فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊خاطرۀ معاون پیگیریهای ویژۀ دفتر رئیسجمهور از نمازخواندن شهید رئیسی در کاخ کرملین
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
زندگی با آرامش
به لجنزاری مبدل خواهد شد
و زندگی با تحرک به مبارزه صِرف.
تنها و تنها آن زندگی میتواند
در تكاثر حقيقت باشد
كه چون موج با امواج
تلفيق حاصل كند
و تكثير پذيرد.
شهید #غلامعلی_پیچک
📷 شهید غلامعلی پیچک در کنار شهید محسن وزوایی 🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️#هرروز_بایاد_شهداء
#شهیدی_که_گره_زندگی_را_باز #میکند
#مسعود فرزند ششم خانواده #ملا فروردین ماه ۱۳۴۴ در یک خانواده پرجمعیت متولد شد. او پسری خوش اخلاق، صبور و دوست داشتنی بود که قلب تکتک همرزمان و دوستان خود را فتح کرد.
این مداح شهید به شدت بیقرار پیوستن به رفقای شهیدش بود. ارادت خود به اهل بیت (ع) و به خصوص حضرت زهرا (س) و حضرت رقیه(س) را با مداحیهای ماندگار خود نشان میداد و مجروح شدن او از ناحیه پهلو مهر تاییدی بر این علاقه و ارادت بود.
او مزد سالها حضور خود در جنگ را سرانجام ۲۵ تیر ۱۳۶۷ با شهادت در یکی از آخرین و شجاعانهترین عملیاتها، در تنگه ابوقریب کسب کرد، جایی که اگر مسعود و همرزمانش قهرمانانه با لبهای تشنه و دستهای خالی مقاومت نمیکردند، سرنوشت جنگ به نفع دشمن بعثی تغییر پیدا میکرد.
همرزم شهید «مسعود ملا» گفت: مسعود پیش از شهادت خواب میبیند که تعدادی از دوستان شهیدش در آسمان قرار دارند و یک صندلی خالی کنار آنهاست. وی هرچه تلاش میکند به آنها نمیرسد. با التماس صدایشان میکند که شهید افتخاریپور میگوید، «این صندلی جایگاه شماست. مسعود! به زودی به ما ملحق میشوی!»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
عزیزانم! اگر شبانهروز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به بما عنایت فرموده، باز هم کم است.
آگاه باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چارهساز ماست. …بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست.
*
همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید. پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
صحبت های جانسوز مادر شهید مدافع حرم🌷 مجید قربانخانی🌷 بر بالای پیکر فرزندش: "استخوان های مجید من سوخته ، اینقدر نگید اینها برای پول میرن...
🌷قسمتی از وصیت نامه شهید🌷
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم مجید قربانخانی آمده است: «بعد از مرگم خوشحال باشید و گریه بر مصیبت اباعبدالله کنید نه بر پیکر بیجان من، خوشحال باشید که در راه اسلام و شیعیان به شهادت رسیدم. صحبتم با حضرت امام خامنهای، آقاجان گر صدبار دگر متولد شوم برای اسلام و مسلمین جان میدهم..»
حتما این کلیپ جانسوز رو ببینید😭😭😭😭😭😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
با بیگذشتیها برکت از زندگی میرود
#استاد_فاطمی_نیا ره
🏴اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید چند روز پیش چه اتفاقی در #کانال_کمیل افتاده؟
😭😭😭
بزرگوارانی که در نشر این مطلب ما رو یاری میکنند، در ثواب جهاد تبیین سیره شهدا شریک هستند.
🍃#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز چقدر به #شهید_حسین_خرازی نزدیکیم؟!چقدر داریم شبیهش زندگی میکنیم؟!
چقدر دغدغه داریم همانند شهدا باشیم؟!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
پرستیژ فرماندهی
#قسمت_هشتاد_و_پنح_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
جوابی نشنید. ادامه داد: «ما این جا نشستیم و داریم رو نقشه و کاغذ کار تئوری می کنیم؛ اونا هستن که فردا باید انرژی رو مصرف کنن و برن تو دل دشمن»
حرف های دیگری هم زد که درست یادم نمانده ولی خوب خاطرم هست که تا آن میوه را برای همه ی کادر گردان نگرفتند، لب به اش نزد " 1 ".
سید کاظم حسینی
علاقه ی خاصی هم نسبت به حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) داشت هم نسبت به سادات و فرزندان ایشان، عجیب هم احترام هر سیدی را نگه می داشت.
پاورقی
۱- همیشه همین طور بود و دیگران را بر خودش مقدم می داشت مثلاً یک بار براش پتوی نو آوردند، قبول نکرد. آنها را داد به بسیجی ها و خودش از پتوهای کهنه و رنگ و رو رفته استفاده کرد درست مثل لباس های رزمش که
معمولا دست دوم بودند.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_هشتاد_و_شش_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
یادم نمی آید تو سنگر،چادر، خانه یا جای دیگری با هم رفته باشیم و او زودتر از من وارد شده باشد. حتی سعی می کرد جلوتر از من قدم برندارد.
یک باربا هم می خواستیم برویم تو یک جلسه، پشت در اتاق که رسیدیم طبق معمول مرا فرستاد جلو و گفت «بفرما.»
نرفتم تو به اش گفتم:«اول شما برو»
لبخندی زد و گفت:«تو که می دونی من جلوتر از سید جایی وارد نمی شم.»
به اعتراض گفتم: «حاج آقا این جا دیگه خوبیت نداره که من اول برم!»
«برای چی؟»
«ناسلامتی شما فرمانده هستی این جا هم که جبهه هست و بالاخره باید ابهت و پرستیژفرماندهی حفظ بشه.»
مکثی کردم و زود ادامه دادم:« این که من جلوتربرم، پرستیژ شما رو پایین می آره.»
خندید و به کنایه گفت:« اون پرستیژی که می خواد با بی احترامی به سادات باشه، می خوام اصلاً نباشه!»
سید کاظم حسینی
فرمانده ی کل سپاه آمده بودمنطقه ی ما، قبل از عملیات رمضان،
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_هشتاد_و_هفت_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
تو رده های بالا، صحبت از یک عملیات ویژه و ایذایی بود، بالاخره هم از طرف خود
فرماندهی سپاه واگذار شد به تیپ ما، یعنی تیپ هجده جواد الائمه (سلام الله علیه)
همان روز مسؤول تیپ، یک جلسه ی اضطراری گذاشت تازه آن جا فهمیدیم موضوع چیست:
دشمن تانکهای« ۷۲-T» را وارد منطقه کرده بود.دو گردان مکانیزه ی خیلی قوی پشت خط مقدمش انتظارحمله به ما را می
کشیدندبچه های اطلاعات_عملیات دقیق و خاطر جمع می گفتند:«اونها خودشون رو آماده کردن که فردا تک سنگینی بزنن به مون.»
فردا بنا بود حمله کنند
و مو هم لای درزش نمی رفت. در این صورت هیچ بعید نبود عملیات رمضان شروع نشده،
شکست بخورد! تو جلسه صحبت زیادی شد.
بعد از کلی صحبت بنا بر این گذاشتند که همان وقت برویم شناسایی و شب هم برویم تو دل دشمن و با یک عملیات ایذایی،تانکهای «۷۲ - T» را منهدم کنیم.
این تانکها را دشمن تازه وارد منطقه کرده بود و قبل از آن تو هیچ عملیاتی باهاشان سروکار نداشتیم. خصوصیت تانک ها این بود که آرپی چی بهشان اثر نمی کرد اگر هم می خواست اثر کند باید می رفتی و از فاصله ی خیلی نزدیک شلیک می کردی و به جای حساس هم باید می زدی.
آن روز بحث کشید به این که چه تعداد نیرو برای عملیات بروند، و از چه طریقی اقدام کنند؟
سه گردان مأمور این کار شدند فرماندهی یکیشان عبدالحسین بود وقتی راه افتادیم برای شناسایی چهره ی او با آن لبخند همیشگی و دریایی اش گویی آرامتر از همیشه نشان می داد.
تا نزدیک خط دشمن رفتیم یک هفته ای می شد که عراقی ها روی این خط کار می کردند. دژقرص و محکمی از آب درآمده بود جلوی دژموانع زیادی تو چشم می زد جلوتر از موانع هم ،درست سر راه ما،یک دشت صاف و وسیع، خودنمایی می کرد اگرمشکل موانع را می توانستیم حل کنیم این یکی ولی کار را حسابی پر دردسر می
کرد با همه این احوال بچه ها به فرمانده ی تیپ می گفتند:«شما فقط بگو برای برگشتن چیکار کنیم.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ء . کھ دین هیچکس بیعشق تو کامل نخواهد شد یاحسین علیهالسلام !🖤
❀ 🇰 🇴 🇲 🇪 🇮 🇱 3
• . استوری های خام محرمی مخصوص
ادیت برای چنلاتون رو از اینجا بردارید
ـ ـ 🥲❤️🩹 https://eitaa.com/joinchat/1657995312C1fa40b70d9 :>
سلام امام زمانم💞
سلام بر مولای مهربانی
که آمدنش
وعده ی حتمی خداست
و سلام بر منتظران
و دعاگویان آن روزگار نورانی
و قریب...
السلام علیکَ یا وعد الله الذّی ضمنه...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 209 - خبر از ظهور حضرت مهدى عليه السلام
وَ قَالَ عليهالسلام لَتَعْطِفَنَّ اَلدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ اَلضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلاَ عَقِيبَ ذَلِكَ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوٰارِثِينَ🍃🌹
و درود خدا بر او، فرمود: دنيا پس از سركشى، به ما روى مىكند، چونان شتر مادّۀ بد خو كه به بچه خود مهربان گردد. (سپس اين آيه را خواند) «و اراده كرديم كه بر مستضعفين زمين، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حكومتها گردانيم
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
علاقه امید به من و مادرش باعث می شد تا همیشه با ما با احترام و ادب رفتار کند و نه تنها خودش به ما احترام می گذاشت، بلکه به برادرش هم توصیه می کرد که مبادا پدر و مادر از دست ما رنجیده شوند، همیشه با بچه های فامیل بازی می کرد و بچه ها با دیدنش متوجه می شدند که میتوانند با عمو امید بازی کنند.
#شهید_امید_اکبری
#خـــادم_الـــــشهـــید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh