شهید حسینعلی عالی در کلام شهید حاج قاسم سلیمانی:
شهید عالی شاید کمتر از 19 سال سن داشت. شب عملیات روی سیمهای خاردار میخوابید و به بچّهها اصرار و التماس میکرد که از روی او رد شوند. اینها شهدای حقیقی اصول دین بودند. یعنی همهی اصول دین در وجود آنها تبلور پیدا کرده بود.
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
#وصیتنامه_شهید
🕊 شهید #سیرت_نیا: اگر شهید شدم با من مثل یک شهید گمنام رفتار کنید.
🔹 به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر مطهر حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای من سنگ قبری تهیه نکنید. در لحظه تدفین، تربت کربلا، کفن کربلا و پیشانی بند یا زهرا (سلام الله علیها) فراموش نشود. مبلغ ۵۰۰ هزار تومان بابت سهل انگاریهای من در استفاده از بیت المال به محل کارم پرداخت نمائید. به هیچ وجه در مراسم من هزینههای آنچنانی و اسرافی نشود. سهمیه و حقوق من پس از اینکه متأهل شدم و به همسرم و پدرم و مادرم رسید مابقی به یتیمان کمیته امداد امام خمینی (ره) برسد.
🕊 شهید مدافع حرم #سید #اسماعیل_سیرت_نیا🌷
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🔸ـــــــــ سلام وعرض ادب ـــــــــــ🔸
🔹_قسمت،_ #پنجاهودوم🔹
🔸این داستان؛ #مژده
#سیدمجتبی_علمدار
#کتاب_علمــــــــــدار
🆔 @Shahid_Alamdar
باهم مطالعه کنیم📘:)
#بسم_رب_الشهدا🔻🔻🔻🔻
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
شلمچه كه بوديم يك بار در مداحي سید حضور داشتم.😊شنيدم كه خدا را به
سر بريدة امام حسين قسم ميداد تا بلکه یک بار زائر مدينه شود😍
ميگفت: يك زيارت عاشورا در مدینه بخوانم، بعد جانم را بگير.😭
خودش ميگفت: بعد از زیارت خانة خدا دوست دارم يك سال نشده شهيد
شوم🌹
مدتی بعد در منزل يكي از دوستان براي صرف افطاري🍽 دعوت بوديم. بعد از
افطار به همراه سيد ميخواستيم به هيئت برويم🚶♂
يكي از دوستان آمد و با خوشحالی گفت: سيد جان يادت هست چند
شب قبل، بعد از مراسم وداع با شهدا در حسينه لشكر 25 کربلا چه دعایی
کردی😃
سید با تعجب به چهرة آن دوست نگاه ميکرد. ایشان ادامه داد: دعا كردي
كه زيارت بيت الله الحرام نصيب آرزومندان شود؟!😍
من آنجا دلم شكست. با حال خوبي آمين گفتم. ديشب از تهران تماس
گرفتند كه مشكل حج شما حل شده. در همين ماه رمضان مشرف ميشوم.😍
همه خوشحال شديم و به او تبريك گفتيم.😊یک دفعه نگاهم به سيد افتاد.
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
احساس كردم خيلي در خودش فرورفته. اما علت را نفهميدم🤔تا در مراسم آن
شب جواب سؤالم را پيدا كردم.
آن شب سيد در مناجات و مداحي، با خدا اينطور حرف ميزد: خدايا يكي
خواب خوش ميبينه، يكي شفا ميگيره، يكي تذكره حج ميگيره، اما من😔
صدای گریه اش بلند بود. آن شب حسابي با خدا راز و نياز كرد. انگار كه تنها
در محضر خداوند است و هيچ كس در اطراف او نيست.😍😭
خیلی دلم برایش سوخت. دیده بودم چقدر عاشقانه برای خدا تلاش ميکند
اما هنوز نتوانسته بود به زیارت مدینه برود😔
٭٭٭
فردا صبح به اداره ارشاد رفتم. يكي از دوستانم به تازگي مسئوليتي در آنجا
گرفته بود. رفتم تا به او تبريك بگويم. وقتي رسيدم دو نفر ديگر هم آنجا بودند.
بعد از احوالپرسي هاي معمول، ايشان رو به آن دو نفر كرد و گفت: من يك
فيش حج عمره سهميه دارم اگر تمايل داريد، ميتوانم آن را به يكي از شما دو
نفر بدهم.😍
من با شنيدن اين حرف هيجانزده شدم🤩 بلند گفتم: نه، اين حج مال من
است!
آن دو نفر با تعجب مرا نگاه كردند. وقتي اشتياق مرا ديدند چيزي نگفتند.😍
فيش را گرفتم. رفتم ادارة حج و زيارت. در راه به ماجراي شب قبل فكر
ميكردم.
مسئول اداره حج و زيارت آشنا بود. وقتي بيتابي مرا ديد علت را پرسيد. من
هم جريان شب قبل را برايش تعريف كردم و گفتم كه اين حج را مديون آقا
سيد هستم. 😍
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
بعد به آن مسئول گفتم: يك فيش حج هم براي سيد در نظر بگيرد يا اينكه
فيش حج مرا به نام سيد ثبت كند.🌺
او هم گفت: من نوكر چنين سيد بزرگواري هستم😍
خلاصه یک فیش حج هم برای سید مهیا شد. سراسيمه شماره اداره سيد را
گرفتم و گفتم: سيد جان مژده، انشاءالله قرار است به حج مشرف شوي.
سيد كه فكر ميكرد با او شوخي ميكنم با خنده گفت: سربه سرم نگذار.😔
گفتم: به خدا راست ميگم😍
بعد هم جريان را برايش تعريف كردم.
وقتي حرفم تمام شد، صداي هق هق گريه سيد را از پشت تلفن ميشنيدم😭 در همان حال آرام نجوا ميكرد: يا حسين(ع)يا زهرا(ص)😍
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
خدا #دختـ♥️ـر را آفرید...
لبخندے زد و در گوشش
اینچنین زمزمه ڪرد:
حواستــ به حسادتــ مـ🌙ـاه باشد!
مراقبــ باش نورتــ خورشیـ☀️ـد را نیازارد!!!
از کنار رود که رد شدے ڪمی از
پاڪے اتــ به اوببخش!
به کوه کہ رسیدے قدرے غرور
به قله هایش قرض بده!!!😌
و بدان ...
"زیبایے، نورانیتـ، پاکی و غرورتــ"
همه در گرو داشتن آن
گنجےستــ که در
ڪــوله بارتــ
نهان کردم.
😇💎
آرے...
خدا؛ مشتے حیا
بدرقه راهش ڪرده بود!
بــانو بڪوش که در ڪلاس بندگے
از خدایتــ بیستــ بگیری... .💚
#چادرانه
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
مي گفت: بـاید بـرای خودمـون
تـرمز بــذاریم ...
اگه فلان کار کـه بـه #گناه نزدیکه
ولی حروم نیست رو انجام بـدیم
تـا گنـاه فاصله ای نداریم...!!
#شهيد_مدافع_حرم_مسعود_عسگری
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
•
وبالاخرهخداوندبہحدےحالتراخوبمےکندوبرایتجبرانخواهدکردکہبہیادنیاورے
روزےنـاراحتبودهاے
#وخدایےکہتمامتکیہگاهتمےشود♥️
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌸🍃یٰا لَطیفْ...
#آیـــــہگــــرافـــے🌈💜
وَلاٰ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاٰ یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ؛
و اسراف نکنید،
کہ خداوند
مسرفان را دوست ندارد...
(سورهٔانعام،آیهٔ۱۴۱)📚✨
#کمی_با_خدا...🌸
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
درهوایتو به بیپا وسری شهرهشدم
یافتم در سرِکوی توعجب پا و سری
آنچهخودداشتم، اندرسرِسودایتورفت
حالیا! بر سر راهت منم و چشمِ تَری
#السلام_علی_ساکن_کربلا ♥️
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
سال ۸۸ آقا روحالله تو مدرسه امام هادی(ع) معلم هنر ما بود.✍
انقدر خط زیبایی داشت که هر وقت روی تخته، چیزی مینوشت همهی بچهها محو تماشا میشدند.
یکبار تخت شاسیام رو بردم پیشش و گفتم:
آقا قربانی میشه یه چیزی برام این رو بنویسی
تخته شاسی رو ازم گرفت و روش نوشت: «الله اکبر، خامنهای رهبر »✌️
تخته رو گرفتم که بیام صدایم کرد و گفت:
مسعود بیا یه لحظه
رفتم پیشش.
پیشونیم رو بوسید😘و گفت: تو مثل برادرِ کوچیک منی، یه کاری ازت بخوام برام میکنی؟
با تعجب گفتم: چی آقا؟
گفت: «امروز سر نماز ظهر دعا کن که زمان سریع تر بگذره تا روزِ شهادتم برسه🕊... خیلی بیقرارم😞»
گفتم: این حرفا چیه آقا نگو ترو خدا
گفت: تو دعا کن مسعود جان نه فقط برای من برای خودت هم دعا کن روزی شهید بشی...✨
شهید روحالله قربانی نمونه یک انسان کامل بود. یادش گرامی
خاطره: یکی از شاگردان شهید🌸
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
#شهادٺ آمدنے نیسٺ،
رسیدنے اسٺ.👑🕊
باید آن قدر بدوۍ🏃♂ تا بہ آن برسے.اگر بنشینےتا بیاید، همہ السابقوݩ مےشوند، مےروند و ٺُ جـٰا مےمانۍ...🙂💔
#حاج_حسین_یڪتا✍🏻
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
📸 رهبر معظم انقلاب: در دهه فجر بر سر در هر خانهای پرچم جمهوری اسلامی بزنید.
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🍃خدایا!
به من عمر بده تا وقتي كه عمرم در راه طاعت تو صرف گردد و هرگاه (ديدي) عمر من چراگاه شيطان شد جانم را بگير...
#صحیفه_سجادیه
دعای بیستم(مکارم اخلاق)🌹
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
°•|تو به ما جرعت طوفان دادی🌪
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🍃🌷🍃🌷🍃
#کلام #شهید ❤️
می گفت :
جنگ معامله با خداست
خدا خریدار
ما فروشنده
سند قرآن
بهـاء بهـشت . . .
#شهید_حسین_خرازی
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق
@Shahid_Alamdar
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
#شهید_تورجی_زاده و
#احترام_به_سادات
سن من زیاد نبود. اولین بار بود که به جبهه می آمدم. تعریف گردان یا زهرارا زیاد شنیده بودم. رفتیم برای تقسیم.
چند نفر دیگر هم مثل من دوست داشتند به همین گردان بروند. اما مسئول تقسیم نیرو گفت: ظرفیت این گردان تکمیل
است.
از ساختمان آمدم بیرون. جوانی را دیدم که به طرف ساختمان آمد. چهره اش بسیار جذاب و دوست داشتنی بود.
چند نفر به استقبالش رفتند. او را صدا می کردند. فهمیدم خودش است! آن ها سوار تویوتا شدند و آماده حرکت. جلو رفتم و سلام کردم.
بی مقدمه گفتم: آقای تورجی زاده من دوست دارم به گردان یازهرا بیایم.
گفت: شرمنده، جا نداریم. بعد گفتم: من می خواهم به گردان مادرم بروم برای چی جا ندارید؟
نگاهی به من کرد و پرسید: اسمت چیه؟ گفتم: سید احمد. یکدفعه پرید تو حرفم و با تعجب گفت: سید هستی! با تکان دادن سر حرفش را تایید کردم. آمد پایین و برگه من را گرفت. رفت داخل پرسنلی و اسم مرا در گردان ثبت کرد.
بعد هم با اصرار من را به جلو فرستاد و خودش در قسمت بار ماشین نشست!
من به گردان آن ها رفتم. تازه فهمیدم که نه تنها من بلکه بیشتر بچه های گردان از سادات هستند. با آن ها هم بسیار با محبت برخورد می کرد.
📚خاطرات شهید محمد تورجی زاده
راوی: دکتر سید احمد نواب
http://eitaa.com/joinchat/1873543186C01d26d5d8d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 درج نام حاجقاسم سلیمانی بر گلولههایی که عملیات آزادسازی خان طومان را به جهنم تکفیریها بدل ساخت.
http://eitaa.com/joinchat/1873543186C01d26d5d8d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢کارشناس شبکه CCTV 7 چین:
👈آمریکا در یک طوفان بزرگ گیرافتاده!
🔸ترامپ بعد از ترور با معضل بزرگی مواجه شده
🔹انتقام ایران محدود به حمله موشکی نخواهد بود
http://eitaa.com/joinchat/1873543186C01d26d5d8d