eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
|ـب‌ـسم‌ࢪب‌‌بابڪ••♥️ |ـصب‌ـح‌ـتون‌بخیـࢪ••🎗
⊰•🤍🔗🔏•⊱ . نشسته در پس زانوی غربتم شب و روز خدای داند ازین پس مرا چه پیش آید . ⊰•🤍•⊱¦⇢ ⊰•🤍•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ♥️🐻 پارت۱۴۵ فردای روز عاشورا از خونه بیرون زدم حالم اصلا خوب نبود از دسته ها عبور میکردمو هم نوای جمعیت میشدم و اشک میریختم جسمم بین جمعیت بود ولی انگار روحم جای دیگری بود بعد از خوندن نماز جماعت ظهر به سمت خونه بی بی رفتم توی راه به امیر پیام دادم که به خونه بی بی میرم بعد از رسیدن به خونه بی بی زنگ در و فشار دادم و بعد از چند دقیقه در باز شد وارد حیاط شدم بی بی از خونه بیرون اومد: آیه مادر تویی؟ _سلام بی بی جون بی بی: سلام دخترم، تنها اومدی؟ _اره بی بی: خوش اومدی مادر،بیا بالا _چشم وارد خونه شدم و با دیدن بی بی خودمو توی بغلش انداختم و گریه میکردم بی بی که از حالم باخبر بود نوازشم میکرد و با حرفای قشنگش آرومم میکرد بعد از خوردن ناهار به سمت پذیرایی رفتم و کنار بی بی نشستم مثل همیشه سرمو روی پاهاش گذاشتم و بی بی هم نوازشم میکرد از خودش و آقا جون برام گفت از اینکه چقدر عاشق هم بودن و چقدر سخت به هم رسیدن حرفهایی که هیچ وقت از هیچ کس نشنیده بودماز صبر و توکل برام گفت من همیشه توکلم به خدا بوده حتی تو بدترین شرایط زندگیم ولی صبر .... چه کلمه ی عجیبی بود و چقدر سخته .. .گفتن بعضی کلمات خیلی راحته ولی عمل کردن خیلی سخته کم کم روی پاهای بی بی خوابم برد... با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم به دنبال گوشیم گشتم پیداش نکردم بعد از کلی چرخیدن داخل آشپزخونه روی میز پیداش کردم به شماره نگاه کردم برای ایران نبود دلم لرزید ،گفتم نکنه علی بوده .. کلافه و عصبانی از دست خودم یه گوشه نشستم و به گوشیم خیره شدم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ♥️🐻 پارت۱۴۶ بلاخره بعد از نیم ساعت دوباره گوشیم زنگ خورد نگاه کردم همون شماره بود بدون معطلی جواب دادم _الو ... الو آیه ..خوبی؟ با شنیدن صدای علی زبونم بند اومده بود علی: آیه ؟ الو ؟ صدامو میشنوی؟ _جانم.. میشنوم صداتو ! علی: خوبی؟ چرا گوشیتو برنداشتی؟ _ببخشید علی جان ،یادم رفت گوشیمو کجا گذاشتم صدا خنده اش بلند شد : خانم ما رو باش گفتم این دو روزی چشم از گوشیت برنداشتی و منتظرم بودی _منتظر که بودم ،از انتظار زیادی حواسم پرت شد ، خودت خوبی؟ غذا میخوری؟ اون جلو جلوها نریااا علی... علی: چشم ،چشم ،من همین عقب میمونم به بچه ها روحیه میدم که برن جلو خیالت راحت باشه _علی بازم زنگ بزن برام ،علی نبودنت و ندیدنت خیلی سخته لااقل صداتو بشنوم آروم بشم علی: باشه خانومم،سعی میکنم هر موقع وقت آزاد پیدا کردم اول با تو صحبت کنم ،الانم باید برم به بچه ها روحیه بدم کاری نداری؟ _نه قربونت برم ،مواظب خودت باش علی: تو هم مواظب خودت باش به همه سلام برسون،یا علی _چشم یا علی بعد از تمام شدن تماس یه نفس راحتی کشیدم بی بی که مشخص بوده خیلی وقته اومده رو به روم ایستاده بود و میخندید بی بی:از قیافه ات مشخصه که آقا سید بود لبخندی زدمو گفتم: اره ،علی بود سلام رسوند بی بی: سلامت باشه... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
⊰•💝🔗🌸•⊱ . •حواسم بهت هست•میتونه به تنهایی بار صدها کلمه عاشقونه رو به دوش بکشه…♥🖇 . ⊰•💝🌸•⊱¦⇢#دلبرا
⊰•🤍🔗🔏•⊱ . آدم بی دلیل یک آهنگ رو دوبـار گوش نمیڪنه... بی دلیل دوبار به چشماے هیچڪسی نگاه نمیکنه... بی دلیل به یک نفر دو بار فرصت نمیده هیچ تڪراری بی دلیل تبدیل به تڪرار نمیشھ/" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ⊰•🔏•⊱¦⇢ ⊰•🔏•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
ببینید‌اومدم‌ڪجا! خانوادھ‌ے‌شهید‌‌آرمان‌علی‌وردے‌و‌ روح‌الله‌عجمیان‌‌اومدن‌سبزوار/"
چھ‌شب‌خوبۍ‌بود🤍/"