eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
*🌷همسر شهید بزرگوار : خاطرم است یک هفته بعد از مراسم 💍عقدمان شهید به جبهه رفت و به جرات می توانم بگویم که زمان بدنیا امدن و رشد فرزندانم اغلب همسرم در جبهه بود و بندرت بچه ها را می دید.بطوریکه وقتی بازنشسته بود و از دخترم صاحب نوه شدیم شهید گفت تازه طعم وجودنوزاد و کودک و شیرینی ان در خانواده را می چشم.🥰 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*در مجموع 🌷شهید علیرضا چندین بار در جبهه ها🩹 زخمی شد و یکبار هم 🩸مجروح شیمیایی شد و ۷۲ ماه در هشت سال دفاع مقدس جنگید.💪 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*🕊در صحبتهایشان همیشه افسوس و حسرت 🌷🥺شهادت را داشت و می گفت دوست ندارم در رختخواب بمیرم و دوست دارم با شهادت دعوت حق را لبیک بگویم.* ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*زمانی که حرف از دفاع از ✨حرم و مدافعین حرم در کشور بود بارها و بارها وقتی سوریه را نشان می داد گریه 😭همسرم را می دیدم و اخبار سوریه را بشدت دنبال می کرد.💍👌🏻* ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*هرزمان که به من😭💔 التماس و گریه می کرد می گفتم علیرضا تو دین خودت را ادا کردی و بزرگ شدن فرزندانت را ندیدی حالا در زمان بازنشستگی بزرگ شدن نوه ت را ببین و به وی می گفتم علیرضا من دیگه مانند دوران جوانی توان و تحمل دوری تو را ندارم🥺.تو با توجه به دردهایی که از جانباز شدن داری شبها نمی توانی بخوابی چطور می خواهی سوریه بروی و انجا با دشمنان بجنگی. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*🌷همسرم می گفت: مطمئن هستم که ✨حضرت زینب(س) مرا شفا می دهد و می توانم با قدرت در مقابل دشمنان بایستم و مبارزه کنم‌.❤️*
*این نکته را هم بگویم که 🕊شهید علیرضا با وجود اینکه جانباز بود ولی ورزش را رها نکرده و همیشه ورزش می کرد.🏃*
*از اینجا ی داستان، داستان اینه که شهید با چه ترفندی همسرش رو راضی به رفتن میکنه.... دنبال کنید🥰👇🏻👇🏻*
*در همین روزها و احوالات که علیرضا اصرار می کرد و من مخالفت می کردم. بعدها متوجه شدم که وی برای رفتن به ✨سوریه نقشه ای کشیده و بقدری طبیعی رفتار کرده که هیچ یک از ما متوجه رفتن وی به سوریه نشویم.😊*
*در یکی از روزها که از ورزش برگشت گفت کمرم بشدت گرفته😣 و ورزش باعث شده تا کمرش اسیب ببیند و با این بیان یک هفته در رختخواب استراحت کرد و همیشه از کمردرد می نالید و من اصلا بفکر اینکه شهید علیرضا سناریوی نقشه خود را اجرا می کند نبودم.*
*در این روزها بارها دوستانش یا خودش با دوستانش📞 تلفنی صحبت می کرد و یک شب بمن گفت برای معالجه قرار است با یکی از دوستانم به زنجان نزد پزشک متخصص بروم. من به ایشان گفتم چون حالش خوب نیست من هم وی را همراهی می کنم تا اگر نیاز به کمک و درمان بلدی بود در کنارش باشم.🥰*
*🕊شهید علیرضا بشدت مخالفت کرد. فردای ان روز بیرون رفت و یک 🎒کوله خرید که بسیار تعجب کردم و گفتم برای سفر پزشکی دو روزه چرا کوله خریدی گفت وقتی برگشتم این کوله را برای رفتن به✨ کربلا استفاده کن.*
*با وجود اینکه فرزندانم تقربیا هر روز پدرشان را می دیدند از من خواست دخترم و نوه م بیایند تا ببینم.گفتم سفر دو روزه است و به زودی برمی گردی ولی اصرار داشت بچه ها را ببیند.🥰🥺*
*خلاصه لحظه رفتن برایم رفتار و حرکاتش بسیار عجیب بود😳.چندین بار بچه ها را😗 بوسید و آنها را نگاه می کرد و به پسرم توصیه کرد همیشه مراقب من باشد. حتی خاطرم هست در کوچه پیشانی من را بوسید ❤️و از اینکه این سالها با تمام سختی ها و مشکلات بچه ها را با صبوری بزرگ کردم و هیچوقت گلایه ی از همسرم نداشتم تشکر کرد و گفت آرزو دارم همیشه قبل از تو بمیرم چون من مثل شما نمی توانم این سختی ها را بدون همسرم تحمل کنم.؟*
*زمان خداحافظی بما گفت شاید یکی دو روز بخاطر درمان گوشی خود را خاموش کنم نگران نباشید و من خودم با شما تماس می گیرم. خاطرم هست دو روزی گذشته بود و من وفرزندانم داشتیم 📺تلویزیون تماشا می کردیم که صحنه هایی از سوریه را نشان می داد یکدفعه به پسرم گفتم 😢نکند بابا سوریه رفته و📱 گوشیش خاموش است.پسرم گفت فکر نمیکنم اگر می خواست اعزام شود حتما بما می گفت.*
*خلاصه در همین افکار بودم که همان شب یا شب بعدی 📞تماس گرفت و خندید😅.گفتم چرا می خندی گفت قبل از گفتن علت خنده م باید از شما معذرت خواهی و حلالیت بطلبم و امیدوارم منو ببخشی و حلالم کنی.گفتم چکار کردی گفت وقتی دیدم با اعزام من مخالفت می کنی یک هفته وانمود کردم مریض هستم و رفتن به زنجان برای درمان نقشه ی بیش نبود و من ✨سوریه امدم.*
*باورتان نمی شود وقتی صحبت هایش تمام شد و تلفن قطع کردم با وجود اینکه اصلا راضی نبودم و از این کارش تقریبا کمی عصبانی شده بودم آرامشی🥰 بمن دست داد و فکر کنم حضرت ✨زینب (س) بخاطر همسرم این ارامش را بمن دادند تا وی به ارزویش برسد.*
*🕊🌷 شهید علیرضا اسفند ۹۴ به سوریه اعزام شد و ۲۶ فرودین ماه به 🩸شهادت رسید. زمانی که ایشان در سوریه بودند بقدری تانک وی برای دشمن وحشت انگیز بوده که تانک همسرم را با موشک هدف قرار می دهند و سر همسرم از تنش جدا شده و بدون سر بودند.🥲 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرداران شهیدی که از فاو پرکشیدند از سمت چپ: «شهید حاج عبدالله نوریان» فرمانده تخریب و مهندسی رزمی «شهید حسن احسانی‌نژاد» مسئول ستاد لشکر « شهید جعفر جنگروی » جانشین لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*- شهادت سنگ را بوسیدنی کرد🕊🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✔️بصیرت خرازی 💟رهبر انقلاب: شهید خرازى به رفقایش گفته بود:«من اهمیت نمى‌دهم درباره‌ ما چه مى‌گویند؛ من مى‌خواهم دل ولایت را راضى کنم.» او مى‌دانست که آن دل آگاه و بصیر، فقط به ایران، به جماران، به تهران و به مجموعه‌ی یک ملت نمى‌اندیشد؛ به دنیاى اسلام مى‌اندیشد و در وراى دنیاى اسلام، به بشریت. عزیزان من! این بصیرت چگونه حاصل مى‌شود؟ بر اثر گذشتن از خود؛ همین یک کلمه‌ آسان، اما در عمل، آن‌قدر مشکل که اکثر انسان‌ها در همین دو قدم این یک کلمه، درجا زده و مانده‌اند! ۱۳۸۰/۸/۹ حاج حسین خرازی ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh