گلستان شهدا اصفهان:
#خادم_رزمندگان
🔸ماه رمضان سال ۱۳۶۶ بود..
در منطقه عملياتی غرب كشور بوديم نيروهايی که در پادگان نبی اكرم(ص) حضور داشتند در حال آماده باش برای اعزام بودند.
هوا بارانی بود و تمام اطراف چادر در اثر بارش باران گل آلود بود، بطوری که راه رفتن بسيار مشکل بود و با هر گامی گِلهای زيادتری به کفشها می چسبيد و ما هر روز صبح وقتی از خواب بيدار می شديم متوجه می شديم کليه ظروف غذای سحری شسته شده است. اطراف چادرها تميز شده و حتی توالت صحرايی کاملا پاکيزه است. اين موضوع همه را به تعجب وا می داشت که چه کسی اين کارها را انجام میدهد!!!
نهايتا يك شب نخوابيدم تا متوجه شوم چه كسی اين خدمت را به رزمندگان انجام میدهد! بعد از صرف سحری و اقامه ی نماز صبح كه همه بخواب رفتند ديدم كه روحانی گردان از خواب بيدار شد و به انجام كارهای فوق پرداخت و اينگونه بود كه خادم بچه های گردان شناسايی شد.
وقتی متوجه شد که موضوع لو رفته گفت: "من خاك پای رزمندگان اسلام هستم ."
✍راوی: عبدالرضا همتی
#ماه_رمضان_در_جبهه_ها
کانال شهید محمدرضا تورجی زاده
https://eitaa.com/ShahidToorajii
{﷽}
.
دیگھ تحمل نڪردم
یڪ شب اومدم و جانمازش رو جمع ڪردم.
بھ او گفتم:
《در این خانھ حق ندارے
نماز شب بخوانے!
شهید مےشوے!》
.
حتے جلوے نماز اول وقت او را مےگرفتم!
اما چیزے نمےگفت.
دیگر هم نماز شب نخواند.
پرسیدم:
《چرا دیگر نماز شب نمےخوانے؟》
.
خندید و گفت:
《ڪارے ڪه موجب ناراحتے تو شود،
در این خانھ انجام نمےدهم.
رضایت تو برایم از انجام اعمال مستحبے مهم تر است.
اینگونھ امام زمان هم راضےتر است.》
.
بعد از مدتے،
براے شهادت هم دعا نمےڪرد.
پرسیدم:
《دیگر دوست ندارے شهید شوے؟》
.
گفت:
《چرا،
ولے براے آن دعا نمےڪنم!
خود خدا باید عاشق من شود،
تا بھ شهادت برسم.》
.
گفتم:
《اگر در جوانے عاشقت شود،
چھ ڪار باید ڪرد؟》
.
لبخندے زد و گفت:
《مگر عشق ، پیر و جوان مےشناسد؟!》
.
بھ نقل از همسرِ #شهید_مرتضی_حسین_پور
.
.
@ShahidToorajii
خداحافظ دنیا!
تو را
با تمام زرق و برقت
برای رضای خدا
ترک میکنم!
اینجا؛
دار فانی است
مقصد ما؛ #بهشت....
دست نوشته:
#شهید_حسین_صحرایی
@ShahidToorajii
هدایت شده از کانال در آرزوی شهادت
1_11421083.mp3
899.4K
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🌷 #شهادت_با_زبان_روزه
✍همسر شهید : دلم شور میزد، اما پذیرفتم و ۲۱ بهمن پرواز کرد و رفت و دو ماه تمام در سوریه ماند و بعد برگشت.» او با اشاره به اینکه اسد، فرمانده تیپ فاطمیون بود میگوید: «وقتی برگشت دیگر اسد دو ماه پیش نبود. پیر و کمحرفتر شده بود و مدام حرف از برگشتن به سوریه میزد. وقتی آمد همه خوشحال شدند. خانه روشن شد و گوسفندی قربانی کردیم. برای بچهها سوغاتی آورده بود، اما انگار فقط جسمش اینجا بود و روحش در سوریه جا مانده بود.»
«تصمیمش را گرفته بود و به من گفت نمیتواند بماند و باید برود. من و بچهها را به مشهد فرستاد و خودش رفت و در مدتی که آنجا بود از طریق تلگرام و تلفن با هم در تماس بودیم. مرتب میگفت صدا و تصویر بچهها را برایم بفرست. اصلاً فکرش را نمیکردم که دیگر او را نبینم.»
شهیـد مدافـع حـرم
#شهید_اسدالله_ابراهیمی 💐
@ShahidToorajii
💐🍃🌿🌸🍃🌼
#قاتلان_علی
💢 ابن ملجم و قاتل اصلی امام
این شبها، ابن ملجم، فقط جانِ علی(ع) را گرفت. آن مردم تاب #عدالت علی را نداشتند.
آنها سالها قبل با خانه نشینی و کنار زدن علی، روح او را آزرده کردند.
زندگی در بین مردم حق نشناس و خواص حیله گر آنقدر به علی #سخت گذشت که آنگاه که #ابن_ملجم شمشیر بر سر او فرود آورد علی فقط یک کلام بر زبان آورد: به خدای کعبه رستگار شدم.
علی منتظر این روز بود.
قاتل علی، ابن ملجم نبود، قاتلان اصلی علی، مردم #جاهل و #خواص زیرکی بودند که از جهل مردم مَرکبی ساختند و از آنها سواری گرفتند!
@ShahidToorajii
کار همیشگی ش بود. هر وقت دلش تنگ می شد دستمو می گرفت و با هم می رفتیم بهشت زهرا "سلام الله علیها "
اول می رفتیم قطعه اموات و چند دقیقه بین قبرها راه می رفتیم؛ بعد می رفتیم سر مزار شهدا.
می گفت : " این جا رو نیگا کن ، اصلا احساس می کنی که این شهدا مرده ان ؟ این جا همون حسی رو داری که تو قطعه ی اموات داری ؟ "
بالا سر مزار بعضی از شهدا می ایستاد و سنشون رو حساب می کرد.
می گفت : " اینایی که می بینی ، همه نوزده ، بیست ساله بودن. ماها رسیدیم به سی سال. خیلی دیر شده ؛ اصلا تو کتم نمی ره که بخوان ما رو قطعه مرده ها دفن کنن ".
از سوز صداش معلوم بود که مدت هاست حسرت شهادت رو به دل داره
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
می گفت شب قبل از شهادتش تو مقر نشسته بودیم.
صحبت از شهادت بود . یهو حاج عبدالله گفت :
" من شهید شدم ، منو با همین لباس نظامی ام خاکم کنید. "
بچه ها زدن زیر خنده و شروع کردن به تیکه انداختن .
حالا تو شهید شو .. !
شهیدم بشی تهران بفرستنت باید کفن بشی .
سعی میکنیم لباس نظامی ات رو بزاریم تو قبر .. !
تو خط مقدم بودیم که خبر شهادت #حاج_عبدالله رو شنیدیم .
محاصره شده بودن ، امکان برگشتشون هم نبود .
شهید شد و پیکرش هم موند دست #تکفیری_ها .
سر از تنش جدا کرده بودن و عکس هاش رو هم گذاشته بودن تو اینترنت .
بحث تبادل اجساد رو مطرح کرده بودیم که تکفیری ها گفته بودن خاکش کردیم .
چون پیکر سر نداره دیگه قابل شناسایی نیست ...
حاج عبدالله به آرزوش رسید ...
#شهی_حاج_عبدالله_اسکندری
@ShahidToorajii
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 امشب غوغا کنید!
🔻همیشه کنار گود بودی، ایندفعه وسط گودی!
#انتشار_حداکثری
@ShahidToorajii
#شب_قدر است و من قدرے ندارم
چه سازم؟ توشه قبرے ندارم
اگر امشب به معشوقت رسیدے
خدا را در میان اشڪ دیدے
ڪمے هم نزد او ما را دعا ڪن
ڪمے هم جاے ما او را صدا ڪن
بگو یا رب فلانے رو سیاه است
دو دستش خالے و غرق گناه است
بگو یا رب تویے دریاے جوشان
در این شب رحمتت بر وے بنوشان
✨ التماس دعای فرج..😔
@ShahidToorajii