#قسمت_صد_و_شصت_پنج
#ناحله🖤🌱
سخنرانی به آخراش رسیده بود
قرار بود محمد زیارت عاشورا بخونه.
رفتم روی یه کنده درخت نشستم و منتظر خیره شدم به رو به روم تا بیاد .
محمد شروع کرد به خوندن
هنوز چند دقیقه از شروعش نمیگذشت که صدای خنده ی چندتا دختر بچه توجه منو به خودش جلب کرد.
سرم رو برگردوندم ببینم کیه که با قیافه های ژولیده ی زهرا و زینب مواجه شدم .
با دمپایی دستشویی و بدون چادر جلوی در ورودی قسمت خانوم ها ایستاده بودن با هم یه چیزایی میگفتن و غش غش میخندیدن.
از جام پاشدم و رفتم سمتشون ببینم چه خبره..
با لبخند بهشون نزدیک شدم و گفتم
_هیسس بچه ها یواش تر .
چیشده؟
چرا اینجایین بدون چادر؟
زهرا اروم گفت:
+تقصیره این دلبر موخوشگله ی زینب جانه
زینب از بازوش یه نیشگون گرفت و با خنده گفت :
_عهه زهرا زشته
گیج سرم رو تکون دادم و گفتم
_متوجه نشدم.
زهرا گفت:
+عه!!همینی که داره میخونه دیگه.
گیج تر از قبل گفتم
_ها؟این چی؟
زهرا ادامه داد:
والا زینب خانوم وقتی صداشون رو شنیدن نزدیک بود مضطراه رو رو سرمون خراب کنن.
همینجوری با دمپایی دستشویی ما رو کشوند اینجا ببینتش.
با حرفش لبخند رو لبم ماسید.
چیزی نگفتم که ادامه داد:
+حالا نفهمیدیم زن داره یا نه .
پشت سرش زینب با لحن خنده داری گفت:
+د لامصب بگیر بالا دست چپتو
به حلقه ی تو دستم شک کردم.
داشتم تو انگشتم براندازش میکردم که گوشیم که تو دستم بود زنگ خورد و صفحش روشن شد
تماس خیلی کوتاه بود
تا اراده کردم جواب بدم قطع شد
عکس محمد که تصویر زمینه ی گوشیم بود رو صفحه نمایان شد
به عکسش خیره مونده بودم
میدونستم اگه الان بهشون بگم محمد همسر منه خجالت میکشن و شرمنده میشن.
برای همین با اینکه خیلی برام گرون تموم شد ترجیح دادم سکوت کنم و چیزی نگفتم...
اصلا دلم یه جوری شده بود.
به خودم هم شک کرده بودم
سرم رو اوردم بالا بحث رو عوض کنم که دیدم زهرا و زینب که به صفحه گوشیم خیره بودن باهم کلشونو اوردن بالا و بهم خیره شدن.
زهرا یه ببخشید گفت و دست زینب رو کشید و باهم دوییدن سمت اتاقشون...
با اینکه از حرف هاشون ناراحت شده بودم ولی از کارشون خندم گرفت.
اینو گذاشتم پای محمدو گفتم که به حسابش میرسم!!!
#سلام_امام_زمانم
📖السَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ رَسُولِ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَآلِهِ...
سلام بر تو ای گل نرگسِ گلستان رسول الله.
ای که با ظهورت مشام جهان از عطر محمدی آکنده خواهد شد.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
ای مهربان من تو کجایی که این دلم
مجنون روی توست که پیدا کند تو را
ای یوسف عزیز چو یعقوب صبح و شام
چشمم به کوی توست که پیدا کند تو را
🕋#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 126 - ضدّ ارزش های شگفت
وَ قَالَ عليهالسلام عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ اَلْفَقْرَ اَلَّذِي مِنْهُ هَرَبَ وَ يَفُوتُهُ اَلْغِنَى اَلَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ فَيَعِيشُ فِي اَلدُّنْيَا عَيْشَ اَلْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِي اَلْآخِرَةِ حِسَابَ اَلْأَغْنِيَاءِ🌹🍃
و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از بخيل: به سوى فقرى مىشتابد كه از آن مىگريزد، و سرمايهاى را از دست مىدهد كه براى آن تلاش مىكند. در دنيا چون تهيدستان زندگى مىكند، امّا در آخرت چون سرمايهداران محاكمه مىشود
وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ اَلَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً🌹🍃
و در شگفتم از متكبّرى كه ديروز نطفهاى بىارزش، و فردا مردارى گنديده خواهد بود
وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي اَللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اَللَّهِ🌹🍃
و در شگفتم از آن كس كه آفرينش پديدهها را مىنگرد و در وجود خدا ترديد دارد
وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ اَلْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى اَلْمَوْتَى🌹
و در شگفتم از آن كس كه مردگان را مىبيند و مرگ را از ياد برده است
وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ اَلنَّشْأَةَ اَلْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى اَلنَّشْأَةَ اَلْأُولَى🌹🍃
و در شگفتم از آن كس كه پيدايش دوباره را انكار مىكند در حالى كه پيدايش آغازين را مىنگرد
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💚امام جعفر صادق علیه السلام :
🔸شفاعت ما به کسی که نماز
🔸راسبک می شمارد،نمی رسد
📒وسائل الشیعه ، ج ۴ ص ۲۵
🏴 فرا رسیدن شهادت
ششمين شمع🕯🏴
روشنگر و وصي پيغمبر💚
تسليت و تعزيت باد 🏴🖤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
برای انجام کاری به لپتاپش نیاز داشتم. بین کار، چشمم به پوشهای خورد که نامش باعث تعجبم شد:«عشق من»
کنجکاو شدم و با خودم فکر میکردم که چه کسی میتواند عشق عباس باشد! از سر کنجکاوی برادرانه، پوشه را باز کردم. حجم زیادی از عکسها و فیلمهای حضرت آقا را در آن پوشه گردآوری کرده بود.
خودم در رایانه شخصیام، فیلمها و عکسهای حضرت آقا را در پوشهای به نام «رهبری» ذخیره کرده بودم اما او رهبری را جور دیگری خطاب کرده بود و این نشان ارادتش بود و برای من درسآموز.
#شهید_عباس_دانشگر
#ولایت_مداری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظاتی از مراسم تدفین شهدای گمنام در صحن اصلی مسجد مقدس جمکران
دو مادر شهید مفقودالاثر به نیابت از مادران این دو شهید گمنام در کنار خادمان مسجد جمکران و علما مراسم تدفین را انجام دادند.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خبر_فوری
🪷پیکر مطهر شهید #جواد_مراثی پس از ۴۲ سال کشف و شناسایی شد.
🕊شهید والامقام جواد مراثی بهعنوان بسیجی از اصفهان به جبهه اعزام و در سال ۱۳۶۰ در منطقه چزابه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به جمع شهدای جاويدالاثر پیوست.
💠پیکر مطهر شهید پس از ۴۲ سال کشف و از طریق پلاک هویت شناسایی شد. مسئولین استان اصفهان با حضور در منزل شهید خبر مسرت بخش تفحص و شناسایی شهید مراثی را به بازماندگان شهید رساندند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بی قراری و نالهٔ امام صادق علیهالسلام در غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔰سُدیر صیرفی میگوید: من و مُفضّل بن عمر و ابوبصیر و ابان بن تغلب به محضر آقایمان حضرت امام صادق علیه السلام شرفیاب شدیم. دیدیم حضرت بر روی خاک نشسته و و جُبّه (نوعی لباس) خیبری پوشیده است و مانند مادر فرزند مرده جگرسوخته گریه میکند. آثار حزن و اندوه از گونه و رخسارش آشکار، و اشک کاسه چشمهایش را پر کرده بود و میفرمود:
🔰ای آقای من! غیبت (دوری) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامش و راحت دلم را ربوده است.
🔰 آقای من! غیبت تو مصیبتم را به مصیبتهای دردناک ابدی پیوسته، و از دستدادن یکی پس از دیگری، جمع و عدد را فانی میسازد.
🔰 پس احساس نمیکنم به اشکی که در چشمم خشک میگردد و ناله ای که در سینهام آرام میگیرد، مگر آن که مصائب بزرگتر و دلخراشتر و پیشامدهای سختتر و ناشناختهتر در برابر دیدهام مجسّم میشود.»
🔰«سَیِّدِی! غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی، وَضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهَادِی، وَابْتَزَّتْ مِنِّی رَاحَةَ فُؤَادِی. سَیِّدِی! غَیْبَتُکَ أَوْصَلَتْ مُصَابِی بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ، وَفَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ یَفْنِی الْجَمْعَ وَالْعَدَدَ ...؛
📚کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، جلد دوم، باب 33؛ حدیث 51
#امامصادقعلیهالسلام
#بیقراری
#غیبت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💔
تو وصیتنامه ش نوشته بود:
اگر جنازه ام را که آوردند ، دست راستم
روی سینه ام بود منظورش این است
(بدین معناست) که من امام حسین
یا امام زمان را دیدهام و سلام هم
کردم و این آرزوی دیرینه ام براورده
شده است...
و پیکر مطهرش اینچنین بود که در عکس مشاهده مےکنید؛
بله... نوڪر رُخ ارباب، نبیند سخت است
اما شهید، نظر مےڪند به وجهُالله....
#شهید_حسینعلی_صالحی
#شهید_دفاع_مقدس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔹امام صادق علیهالسلام :
❇️سه چیز در هر كس باشد منافق است، اگر چه اهل نماز و روزه باشد: كسی که دروغ میگوید، کسی که وعده میدهد و خلاف عمل میکند، و کسی که امین میدانندش ولی او خیانت نماید.
🏴شهادت ششمین شمع روشنگر و وصی پیغمبر (صلی الله علیه و آله)، امام صادق علیه السلام تسلیت و تعزیت باد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 نمایی زیبا از نصب پرچم های سیاه و برپایی عزا در حرم مطهر #امیرالمومنین(علیه السلام) به مناسبت شهادت #امام_صادق(علیه السلام)
🏴 شهادت رئیس مذهب ، امام صادق(علیه السلام) تسلیت.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸 منم لباس سبز پاسداری می پوشم.
آن روز وقتی به خانه آمد، گل از گلش شکفته بود. تا کلید را در قفل در چرخاند و وارد خانه شد، گفت: «مش فاطمه! یه خبر خوب! » من سراپا گوش بودم تا خبری که این اندازه او را شادمان کرده بشنوم. جعفر گفت: «کارم برای سپاه جور شد. بالاخره منم لباس سبز پاسداری می پوشم. » دست و صورتش را شست و نشست سر سفره. آن روز خوراک میگو درست کرده بودم. تا غذایش رو خورد، یک ریز از کاری که قرار است در آینده انجام بدهد گفت. این طور که معلوم بود و از حرف هایش فهمیدم، سپاه بهترین نیروهای کمیته را انتخاب و جذب کرده بود. در تمامی آن دقایق، سرتاسر وجودم اشتیاق شده بود و به حرف هایش گوش می دادم. دلم می خواست می توانستم پا به پا محمدجعفر در سپاه خدمت کنم.
💠 | خاطره ای از سردار شهید #محمدجعفر_سعیدی به روایت : خانم فاطمه خدری «برشی از کتاب جامانده در سهیل »
از انتشارات حماسه یاران
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سالروزشهادت
سردار شهید حسین قجه ای
تاریخ تولد :عاشورای سال۱۳۳۷
نام پدر : جواد
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۲/۱5
محل تولد :اصفهان /زرینشهر
محل شهادت :جاده اهواز-خرمشهر
مزار شهید : گلستان شهدای زرین شهر
خاطره:
🌿 «... والله من فقط میتوانم برادر قجهای را در یک کلمه معرفی و خلاصه کنم و آن این که او اسطوره مقاومت بود. این مرد در طی آن یک هفتهای که ما در خاکریز کنار جاده آسفالت #اهواز- #خرمشهر درگیر بودیم خدا شاهد است که یک شب هم نخوابید.
🌿هیچ کدام از بچهها ندیده بودند او حتی یک وعده غذایش را بنشیند توی #سنگر و بخورد. بعضی مواقع که بچهها قوطی کمپوتی باز میکردند و به او میدادند همانطور که داشت برای سرکشی به نیروها به این طرف و آن طرف میرفت آن را توی راه میخورد.
🌿مدام در جلوی دشمن بود و آرپیجی میزد. آنقدر آرپیجی زد که خدا شاهد است گوشهایش کر شده بود و از آنها خون میچکید 😭.>>
راوی علی بور بور.معاون دوم گردان_سلمان
سالروز شهادت🕊🌹
سردار شهید#حسین_قجه_ای
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh