.
دههی #محرم دهه تحول است
جناب حر یک شخص است
اما حر شدن یک جریان است
در این دهه باید متحول شویم!🌿
_آیت الله فاطمی نیا_
.
enc_16597749066248363689577.mp3
4.5M
..🖤🥀..
『 شــهــزادهے ِ ڪـربــلا 』
🍃↲#روزهشتممحرم
°•|﷽|•°
-سرم خاک کف پایِ حسین است
-نجاتِ اهلِ عالم با حـسین است
🏴صلیاللهعلیکیااباعبدالله🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_
بالا بلند بابا...🖤
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
↲#محرم
لا تَجْعَلْ عَوَاقِبَ أَعْمَالِي حَسْرَةً
ـــــــــــــــــــــ ✨🕋 ـــــــــــــــــــــ
الهی! عاقبت اعمالم را
حسرت و ندامت قرار نده...
#اذان_ظهر
Mahmood Karimi - Bala Bolande Baba (320).mp3
18.58M
زبان حال امام حسین علیه السلام برای پسرش علی اکبر علیه السلام💔😭
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت129
بلاخره حال حانيه كمي رو به راه ميشه و جريان رو تعريف ميكنه ، اميرحسين سرش رو پايين ميندازه و ميگه_علي آقا ، باباي زينب سادات شهيد شده.
اين حرف اميرحسين آوار ميشه رو سر حانيه .
زينب تازه يك سال و نيم و فاطمه خانوم هم بچه دومش رو باردار بود. اشكاش جاري ميشن و خودش رو تو بغل اميرحسين ميندازه.
فاطمه همون لحظه از راه ميرسه. زنگ واحد حانيه اينا رو ميزنه تا زينب رو از حانيه بگيره. باز هم مثل بقيه روزها خبري از همسرش بهش نميرسه. حانيه با ديدن زينب هق هق گريش بلند ميشه و زينب بويي از قضيه ميبره و نگران ميشه. بريده بريده زمزمه ميكنه _ ع..ل..ي؟
.
.
.
بلاخره بعد از دو هفته كه در گير مراسم تشييع و .....بودن ،فرصت ميكنن كمي باهم خلوت كنن. روي نيمكت فلزي سرد پارك ميشينن، اواخر پاييز بود و هوا سرد. نم نم بارون هوارو خواستني تر و دونفره ميكنه.
اميرحسين كمي خم ميشه آرنجش رو روي زانوش ميزاره سرش رو با دستاش ميگيره. _ ديدي لياقت شهادت نداشتم؟
حانيه_ نه. لياقتت شهادت در ركاب امام زمان بوده ، ماموريتت ياري امام زمانته.
اميرحسين سرش رو بالا مياره و با عشق به چشماي حانيه خيره ميشه و بوسه اي روي پيشونيش ميزنه
.
.
.
حانيه_ زينب سادات. ندو مامان ميوفتي خب.
دختر سه ساله اي كه حاصل عشق اميرحسين و حانيه بود ، با لباس عروس سفيدي كه براي عروسي پوشيده بود خواستني تر شده بود. با مزه بدو بدو خودش رو به محمد جواد كه تو لباس دومادي خودنمايي ميكرد ميرسونه و خودش رو تو بغلش ميندازه. اميرحسين شاد و خندون از قسمت مردونه خارج ميشه و به باغ كوچيكي كه جلوي تالار بود ميرسه با ديدن حانیه لبخندش عمیق تر میشه.
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
پارت126❤️