8.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ تصاویری از #گل_آرایی
#حرم_مطهراباعبدالله_حسین علیهالسلام در شب ولادت آن حضرت
🌸🌹🌹🌹🌸
#السلام_علیک_یااباعبدالله ع 💞💞
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🔸ـــــــــ سلام وعرض ادب ـــــــــــ🔸
🔹_قسمت،_ #پنجاهوهشتم🔹
🔸این داستان؛ #دیالیز
#سیدمجتبی_علمدار
#کتاب_علمــــــــــدار
🆔 @Shahid_Alamdar
باهم مطالعه کنیم📘:)
#بسم_رب_الشهدا🔻🔻🔻🔻
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌹🌺🌹
قرار شد عصر روز بعد عملیات انتقال سید انجام شود. اما ساعت به ساعت
حال سید بدتر ميشد. همه برای سید ناراحت بودند😔هر لحظه بیمارستان شلوغتر ميشد. مسئولان حفاظت بیمارستان کلافه شده بودند😫
در همه جای بیمارستان عده ای نشسته بودند و مشغول دعا بودند😭
صبح روز بعد، یعنی دهم دیماه، پزشکان خون سيد را چك كردند.براي آنكه جواب آزمايشها دقيق باشد و اثر داروها بر سموم بهتر مشخص شود چند نفر از دوستان نمونة خون را به آزمایشگاهی در بابلسر بردند.😔
فراموش نميکنم. ميخواستند دوباره خون سيد را آزمايش كنند. اما ساعتی
قبل براي آزمايش خون، دفترچة سيد را برده بودند بابلسر.
يكي گفت: دفترچة من همراهم است در آن بنويسيد.
به محض آنكه سيد متوجه شد اجازه نداد!😑
با آن حال گفت: »در نسخه آزاد بنويسيد، در دفترچه كسي ننويسيد.
گفتم: سيد جان فرقي نداره.
آن موقع متوجه نبودم. نميفهمیدم براي چی سيد قبول نميكنه. 😭هرچه اصرار
كرديم، قبول نكرد. بالاخره دکتر آزاد نوشت.
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
باورم نميشد. در آن وضعيت و با آن حال، سيدمجتبي به چه نكته هايي دقت ميكرد.😍لحظه به لحظه حال سيد بدتر ميشد. تنفس براي او مشكل شده بود.
نميتوانست دراز بكشد. روي تخت به حالت نشسته قرار گرفت. درد را در
چهره اش ميدیدیم.😭😭
نميدانم چگونه آن درد را تحمل ميكرد. با هر دم و بازدم كه به سختي انجام ميداد😔 به جاي آه و ناله، يا زهرا و يا مهدي(عج)و يا حسين(ع)
ميگفت.😍😭
پزشک سید گفت: »سموم به سرعت در حال پيشرفت است، فعلًا تا بخواهيد
سونت را باید به ايشان وصل كنيم. تا قدري راحتتراو را منتقل كنيد، دستگاه
تنفس كند و داروها فرصت اثرگذاري بيشتري داشته باشند.
بنابراين، او را به بخش آي.سي.یو منتقل كردند. سيد حالت بيهوشي داشت.
در همان حالت نياز به دياليز هم پيدا كرد.
بايد او را به بيمارستان فاطمه زهرا كه فاصلة زيادي با بيمارستان امام
داشت، ميبرديم تا دياليز شود.😭😭
علاوه بر فاصلة زياد، ترافيك خيابان مابين اين دو بيمارستان هم سنگین بود.
ثانيه ها برای ما مهم بودند. بلافاصله با راهنمايي و رانندگي و بیمارستان مقصد
هماهنگي انجام شد.
سيد در حال بيهوشي کامل بود. وروديها به خيابان مسير به گونه اي بسته
شدند که آمبولانس به همراه كپسول اكسيژن كمتر از چند دقيقه به بيمارستان
فاطمه زهرا(س)رسید 😭😭😭
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌹🌺🌹🌺
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
صحنة عجیبی بود. صدها موتور 🛵و ماشین 🚙و حتی دوچرخه🚲 به دنبال آمبولانس در حرکت بود! مردم با تعجب به ما نگاه ميکردند.😳
وقتي سيد در حال دياليز شدن بود عده اي از دوستان و هيئتي ها به نمازخانة
بيمارستان رفتند و زيارت عاشورا و نماز خواندند. حال و هواي خاصي همه جا
را فراگرفته بود.😭😭😭
بعد از دياليز وضع سيد خيلي بهتر شد. همه خوشحال بوديم. خدا رحمت كند
مادر بزرگوار سيد را! به همراه ديگر عاشقان سيد در بيمارستان شکلات پخش ميكردند.😔
قرار شد روز بعد برای انتقال سید با هلیکوپتر🚁 اقدام کنیم. 😔
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
💢 کشف بیش از دو تن موادمخدر در ایرانشهر
🔹در درگیری پلیس ایرانشهر سیستان و بلوچستان با قاچاقچیان مواد مخدر بیش از دو تن مواد مخدر کشف و سه قاچاقچی دستگیر شدند
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
آقـای مــن ، دل مـن هیچ
بیچاره دانه های تسیبحم
تسبیحـم ، از بــس بـــرای
دیدن #جمال زیبایت نذر
کـرده ام سرگیجه گرفتند
📿📿📿
حرف حرف دلتنگی است
#گستـاخی ام را بــر مـن
ببـخـش مـــولای صـبورم
⭐⭐⭐
اَللّهُمَّ عَجِّـل لِـوَلیِّکَ الفَرَج 🤲🏼
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
عشق؛
فلسفی اش میشود؛
"دلیلِ بودن"
منطقی اش میشود؛
"فصل تمایز نوع انسان از حیوان"
عرفانی اش میشود؛
"جان ِعالم"
از هر طرف که دیدم به تو رسیدم
قلب تپنده عالم؛
"حسین"
#حضرت_عشق♥️
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
•﷽•
ولادت باسعــادت علمـدارِ ڪربلا
#حضــرت_اباالفضل_العباس(ع)
را بـه محضــر #امام_زمان(عج)،
#مقام_معظم_رهبرے و تمــــــام
شیعیان و مسلمانان جهان و شما
عزیـــــــزان #تبریڪ و #تهنیت
عـــــرض میڪنیـــــــــــــم...♥️
•
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🌸داستان شب
تو مطب پزشک نشسته بودم و منتظر نوبت برای مادرم. خانمی کنارم بود به من گفت: چه پولی درميارن اين دکترا، فکر کن روزی پنجاه نفر رو که ويزيت کنه ميشه...
مشغول محاسبه درآمد تقريبی پزشک بود که پيرمردی از روبرو گفت: چرا به اين فکر نمیکنين که امشب پنجاه نفر راحتتر ميخوابن، پنجاه خانواده خيالشون آسوده تره.
حالم بااين حرف پيرمرد جان گرفت، انگار يک دسته قوی سفيد توی ذهنم به پرواز درآمدند. پيرمرد همچنان حرف ميزد و عشق ميپراکند: هر اتومبيل گرون قيمتی که از کنارتون رد شد نگيد دزده، کلاهبرداره، الهی کوفتش بشه ازکجا آورده که ما نميتونيم.
بگيد الحمدلله که يک نفر از هموطنام ثروتمنده، فقيرنيست، سر چهارراه گدایی نميکنه، نوش جونش.
حال خيلي ها شايد عوض شد با اين حرف و نگاه قشنگ پيرمرد.
وقتی خدا بخواد بزرگی آدمی رو اندازه بگیره، متر رو به جای قدش، دور قلبش میگیره خدا نگاه زيبای ما را دوست دارد. نگاهتان زیبا.
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar