بسم الله الرحمن الرحیم
#طرح_زندگی_شهدایی
#شهید_دفاع_مقدس
1_شهید سردار جلال افشار
محل ولادت: اصفهان
تاریخ ولادت:۷شهریور سال۱۳۳۵
شهادت: عملیات رمضان
تاریخ شهادت:۲۴تیر سال۱۳۶۱
مزار: گلزار شهدای اصفهان
#طرح_زندگی_شهدایی
#قسمت_اول
🖊زندگی نامه شهید جلال افشار
در يكى از محلّه هاى اصفهان ديده به جهان گشود. مرحوم پدرش مغازه دار و جلال، دوّمين پسر
بزرگ خانواده بود. به دبيرستان مى رفت كه پدرش فوت كرد و برادر بزرگش كه ادارة خانواده هشت نفره
را به عهده داشت در دانشگاه تهران مشغول تحصيل بود؛ به همين خاطر مسئوليت جلال بيشتر شد.
او مخارج خانواده اش را از راه نصب پرده كركره و تزئينات تأمين مى كرد و مبلغى را هم به خانواده هاى
فقير و بخشى را هم به مبارزه اختصاص مى داد.
در خلال سال هاى 53 و 54 با ثبت نام در مدرسه علميه حقّانى قم كه به مديريّت شهيد
آيت الله قدوسى(ره) اداره م ىشد و از بهترين مدارس قم بود حال و هواى تازه اى يافت. او در ضمن
تحصيل به مناطق محروم رفت و آمد داشت و در ساماندهى تظاهرات عليه رژيم غاصب پهلوى نقش
فعّال برعهده گرفت. اعلاميه هاى امام، قطعنامه هاى راهپيمايى ها و متن هاى ديگر را با صداى شيوا و
جذابى كه داشت قرائت مى كرد؛ چنانكه توسط ساواك دستگير شد.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى، شهيد افشار از عناصر اوليه كميتة دفاع شهرى در اصفهان بود
و به طور شبانه روزى خدمت مى كرد. او با تشكيل سپاه پاسداران به عضويت اين نهاد
مقدس در آمد و به عنوان معلم اخلاق در مركز آموزش 15 خرداد و غدير
مشغول تدريس شد. پس از حوادث كردستان به آن ديار اعزام گشت و درشهرهاى ديواندره، بيجار، تكاب و سنندج فعاليت هاى چشمگيرى نمود.
علاوه بر اين، در مأموريتى هم به منظور دفع اشرار به همراه عده اى از برادران پاسدار به سميرم
و پادنا اعزام گرديد. اين مأموريت با شهادت عده اى از پاسداران همراه بود.
پاسدار روحانى شهيد جلال افشار در پادگان غدير اصفهان درترويج مبانى معنوى و اعتقادى
پاسداران و بسيجيان كوشيد تا سرانجام آخرين صفحة زرين زندگيش در تاريخ 24 / 4/ 61 در عمليات
رمضان – در حالى كه بانگ اذانش در فضاى منطقه پيچيده بود – به خون نشست و خود به خدا پیوست
ادامه دارد...
👇👇👇👇
#طرح_زندگی_شهدایی
#قسمت_دوم
#داستانک
نزدیکان جلال افشار میگویند: دست و بالش تنگ بود، دارائیش از مال دنیا فقط یک موتور بود که همیشه خدا هم دستهایش روغنی بود و تعمیرش میکرد، سوار موتور میشد و میرفت قبضهای حقوق یتیمان را توزیع میکرد.
#فرازی_از_وصیت_نامه
جلال افشار در گوشهای از وصیتهایش برای ما میگوید:
ای امت به پا خواسته قیام خود را حفظ کنید تا قائم این حق حجت الله الاعظم بیاید و پرچم توحید را بر فراز قلههای جهان به اهتزاز در آورد.
ادامه دارد...
👇👇👇👇
#طرح_زندگی_شهدایی
#قسمت_سوم
#داستانک
از اصفهان به قم میرفت . صدای اهنگ مبتذلی که راننده گوش میکرد
جلال رو ازار میداد .رفت با خوشرویی به راننده گفت :
اگر امکان داره یا نوار و خاموش کنید ، یا برا خودتون بذارین راننده با تمسخر گفت :
اگه ناراحتی میتونی پیاده شی ! جلال رفت توی فکر، هوای سرد ، بیابان تاریک و....
قصد کرد وجدان خفته راننده رو بیدا رکنه ، اینبار به راننده گفت :
اگه خاموش نکنی پیاده میشم.راننده هم نه کم گذاشت و نه زیاد ،
پدال ترمز رو فشار داد و ایستاد و گفت بفرما !
جلال پیاده شد اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد!
همینکه جلال به اتوبوس رسید راننده به جلال گفت :
بیا بالا جوون ، نوارو خاموش کردم
اساس کار جهادی دائمی بودن و ماندگاری و من المهد الی اللهد است.
#حسین_یکتا |
@Shahid_Amir_Lotfi_313
《کانال رسمی شهید امیر لطفی》
شہید مدافع حرمـ امیر لطفے🇵🇸
#زیارت_نیابتی #نجف_اشرف 💛ایوان نجف عجب صفایی دارد💛 آدمیان جای خود من دیده ام درصحن تو چند کبوتر ه
#تصاویر_زیارت_نیابتی
#نجف_اشرف
💛...ايوان نجف عجب صفائي دارد...💛
💛...حيدر بنگر چه بارگاهي دارد...💛
در یکشنبه شب در حرم امیرالمومنین "ع" به نیابت شما بزگوارانی که اسامیتان را ارسال کردید برای خادمِ محترم کانال رسمی شهید امیر لطفی زیارت توسط خادم کانال انجام شد...☺️✅
#زیارت_همگی_قبول 🌹
#التماس_دعای_فرج 💚
@Shahid_Amir_Lotfi_313
《کانال رسمی شهید امیر لطفی》
#وصیتنامه_شهید 🇮🇷🌹
به پسرم واقعیت را بگوئید .بگوئید گلوله های دشمن سینه پدرت را نشان رفته .بگوئید خون پدرت در تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش به زمین ریخته است.و بگوئید دشمنان دستهای پدرت را در میمک ،پاهای پدرت را در موسیان ،سینه پدرت را در شلمچه ، چشمان پدرت را در هویزه ، حنجره پدرت را در ارتفاعات الله اکبر ، خون پدرت را در رودخانه بهمن شیر و قلب پدرت را در خونین شهر دریدند .
🌹 شهید #درویشعلی_شکاری 🌹
@Shahid_Amir_Lotfi_313
《کانال رسمی شهید امیر لطفی》