eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
گروهی شهید شدن لذت بیشتری دارد اینکه باهمه ی دوستان عاشق شهادتت در کناریکدیگر به برسی و همه باهم به آرزویشان برسند وکسی نخورد ودر دلتنگی و دوری از عزیزش به سر نبرد چقدر عاشقانه است بشویم درحالی که با تمام دوستانمان دست در دست یکدیگر داشته باشیم.. مانند ۳۲ شهید داخل عکس که روز قبل از عکس دسته جمعی انداختند و فردا به آرزویشان رسیدند همه باهم.. کسی از غافله جانماند... 🌹دعا کنید برجا مانده گان کاروان اللهم ارزقنی....💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهیدانه ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ 🔸️این دنیا با تمام زیبایی ها محل گذر است.. 🌹شهید علی جمشیدی ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهید : از این حرف که برخی می‌گفتند «فقط میریم جبهه برای شهید شدن و...» اصلأ خوشش نمی آمد! به دوستانش می‌گفت: «بگید ما تا لحظه آخر ، تا جایی که نفس داریم برای و خدمت میکنیم ، اگر خدا خواست و نمره ما بیست شد آنوقت شهید می‌شویم . ولی تا آن لحظه‌ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم. می‌گفت باید اینقدر با این بدن کار کنیم ، اینقدر در راه خدا فعالیت کنیم که وقتی خودش صلاح دید پای کارنامه ما را امضا کند و شویم.»🍃 هدیه به روح مطهر شهید 🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢علی رغم اینکه سن و سال زیادی نداشت و تنها یک سوم از خدمتش طی شده بود، در این مدت رشد چشمگیری کرده بود. مخصوصا از نظر اطلاعات نظامی و تاکتیکی وقتی در جمع نیروهای تحت امر خود صحبت می کرد و یا کار آموزشی انجام می داد. آدم یاد شهید حسن باقری و شهید مهدی زین الدین می‌افتاد که در سنین کم چطور یک عملیات را هدایت می کردند. تصمیم گرفته بودم وقتی از سوریه به ایران بازگشتم مسوولین مربوطه را در خصوص استفاده بیشتر از حجت متقاعد کنم و به نوعی به سبب مسوولیتم حجت آقا را به آنها معرفی کنم، اما حالا این حجت است که باید سفارش ما را به ارباب کند... مدافع حرم حجت باقری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠یک روز دیدم شهید باقری با سر و وضع خاکی و گلی داخل اتاق شد. گفتم فرمانده چه خبر؟ کجا بودید که اینطور خاکی و گلی شدید؟ لبخند ملیحی زد و نشست. می‌دانستم از گفتن موضوع خودداری می کند. چند روزی این ماجرا تکرار شد تا اینکه یک شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم می برد و چرت می زدم که یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمانم رد شد وسوسه شدم و سایه را تعقیب کردم تا بفهمم چه خبر است. دنبالش رفتم دیدم حجت مشغول نظافت حیاط و سرویس های بهداشتی است. خجالت کشیدم و دویدم سمتش، خواستم ادامه کار را به من بسپارد، گفتم شما فرماندهی این کارها وظیفه ماست که نیروی شما هستیم، جواب داد کاری که برای رضای خدا باشد جایگاه انسان را تغییر نمی دهد من این کار را دوست دارم، چون می دانستم بچه ها اجازه انجامش را نمی دهند قبل از نماز صبح و توی تاریکی انجام می دهم. از خودم خجالت کشیدم، سرم را پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری... حجت باقری ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 مدافع حرمی که ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرد ... کارمند کمیته امداد توضیح داده بود که ۲ خانواده و ۳ یتیم تحت پوشش و حمایت مالی آقا بودند. یعنی مجموعاً ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرده. تازه بعد از یک عمر زندگی با فهمیدم که درآمدهایش را کجا خرج می کرده و من که مادرش بودم نفهمیدم علی چه کار می‌کرد! یک خیّر به تمام معنا مدافع حرم می‌گوید پس از فرزندم کم‌کم متوجه کارهای خیر او شدیم و حتی فهمیدم سرپرستی چند کودک را برعهده داشته و از او به عنوان «کم‌سن‌ترین خیّر» تقدیر شده‌بود. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی: 🔻اگر امروز ڪسی را دیدید که بوي شهید از ڪلام او، از رفتار او، از اخلاق او استشمام شد؛ بدانید او خواهد شد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✏️ دستنوشته جعفر خنکدار ( ۳۰ شهریور ۱۳۶۶ ) ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹این‌ عکسی‌ که‌ مشاهده‌ می‌کنید معروفه به نردبان ... تمام‌ افراد حاضر در عکس شدن .... عکس‌ جالبيه ... جالبتر اینه‌ که‌ نردبان‌ ته‌ نداره ... یعنی‌ میشه‌ یه‌ پله‌ هم‌ واسه‌ ما گذاشته باشن....!! ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸دو طوطے در خانه نگهـداری می ڪرد. این دو پرنده عــلاقه ی زیادے به او داشتنــد. 🕊پرنــده ها در آخریــن روزےکه شهیــد آمــاده ی رفتن به جبهــه بود، خیلی سـر و صدا و بی قراری می کردند! 🚶‍♂چند قدمــی تا در خـانه رفتنـد، دوباره به ســراغ آنها آمدنــد و با لبخــند از من پرسـیدند: «میدانے اینهــا چه می گوینــد؟!» گفــتم: «نـه!» گفـت: «اینـها سـفارش مے کـنند که در جبهـه باید بجنگے و حتما شوی!» گفتـم: «این چه حرفیه؟! مگر هرکس که رفت جبهه، شـهید می شـود؟ اِن شاء الله حالا حالاها باید خدمت کنید. 👋پس از خداحافظے در آخرین لحظـه برگشـت و گـفت: «اگر که من شـهید شـدم، طوطے ها را آزاد کنید. 📆روز هـفتم وقتے طوطے ها را آزاد کردیـم، هر دو پرواز کردند و با وجودی که قبرهای زیاد دیگری هم در گلزار شهدا بود، اما مستقیما روی قبر محمد صادق نشسـتند و شروع به نوڪ زدن قـبر کردند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹پروردگارا خودت میدانی یک بنده گنهکارم یک بنده گنهکارم که دوست دارم بسوی تو ایم.خدایا دوست دارم که فردای قیامت با بدن پاره پاره و خونی پیامبر(ص) و مولایم را زیارت کنم تا وقتی چشمم به انها بیفتد,شرمنده نباشم. . (🌷 از عین‌اله بزرگی اتویی از ویژه ۲۵ ... ) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💔 تیر مستقیم توپ بدن حجت را برده بود و تنها سر و دستش مانده و از سینه به پائین چیزی نمانده بود تازه آرزوی حجت یادم آمد... می گفت: «خدایا! برای حجت گلوله توپی بفرست، گلوله کلاش برای حجت افت داره...» همین مانده از پیکر را داخل یک جعبه مهمات گذاشتیم و راهی شدیم ..... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حواستان هست ؛ این‌ها استخوان‌های آن شهیدی‌ست که پای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خود ایستاد مبادا جا بمانیم ..... گمنام 🌴التماس دعا هدیه دسته گلی ازجنس صلوات نثارشان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ما خریدی برای عقد نداشتیم. برای حاجی یک انگشتر عقیق به قیمت صد و هشتاد تومان خریدیم. ایشان هم برای من یک انگشتر هزار تومانی خرید. بعدها حاجی می‌گفت: وقتی مادرت می‌گفت که لباس و چیزهای دیگر هم بخر و تو می‌گفتی: نه همین‌ها بس است، برگردیم، نمی‌دانی که در دلم از خوشحالی چه خبر بود؛ از اینکه می‌دیدم شما الحمدلله همانی هستید که می‌خواهم. 🌱 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال عجیبی داشت ، زودتر از همه بلند شد ، وضو گرفت و قبل از اذان رفت حرم🕌 از صحن گوهرشاد وارد شد و خودش را به ضریح رساند دائم اشک می ریخت انگار روبروی امام رضا (ع) ایستاده ، اشک می ریخت و حرف میزد ، بعد هم رفت یه گوشه و مشغول نماز و زیارت شد🤲 می گفت ، خواب امام رضا(ع) را دیدم ، فرمودند ، بیا حرم و حاجت بگیر ❤️ عملیات کربلای 10 حاجتش راگرفت🕊 محمدرضا‌تورجی‌زاده 📕 خط عاشقی ، ج3 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⭕️ من می خواهم در آینده شهید بشوم. برای این که... معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف علی و گفت: «ببین علی جان! موضوع انشاء این بود که «در آینده می خواهید چه کاره بشین.» باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی. مثلاً، پدر خودت چه کاره است؟ ... آقا اجازه ... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🥀مین‌هاى خاموش ❤️‍🔥صبح یکی از روزهای زیبای بهاری بود، ولی هنوز سوز برف ارتفاعات گوجار، در سلیمانیه عراق تا مغز استخوان اثر می کرد، دومین روز از عملیات بیت المقدس ٢ بود و من به اتفاق دیگر هم سنگرانم مشغول پاكسازی سنگرهای بعثيون کافر بودم. در مسیر عبور ما، گاه و بی گاه مقاومتی اندک، از ناحیه ی عراقی ها مشاهده می شد. اما رزمندگان اسلام، با روحیه ی وصف نشدنی، آنان را به اسارت یا هلاکت می رساندند. 💔شلیک رگبارهایِ مدامِ یکی از مسلسل های عراقی، که بر روی تانک و در ارتفاعات مشرف بر جاده مستقر شده بود، مانع عبور ما شده بود. معاون گردان به من، که مسئولیت دسته را به عهده داشتم، مأموريت داد تا صدای آن را خاموش کنم. بلافاصله یک تیم، مرکب از آر پی جى زن، کمکش و یک امدادگر تشکیل داده و راهی مأموريت شدیم. هوا صاف بود و باد سردی، که می ورزید، سوز برف های بر زمین نشسته را، چون سوزن به صورتمان می کوبید. همه ی راه های منتهی به آن تانک را بررسی کردیم، اما دشمن دید کافی داشت و پیشروى به سوی او غیر ممکن می نمود. ❤️‍🔥به اتفاق بچه ها شروع به قرائت « آیت الکرسی » کردیم و از خدای بزرگ یاری طلبیدیم، ناگهان ابرهای سیاهی آسمان را پوشاند و بارش نم نم برف آغاز شد، به طوری که امکان دید را از دشمن سلب کرد. پروردگار را به خاطر این امداد غیبی شکر گفتیم و یکدیگر را در آغوش گرفتیم و به پیشروى ادامه دادیم. اما در بین راه اتفاق عجیبی افتاد .... 💔.... پای بچه ها، به دلیل نبود دید کافی به سیم های تله ی مین، گیر کرد، که باعث شد در جای خود میخکوب شویم. نگاهی به یکدیگر کردیم و متوجه شدیم، حضرت دوست چه عنایت بزرگی به ما فرموده است، خوشبختانه، هیچ یک از مین ها عمل نکرد و ما پس از قطع کردن سیم ها، به وسیله ی قیچی مخصوص، دریافتیم که در مقابل یک میدان وسیع مین قرار داریم و پشت سرمان نیز مین های کاشته شده ی زیادی وجود دارد. چه باید می کردیم جز توکل بر خدا و استعانت او .... ❤️‍🔥به راه خود ادامه دادیم ،« آیت الکرسی » و «سوره والعصر » را آهسته با هم تلاوت می کردیم، نیروی عجیبی در خود حس می کردیم، که به ما قوت قلب می داد. پس از زمان کوتاهی به نزدیکی دشمن رسیده و سمت راست قله مستقر گشتیم. آر پى جى زن، گلوله های خود را آماده کرد و یا على گویان اولین شلیک را انجام داد، ناخود آگاه صدای تکبیر از گلویمان جاری شد و با شلیک گلوله دوم، تانکِ دشمن منهدم گردید. به نام خدا به طرف آنها یورش برده و متجاوزین بعثی را به اسارت گرفتیم. 🥀راوى: رزمنده جانباز مصطفی اسدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اینقدر مهربانند که دست من و شما رو می گیرند و به سفره پر برکت و دعوت می کنن ... مطمئنا کسی که و با تمام وجود بهشون بشه دست خالی بر نمی گرده 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 هوای دل یک پدر را فقط یک می‌تواند داشته باشد، دل یک هم تنها می‌تواند هوای دست یک را بکند؛ ناز یک در خانه فقط برای خریدار دارد و نیاز یک پدر هم تنها به گفتن یک « خسته نباشی » برطرف می‌شود. انتظار یک برای دیدن چهره که همواره به او زده و برای او هر تلاشی کرده است، در تصور هم دشوار به نظر می‌رسد چه رسد به اینکه در واقعیت محقق شود؛ بهانه و میلاد حضرت معصومه سلام‌الله علیها بیش از همه برای که حالا فرزند شده‌اند، دلتنگی کودکانه‌ای را به همراه دارد که با یادآوری خاطرات شیرین با بودن تداعی می‌شود، بهانه‌گیری حضور حالا دیگر به صحبت با قاب عکس‌هایش بدل شده است و بهای و ایران‌زمین، فرارسیدن روزی برای که پدری نیست تا به آن‌ها بگوید : 🌼 🌹 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
+ گفت چی باعث میشه که مهر یه به دل آدم میاد؟ - گفتم،خـــدا واسطه می‌فرسته برای ... آشــــتیِ بــا خدا ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
رِفیق برایِ شدن ، هُنَر لازم است... هُنَرِ رد شدن از سیم خاردارِ نَفس... هُنَرِ بِه خُدا رسیدن هُنَرِ تَهذیب... تا هُنَرمَند نشی، نِمیشی!!♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📩 اگر شهید شدم؛ دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا مردم ببینند همراه خود چیزی نمی برم، چشمانم را باز بگذارید که بدانند کورکورانه شهید نشده ام. سلیمان عسگری ۱۹ ساله_ ۱۳۶۳_ ) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢 . ▪️به فرمایشات ولی فقیه احترام زیادی می‌گذاشتند برای نمونه قبل از عملیات در خاکریز نشسته بود.آقا جواد پیش یکی از رزمندگان آمد و گفت: «چرا کلاه آهنی بر سر نداری؟ مگر نمیدانی امام کلاه آهنی را برای رزمنده‌ها واجب کرده است؟ یادت باشد اگر بدون کلاه آهنی کشته شوی شهید محسوب نمی‌شوی.» . 📩 سردار جواد نژاد اکبر :خدايا خداوندا! تمامي شهداي ما را با شهداي صدر اسلام و سرور شهيدان امام حسين (ع) محشور بفرما. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
▪️شهید حاج قاسم ِ ما: اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او، از رفتار او از اخلاق او استشمام شد بدانید او خواهد شد؛ تمام شهدای ما این مشخصه را داشتند قبل از اینکه شهید شوند، شهید بودند .. 🕊 🖤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh