eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه6⃣7⃣ 💠دعای مادر 🔸عازم #جبهه بودم. یکی از دوستانم برای اولین بار بود که به جبهه می آمد.
⃣7⃣ 💠 دندان مصنوعی 🔸شلمچه بودیم.از بس که 🔥 سنگین شد، دیگه نمی تونستیم خاکریز بزنیم. حاجی گفت: «بلدوزرها رو خاموش کنید🚜 بزارید داخل سنگرها تا بریم🚶 مقّر». 🔹هوا داغ بود☀️ و ، کُلمَن آب رو سوراخ کرده بود. تشنه و خسته و کوفته، 🤕سوار آمبولانس🚑 شدیم و رفتیم. 🔸به مقر که رسیدیم ساعت دو نصفه شب بود. 🌙از پیاده شدیم و دویدیم طرف یخچال. نبود.🖱 گلوله‌ی خمپاره صاف روش خورده بود و برده بودش تو هوا. 🔹دویدیم🏃 داخل . سنگر تاریک بود، فقط یه فانوس کم نور آخر سنگر می‌سوخت. دنبال می‌گشتیم💧 که پیر مرادی داد زد: «پیدا کردم!» و بعد آبی رو برداشت و تکون داد.🍶 🔸انگار داخلش باشه صدای تَلق تَلق کرد. گفت: «آخ جون».😊و بعد آب رو سرازیر گلوش کرد. می‌خورد که حاج مسلم- پیر مرد مقر- از زیر چیزی گفت: «کسی به حرفش گوش نداد. مرتضی👱🏼 پارچ رو کشید و چند خورد.».به ردیف همه چند قُلُپ خوردیم. 🔹خلیلیان آخری بود. تَهِ آب رو سر کشید.پارچ آب رو تکون داد و گفت: «این که یخ نیست. این چیه؟!»🤔😳 حاج مسلم آشپز، سرشو از زیر پتو بیرون کرد و گفت: «من که گفتم اینا منه!😁 یخ نیست، اما کسی گوش نکرد، منم گفتم دارن بزار بخورن!»😄 🔸هنوز حرفش تموم نشده بود که همه با هم زدیم:وای!.😱  از سنگر دویدیم🏃 بیرون. هر کسی یه گوشه‌ای سرشو پایین گرفته بود تا...!  که احمد داد زد:«مگه چیه! چیز نبود! آب دندونه! اونم از نوعِ حاج مسلمش! مثل .».😂 اصلاً فکر کنید خوردید.😀😂 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌸🍃🌸🍃🌸 #شهدا دستـی برآرید و ما را به خود بخوانید🗣. ما، دست برداشته ایم به #غصّه ی دوری از شما و جـان میخراشیم💔 بر این فراق عظما... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حالا تو هِی به رویِ خودِت نیاور منم هِی به رویِ خودم نمیاورم امّــا یکـ روز یکـ جایے برای این همه نداشتنت مےمیرم #همسر_شهید #شهید_روح_الله_قربانی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
Mazyar Fallahi - Leila (128).mp3
4.86M
🎵 این نامه رو لیلا فقط بخونه 🎤🎤 مازیار 👈تقدیم به 👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
حالا تو هِی به رویِ خودِت نیاور منم هِی به رویِ خودم نمیاورم امّــا یکـ روز یکـ جایے برای این همه ن
8⃣4⃣3⃣ 🌷 💠الگو برداری از شهداء 🔰آقا روح الله واقعا توی بی نظیر بود😍👌چون کارش زیاد بود هر وقت جای خالی ای پیدا میکرد اول برای وقت میذاشت. 🔰به گردش بردن و خرید کردن من خیلی اهمیت میداد☺️ و همیشه به این وظایفش رو انجام میداد 🔰معمولا عصبانی نمیشد📛 ولی اوج عصبانیت و ناراحتیش رو نشون میداد 🔰برای چند دقیقه ای سکوت میکرد😶 و سعی میکرد به کار دیگه ای خودش رو مشغول کنه تا فروکش کنه و من صدای بلندی از ایشون نشنیدم🙂 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شھیدمرتضےآوینے: #شھید منتظر مرگ نمےماند او خودش #مرگ رابرمےگزیند... شھیدپیش از آنڪہ مرگ ناخواستہ بہ سراغ او بیاید بہ #اختیار خویش مےمیرد 👌و لذت زیستن را هم هم او مےیــابد. نہ آنڪس ڪہ #دغدغہ مرگ حتے آنے او را بہ خود نمےگذاردش و خود را بہ ریسمان پوسیده #غفلت مےآمیزد😔. #شھادت_مزدخوبان_است ♥️ #اللھم_ارزقنےشهادةفےسبیلڪ🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌸بنگر ڪہ من از مرز جنون رد ڪردمــ 🍃🌸آقا بطلبــ هواے مشهد ڪردمــ😍 💫 السلام علیـــــڪ یا علے بن موسے الرضا (ع) 💫 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_21239047.mp3
2.92M
✨امام رضاییا صفا کنن 😭 آقا ڪبـوترِ🕊 هواے مشهدم 🎤مداح :حمید عليمي ☑️اگه دلت شکست برای فرج امام زمان دعا کن. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷 زیر آبی رفتیم تا آزاد و سربلنــد باشه ... زیر آبی میرید که بشه؟؟؟؟!!! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
animation.gif
312.2K
🌷نظر کرده امام رضا🌷 راز که جای پنج انگشت بر کمرش نقش بست 🌷 👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷نظر کرده امام رضا🌷 راز #شهیدی که جای پنج انگشت #سبز بر کمرش نقش بست #سردار_شهید_رضا_پورخسروانی🌷
9⃣4⃣3⃣ 🌷 🌸راز شهیدی که پنج انگشت سبز بر کمرش نقش بست🌸👇 🍃🌷🍃🌷 🔻به روایت از : 🌷چهل روز قبل از تولد او آقایی سبزپوش و نورانی را دیدم که مرا به مژده داد و نام "رضا" را برای او انتخاب کرد. 🌷دو ساله بود که به همراه مادرش برای زیارت .ع. به مشهد رفتیم. اطراف ضریح مطهر مشغول بودم که یکدفعه متوجه شدم دست های کوچک او به طرز عجیبی به چسبیده است. 🌷با سعی کردم دست او را بکشم زیرا بقدری گرفته بود که جدا کردنش محال بود. مردم که این صحنه را دیدند به سمت او هجوم آوردند، آرام و قرار نداشتند و دست خودشان نبود، کمی طول کشید تا اورا از ضریح جدا کنیم. انگار به ضریح مطهر شده بود. 🌷 حرم کمک کرد تا او را از ضریح جدا کنیم و از میان مردم بیرون بیاوریم. همین که به خانه رسیدیم، با مادرش او را عوض کردیم. با کمال جای را روی کمر او دیدیم .. 🍃🌷🍃🌷 🔻نقل یک خواب به روايت از : 🌷ايشان بعد از قدس 3 تعريف مي کردند که يکي از برادران در جبهه مي بينند که آقايي بسيار نوراني و آمدند و کنار رودخانه اي چادر زدند و به برادران فرمودند: که برويد به بگوئيد بيايد. 🌷برادران همه به دنبال من گشتند و مرا پيدا کردند، بنده با آن آقا وارد شدم و بعد از ساعتي بيرون آمدم تا بقيه برادران خواستند وارد چادر شوند آقا شده بودند. 🌷صبح روز بعد آن برادر درحضور عزيزان خوابش را براي من تعريف کرد. بعد از دقايقي ديگرمتوجه شدم که هر کدام ازبرادران به سوي بنده مي آيند که اگر شديد، درقيامت ما راهم کنيد. واين شهيد عزيز تعريف مي کردند که بسيار شرمنده شدم، زيرا آن برادران نمي دانستند که حقير آنقدر در محضر خداوند ذليل و که لياقت شهادت را ندارم. 🌷 : ✨((من طعم مرگ را در قدس 3 چشيدم. چه شيرين است با خدا بودن، به سوي رفتن و به راه انبيا رفتن...))✨ 🕊❤️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh