eitaa logo
🌹سردار شهید حمید قبادی نیا(شهید مستجاب الدعوه)🌹
3.4هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
19 فایل
ا﷽ا 🌻ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون﴿۱۶۹ آل عمران﴾🌻 و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند ✅️ پیامهای مذهبی،شهدایی،قرآنی ادمین: @Sardar_Ghobadinia
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🌺🍃 🌺 سلام امام زمانم 🌤 تو کیستی که ز دستت بهار می‌ریزد بهار در قدمت برگ و بار می‌ریزد... ز چشم گرم تو خورشید،نور می‌گیرد چو مِهرِ روی تو بر شام تار می‌ریزد... به زیر پای تو، ای یاس گلشن یاسین نسیم عشق، گل انتظار می‌ریزد... 🤲 اللّهُمَّ‌ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّکَ‌ الْفَرَج 🤲 🤲 اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ 🤲 🌺 💚🌺🍃
بسم الله الرحمن الرحیم زندگینامه سردار رشید اسلام شهید حمید قبادی نیا محل تولد:آبادان تاریخ تولد: 23/7/1338 تاریخ شهادت:4/1/1361 محل شهادت: تنگه رقابیه (عملیات فتح المبین) مسؤلیت ها: 1) فرمانده سپاه و بسیج منطقه اروند کنار 2) فرمانده بسیج آبادان 3) فرمانده گردان امام رضا علیه السلام
حمید قبل از انقلاب به لحاظ خصوصیات اخلاقی و به جهت این که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود همیشه به مسائل دینی علاقه داشت و با منابعی که نشریات مذهبی داشتند در قم و جاهای دیگر مکاتبه می کرد.حمید در همان زمان طاغوت که جامعه ما غرق در فساد و آلودگی بود و اکثر جوانان ما گرفتار اهریمن فساد بودند، همچنان مقاومت می کرد و هیچ وقت دچار آلودگی نشد مردی بود صبورو طرفدارحق وهیچ وقت حرف بی منطق و زور را قبول نمی کرد،همیشه در میان دوستان و همسایگان مورد تأیید و مؤدّب معرفی می شد. حمید از قبل از انقلاب با کوشش فراوان به فعّالیتهای مذهبی مشغول بود و مرتّبا با قم در تماس بود و کتاب دریافت می کرد تا این که به یاری خدا در مردم ما تحوّلی ایجاد شد و به رهبری امام عظیم الشّان ما و روحانیت مبارز ما انقلاب پیروز شد و حمید در طول این مدّت فعّالیتهای زیادی را دنبال می کرد با شروع جنگ خصوصیات الهی و ایمان واز خود گذشتگی و شجاعت و قدرت نظامی حمید بیشتر آشکار شد و مورد توجّه تمام برادران سپاه بود، او در تمام عملیات ها شرکت داشت و تمام ماموریت های خطرناک و مشکل را تقبّل می کرد و همیشه به عنوان فرمانده دسته و گروه وارد عملیات می شد. در ابتدای جنگ در یکی از در گیری ها در خرمشهر آن قدر به تانک دشمن نزدیک شد که تیربارچی تانک به طرف او تیراندازی کرد و از ناحیه دست تیر خورد و زخمی شد
حمید درعملیات شکست حصر آبادان بوسیله ترکش خمپاره بار دیگر زخمی شد و دکترش اصرار داشت که او را برای معالجه به خارج از آبادان اعزام کنند ولی او ممانعت می کرد تا این که پس از اصرارهای فراوان، او راضی شد که مدّتی را استراحت کند و درهمین فرصت به دست آمده پس از ماه ها دوری از خانواده به مدّت دو روز با دست زخمی به خانواده اش سر زد و برگشت که در باز گشت دستش عفونت کرد و زخمش شدید شد که به لطف خدا بعد از مدّتی بهبودی حاصل شد و با توانایی بیشتری مشغول خدمت گردید او در تمام زندگیش بعد از شروع انقلاب همه مسائل دنیوی و مادی و وابستگی های خانوادگی را برای خودش حل کرده بود و یک انسان خالص و الهی شده بود، او همیشه می گفت: لیاقت شهید شدن را ندارم و بر این مسئله تاکید داشت که اگر تا بعد از جنگ زنده موندم چطور توی روی خانواده شهداء و مردم نگاه کنم حمید قبادی نیا بعد از مدّت ها کارزار در جبهه های حق علیه باطل سرانجام به دیدار معبودش شتافت و به آرزوی دیرینه اش رسید و بعد از نه روز که جنازه مطهّرش در بیابان های رقابیه مدفون بود بطور معجزه آسایی که نشان از عظمت و کرامت شهید دارد پیدا می شود
نعمت الله سلیمانی همرزم و دوست صمیمی شهید در کتاب «آبادان من» چنین نقل می کند: دمدمای صبح خوابم برد خواب دیدم حمید آمده گفتم: حمید کجا رفتی مرد حسابی؟ مگرقرار نشد بیایی دنبالم؟ پس چرا نیستی تو؟ نتونسته اند پیدایت کنند. کجایی؟ حمید گفت: من همان جا هستم، پانزده متری نفربر سمت چپی، نوک پوتینم از شن بیرون مانده اگر بیایی پیدایم می کنی صبح خیس عرق بلند شدم رفتم دنبال رضا گفتم: من می دانم حمید کجاست. رضا خندید وگفت: تو که عملیات نبودی از کجا می دونی؟ گفتم کارت به این کارها نباشد پاشو بریم. گفت: آخر... براش گفتم چه خوابی دیده ام دیگر چون و چرا نکرد و دنبالم آمد، یعنی من دنبالش رفتم، رفتم آن جا که حمید نشانی داده بود. خدا شاهد است وقتی رفتم تو منطقه احساس کردم پیشتر آن جا را دیده ام یا اصلا آن جا بوده ام. رضا گریه می کرد و می گفت: آخر چطور می شود باور کرد؟ تو که اصلا این جا نیامده بودی؟ ... آری این چنین بود که جسم بی جان حمید، این سرباز و جان بر کف روح الله بعد از نه روز که درمنطقه عملیاتی رقابیه باقیمانده بود به لطف الهی بدون کوچکترین تغییری پیدا می شود. از شهید بزرگوار اکبر علیپورنقل شده است: حمید هر جمعه غسل جمعه می کرد. و در روایات آمده است که هر کس چهل غسل جمعه پشت سر هم انجام دهد بدن او از گزند روزگار در امان می ماند. و شهید حمید قبادی نیا نمونه ای بارزاز مصادیق این روایت شریفه می باشد، چرا که بدن او بعد از نه روز که در صحرای شوش و با وجود آفتاب و گرمای سوزان قرار داشت صحیح و سالم باقیمانده بود و گویی شن و ماسه و گرد و خاک مامورانی بودند از جانب خداوند متعال تا پیکر پاک شهید را محافظت نمایند
درود بر تمام شهیدان راه حق و آزادی درود بر شهدای جنگ تحمیلی و درود بر شهیدانی که مخلصانه جان خود را برکف نهادند و در راه برقراری نظام مقدس جمهوری اسلامی از همه چیز خود گذشتند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سردار شهید حمید قبادی نیا(شهید مستجاب الدعوه)🌹 و مقام او در بهشت از زبان آقای ناصری 🌷
♥️🌸🍃 فردا دیر است... امروزت را همین امروز، زندگی کن! همین امروز لذتش را ببر، و همین امروز برای آرزوهایت تلاش کن... حسرت یعنی در گذشته جا مانده‌ای، و نگرانی یعنی اسیرِ آینده‌ای شده‌ای که هنوز نرسیده و اتفاقاتی که هنوز نیفتاده! آینده‌ای که شاید نرسد و اتفاقاتی که شاید نیفتد! بی‌خیالِ چیزهایی که نبودن‌ِشان کیفیتِ بودنت را کم می‌کند آرامش و لبخند را در آغوش بگیر و امروز را همان جوری که دوست داری زندگی کن... ❤️🕊 🌸🦢
ﻧﮕﻮ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺰﺍﺣﻤﺘﺎﻥ ﺷﺪﻡ! ﺑﮕﻮ : ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﺪ ﻣﺘﺸﮑﺮﻡ! : ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ! ﺑﮕﻮ : ﺩﺭ ﻓﺮﺻﺘﻰ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ! ﻧﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺑﺪ ﻧﺪﻩ! ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺪﻩ! ﻧﮕﻮ : ﻗﺎﺑﻞ ﻧﺪﺍﺭﻩ! ﺑﮕﻮ : ﻫﺪﯾﻪ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ! ﻧﮕﻮ : ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻡ! ﺑﮕﻮ : ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻡ! ﻧﮕﻮ : ﺯﺷﺘﻪ! ﺑﮕﻮ : ﻗﺸﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ! ﻧﮕﻮ : ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ! ﺑﮕﻮ : ﺧﻮﺑﻢ! ﻧﮕﻮ : ﭼﺮﺍ ﺍﺫﯾﺖ ﻣﻴﻜﻨﻰ؟ ﺑﮕﻮ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﻣﯽﺑﺮﯼ؟ ﻧﮕﻮ : ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ! ﺑﮕﻮ : ﺷﺎﺩ ﻭ ﭘﺮ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺑﺎﺷﯽ! ﻧﮕﻮ : ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ! ﺑﮕﻮ : ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ! ﻧﮕﻮ : ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ! ﺑﮕﻮ : ﺁﺳﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ! ﻧﮕﻮ : ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻟﺒﻢ ﺭﺳﯿﺪ! ﺑﮕﻮ : ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﻮﺩ! ﻧﮕﻮ : ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ! ﺑﮕﻮ : ﺧﻮﺩﻡ ﺣﻠﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ! ﺧﻮﺏ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ😊👌👌
🌼 آیت الله بهجت: ✅🌷هر چقدر علاقه به خواندن دارید، 📖😍 ✴️همان اندازه علاقه به دارید...💔😍 💗 روزی چقدر علاقه ات را به حضرت نشان می‌دهی⁉️🤔 🛑 👌🏻