهومی میگن گم شدی
تنهایی
ولی نترس
به سمتی که نور بود میدویدم
بازم همون صدا بهم میگفت
گم نمیشی نگران نباش
.
.
.
از خواب پریدم
هوا هنوز تاریک بود
صدای اذان بلند شد
وای خدا این چه خوابی بود بازم دیدمش
همون که چند شب پیشم دیده بودم
اره دقیقا همونجا بود
😑😑
استرس گرفتم
دیدم من که خوابم نمیبره پاشم نماز بخونم یکم آروم بشم
وضو گرفتم سجادمو پهن کردم شروع کردم نماز خوندم حالم خیلی بهتر شد
.🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
﷽
مى شود فرصت ديدار مهيّا حتماً
بد به دل راه مده مى رسد آقا حتماً
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج
#أللَّھُـمَ _؏َـجِّـلْ _لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🤲
شبتون مهدوی💥
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام امام زمانم سلام
سلام آرام جانم سلام
صبحت بخیر امید آرزو هایم
ای قبله ی امید همه مأیوسان
بازآ و امید را به آنها برسان
هر منتظری شوق لقایت دارد
رخ رابنما که سخت گردد آسان
متو مظهر حسنی و تمام حسنات
ظاهر شد و بر خلف جهان کن احسان
پیوسته دعای ما به درگاه خداست
آن یار سفر کرده به ما باز رسان🤲
تعجیل در فرج و سلامتی آرامش قلب نازنین مولایمان
دلتو نورانی کن با ۱۴ صلوات
الهم صل علی محمد وآل محمد
و عجل الفرجهم
اللهم عجل الویک الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh