گریه کن امام حسین عليه السلام بود.
از اونایی که گریه کردنش با بقیه فرق می کرد. وقتی از مجلس روضه امام حسین می آمد بیرون چشمانش سرخ شده بود، از بس گریه می کرد.
کارهاش طوری تنظیم می شد که به روضه امام حسین عليه السلام برسه. هر جا روضه بود می دیدیش. زیارت عاشورا می خوند، روزی چند بار. همیشه هم می گفت: «من توی بغل تو شهید می شم.» حرف اون شد. تو بغل من شهید شد اونم با گلوی بریده..😭
روی سنگ قبرش با خط درشت نوشتند:
«هذا محب الحسین عليه السلام »
#روحانی_شهید_مرتضی_زندیه
📎به روایت #حاج_حسین_کاجی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
همیشه میگفت: صد رکعت نماز بخون، صد تا کار خوب انجام بده ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه و اخلاق نداشته باشی به هیچ دردی نمیخوره، مومن باید شاد باشه.
#شهید_محمدهادی_امینی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حتماببینید 👌👌
روایت #حاج_حسین_کاجی از شهادت
#شهید_مرتضی_زندیه
بهش می گفتم اینقدر نماز نخون شهید میشیا..
می گفت من تو بغل خودت شهید میشم..🥺
آخرم توی بغل خودم شهید شد 😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان منتشر نشده شهید اسماعیل هنیه در دیدار با رهبر انقلاب در فروردین ماه امسال:
حداقل ۶۰ نفر از اعضای خانوده ما در جنگ غزه شهید شدند
#اسماعیل_هنیه
#شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سردار حاجی زاده:
ما معنی عزیز از دست دادن در غربت را میدانیم.😭💔
#حاج_قاسم
#شهید_اسماعیل_هنیه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تشییع پیکر میلاد بیدی مستشار نظامی ایرانی که در لبنان هدف قرار گرفت، در حرم حضرت زینب سلام الله علیها در سوریه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
enc_17223895837001024701807.mp3
3.17M
بخدا که دوستت داشتم ...😔🥀
حسین ستوده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجره متفاوتی از اقامه #نماز_رهبر انقلاب بر پیکر مجاهد بزرگ شهید اسماعیل هنیه🌷 و محافظ ایشان. ۱۴۰۳/۵/۱۱
#خونخواهی
#هنیه_عزیز
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهیدانه🥀
تسبیحات حضرت زهرا سلام الله رو بدون
تسبیح بگید
با بند بند های انگشت که بگی روز قیامت همینا
به حرف میان شهادت میدن
که باهاشون ذکر گفتی):☺️
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#محرم
#یازهراس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊
#زیارتنامه
🥀اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یَا اَولِیاءَ اللهِ و اَحِبّائَهُ ،
🥀اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🥀اَلسَلامُ عَلَیکُم
یااَنصَارَدینِ اللهِ،
🥀اَلسَلامُ عَلَیکُم
یااَنصارَرَسُولِ اللهِ ،
🥀اَلسَلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ ،
🥀اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ فاطِمَةَ
سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🥀اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ
بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ،
🥀اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ،
بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،
وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها
دُفِنتُم ،
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا،
فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم
فَاَفُوزَمَعَکُم.🥀
🥀پنجشنبه است ، زیارتنامه شهدا را باهم قرائت کنیم برای شادی روح مطهر جمیع شهدا وامام راحل🥀
🤲 نَسْألُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ بِدماءِ الشُّهَداءِ
#الهی_بدماءشهدائناعجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•
۶روز بعداز شروع جنـگ بشهادت رسید.
خوابـشو دیـدم،
بغلـش کـردم و
_گفـتـم:
«ســراغ مـا رو نمی گیـری؟!»
چیـزی نگفـت.
_گفتم:
«تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمی کنم!»
_گفت:
« فقـط یـه مطلـب میگـم:
ما شهـدا شبـهای جمـعه،
همـگی میریم خـدمت
آقـا سیـدالشـهـدا (ع) »
#شهیدمحمدرضافراهانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ ترور یعنی : وجود کسی بالاترین فشار رو به دشمن وارد کرد!
√ چجوری کسی به این عظمت میرسه؟
#کلیپ | #استاد_شجاعی
@shahidNazarzadeh
🔻خون شهید حاج اسماعیل هنیه نه تنها مرزهای جغرافیایی بلکه مرزهای مذهب را هم از بین برد.
🔺️در کجای تاریخ، امت شیعه برای یک رهبر اهل سنت چنین مراسم تشیعی برگزار کردهاند.
👤 امین غفاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
یک قطره اشک
#قسمت_صد_و_دوازده_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
بقیه هم انگار تازه فهمیدند چی شده شروع کردند به اعتراض گفت:« اصلا ناراحت نباشین، فردا صبح زود إن
شاء الله می خوام مشرف بشم حرم، وقتی برگشتم هر کار دلتون خواست بکنید.»
دلخورتر شدم رو کردم به برادرم با ناراحتی گفتم :«شما چرا همین جور وایستادی؟»
«چکار کنم آبجی؟»
«اقلاً برین یکی از گوسفندها رو بیارین سر ببرین»
به شوخی گفت:« من الان این جا خودم رو می کشم و گوسفند رو نه ،حال آقا خیلی ضد حال زد به ما.»
گفت که:«من فردا صبح مشرف میشم حرم، شما طاق ببندید، گوسفند بکشید، خلاصه هر کار دارید بکنید.»
حرصم در آمده بود گفتم:«الان کارتون خیلی اشتباه بود مردم فکر میکنن ما چون نمی خواستیم خرج بدیم و از کسی پذیرایی کنیم،شما بی سرو صدا اومدین»
«شما ناراحت نباشین، تا فردا صبح.»
صبح فردا، دم اذان آماده ی رفتن شد گفت: «اصلاً نمی خواد دستپاچه بشین، ما سه نفری مشرف می شیم حرم و
تا ساعت ده نمی آیم.»
از خانه رفتند بیرون دیگر خاطر جمع بودم ساعت ده می آیند.
بچه ها هنوز از خواب بیدار نشده بودند فکر آماده کردن صبحانه بودم یکدفعه در زدند رفتم دیدم هر سه تاشان
برگشتند!
«شما که گفتین ساعت ده می آین؟»
چیزی نگفت آن دو نفر حاجی رفتند توی خانه، من هم خواستم بروم صدام زد:«بیا این جا کارت دارم»
رفتم نگام کرد گفت:«شما که میخواین طاق ببندین مگر من رفتم اسم عوض کنم؟»
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
یک قطره اشک
#قسمت_صد_و_سیزده_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
چیزی نگفتم دنبال حرفش را گرفت
«حالا خدا خواسته مشرف شدم مکه و مدینه، نرفتم که اسم عوض کنم، رفتم زیارت توفیقی بوده نصیب شده.»
دقیق شد تو صورتم گفت :«خوب گوش بده ببین چی می خوام بگم من یک بسیجی ام، فرض کن که تو جبهه چند نفری هم زیر دست من بودند " 1 ". مثل همین شهید صداقت " ۲. و شهدای دیگه، خودت رو بگذار جای همسر اونا که یک کسی با شرایطی که گفتم، رفته مکه و ،برگشته حالا هم طاق بسته، شما از اون جا رد بشی با خودت چی میگی؟ اون هم تازه با چند تا بچه ی کوچیک؟»
باز چیزی نگفتم. پرسید: «نمیگی: ها شوهر ما رو کشتن خودشون
اومدن رفتن مکه همین رو نمی گی؟»
ساکت بودم قسمم داد جوابش را بدهم و راست هم بگویم سرم را انداختم پایین کمی فکر کردم آهسته
گفتم:« شما درست میگی»
انگار گرم شد گفت: «اگر یک قطره اشک از چشم یتیم بریزه می دونی خدا با من چیکار می کنه زن؟ اطاق بستن یعنی چی؟ مراسم چیه»؟»
وقتی دید قانع شدم گفت:« حالا هر کس می خواد بیاد خونه ی ما قدمش رو چشمهامون،ما خیلی هم خوب ازشون پذیرایی می کنیم.»
تا سه روز مهمان ها همین طور می آمدند و می رفتند ما هم پذیرایی می کردیم.
پاورقی
۱ - تا بعد از شهادت آن بزرگوار نمی دانستم که در جبهه مسؤولیت دارد
۲ _از شهدای محله طلاب،مشهد،که
همسایه ی ما بود.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
هزینه ی سفر حج
#قسمت_صد_و_چهارده_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
بعد از سه روز ،گوسفندها را هم کشتند خرج دادند و همه را دعوت کردند.
تو این مدت جالب تر از همه این بود که هر کس می آمد خانه مان، تازه می فهمید حاج آقا رفتند مدینه و مکه.
صادق جلالی
رفته بود مکه وقتی برگشت با همسرم رفتیم .دیدنش خانه شان آن ،موقع در کوی طلاب بود. قبل از این که وارد بشویم توی راهرو چشمم افتاد به یک تلویزیون رنگی،با کارتن و بند و بساط دیگرش
بعد از احوالپرسی و چاق سلامتی، صحبت کشید به سفر حج او و اینکه
چه کارهایی کرده و چه آورده و چه
نیاورده می خواستم از تلویزیون رنگی سؤال کنم اتفاقاً خودش گفت:« از وسایلی که حق خریدنش رو داشتم فقط
یک تلویزیون رنگی آوردم»
گفتم :«ان شاء الله که مبارک باشه و سالهای سال براتون عمر کنه.»
خنده ی معنی داری کرد و گفت:«اون رو برای استفاده ی شخصی نیاوردم»
«پس برای چی آوردین؟»
«آوردم که بفروشم و فکر می کنم شما هم مشتری خوبی باشی آقا صادق»
«چرا بفروشین حاج آقا؟»
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهادت؛
دادنی نیست؛گرفتنیه!!
_بامتناشون ازدرون خودتو بساز ؛
https://eitaa.com/joinchat/3584492083C8cd109b6f1
زندگینامه شهدای دهه هشتادی🥲❤️
پست های ناب امامزمانے،شهـدایـے و . .
https://eitaa.com/joinchat/3584492083C8cd109b6f1
#ورودبسیجیاجباری
کپی از بنر❌