فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنیدم این شبا حرم خلوته😭
#پیشنهاد_دانلود
#حرم_امام_حسین
🍃✿❀🌸❀🍃
@Shahid_Alamdar
#تلنگرانه |💛|
میگفت:
خدا هست
خدا دوستمون داره
اینکه تو احساس #تنهایی میکنی
این یه احساس کاذبه...
که حضرت آدم هم کرد و به
درخت ممنوعه نزدیک شد
+ هیچوقت بخاطر احساس #تنهایی
به #درخت_ممنوعه نزدیک نشو!
#استادپناهیان :)
أَبْـنٰـاءُالـزَّهْـرٰاء
🌹سه راهی شهادت🌹
📃 فرازی از #وصیتنامه
✍میگفت:خیلی باید #نیتهایمان را
#خالص کنیم.
🌼نیت شهادت اگر برای خدا نباشد،
آن وقت ما پیش مردم شهیدیم و
نزد خدا شهید نیستیم.
💔😔
#شهیدایوب_توانایی🌷
رفقا چقدر شهدا مراقبت میکردند
چیز هایی که گاهی وقتا بهش فکر هم نمیکنیم
کانال علمدار عشق🌺
@Shahid_Alamdar
|🍃گفت:
+محاسبه کردهام مهتاب ساعت ده وهفده دقیقه بالامی آید.
بایدقبل ازمهتاب ازمیدان مین رد شده باشیم.
_گفتم:《علی جان من چندبار زمان مهتاب وسط میدان مین بوده ام، اتفاقی نیفتاده. اصلاََ گاهی مهتاب کمک میکند که روی مین نرویم》
+لبخندی زدوگفت:)
|🍃من ومین ومهتاب باهم کنار
نمی آییم..💔
#وقتی_مهتابگمشد
#اینجا_همه_مجنوناند
کانال علمدار عشق🌺
@Shahid_Alamdar
مداحی آنلاین - بیرق و پرچم مدیون زینب - بنی فاطمه.mp3
4.74M
🌸 #میلاد_حضرت_زینب_کبری(س)
💐بیرق و پرچم مدیون زینب
💐عالم و آدم مجنون زینب
🎤 #بنی #فاطمه
👏 #سرود
کانال علمدار عشق🌺
@Shahid_Alamdar
#ساعت_هشت_به_وقت_عاشقی
جان و سرم فدای تو یا ثامن الحجج
افتاده ام به پای تو یا ثامن الحجج
آقا ببین که این دل شیدای من شده
دلدادهٔ سرای تو یا ثامن الحجج
من چون کبوتران حرم شادمان شدم
با صوت دلربای تو یا ثامن الحجج
من هم به گرد گنبد تو چرخ می زنم
هر لحظه در رثای تو یا ثامن الحجج
شاعر به شوق دیدنتان داد می زند
جان و سرم فدای تو یا ثامن الحجج
【السلام علیک یا امام رضا(ع)】
@Shahid_Alamdar
دستم را گرفت، از خوابگاه برد بیرون. روبهروی خوابگاه زنجان خانههایی بود که معلوم بود از قدیم مانده؛ از زمان آلونکنشینها.
همیشه چشمم به این خانهها میافتاد، اما هیچوقت فکر نکرده بودم به آدمهایی که توی این آلونکها زندگی میکنند.
اوضاعشان خیلی خراب بود،رفتیم جلوتر. از یکی از خانهها خانمی آمد بیرون، سه تا بچه قد و نیم قد هم پشت سرش.
مصطفی تا چشمش به بچهها افتاد، قربان صدقهشان رفت. خانه درواقع، یک اتاق خرابه نمناک بود. در نداشت؛ پرده جلویش آویزان بود. از تیر چراغبرق سیم کشیده بودند و یک چراغ جلوی در روشن کرده بودند. مصطفی گفت: «ببین اینا چطوری دارن زندگی میکنن. ما ازشون غافلیم.» چند وقتی بود بهشان سر میزد.
برنج و روغن میخرید و برایشان میبرد. وقتی هم که خودش نمیتوانست کمک کند، چندتا از بچهها را میبرد که آنها کمک کنند.
🌷 شهید مصطفی احمدی روشن
کانال علمدار عشق🌺
@Shahid_Alamdar