#رمان_بدون_تو_هرگز
#قسمت_سوم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
علی، جوان گندم گون، الغر و بلندقامتی بود ...نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت ...
کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه ...
یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت
... به به ... چه عجب ... هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا ...
مادرم پرید وسط حرفش ... حاج خانم، چه عجله ایه... اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن... شما اجازه
بدید ما با هم یه صحبت کنیمبعد ..
–ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم ... اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته ...
این رو که گفتم برق همه رو گرفت ... برق شادی خانواه داماد رو ... برق تعجب پدر و مادر من رو ...
پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بودتوی چشم های من ... و من در حالی که خنده ی
پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم ... می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش
رو به یه طلبه نده ...
اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم ... بی حال افتاده بودم کف خونه ... مادرم سعی می کرد جلوی
پدرم رو بگیره اما فایده نداشت ... نعره می کشید و من رو می زد ... اصال یادم نمیاد چی می گفت ...
چند روز بعد، مادر علی تماس گرفت ... اما مادرم به خاطر فشارهای پدرم ... دست و پا شکسته بهشون
فهموند که جواب ما عوض شده و منفیه ... مادر علی هم هر چی اصرار کرد تا علتش رو بفهمه فقط یه
جواب بود ... شرمنده، نظر دخترم عوض شده ...
چند روز بعد دوباره زنگ زد ... من وقتی جواب رو به پسرم گفتم، ازم خواست علت رو بپرسم و با
دخترتون حرف بزنم ... علی گفت: دختر شما آدمی نیست که همین طوری روی هوا یه حرفی بزنه و
پشیمون بشه ... تا با خودش صحبت نکنم و جواب و علت رو از دهن خودش نشنوم فایده نداره ...
باالخره مادرم کم آورد ... اون شب با ترس و لرز، همه چیز رو به پدرم گفت ... اون هم عین همیشه
عصبانی شد ...
–بیخود کردن ... چه حقی دارن می خوان با خودش حرف بزنن؟ ... بعد هم بلند داد زد ... هانیه ... این
دفعه که زنگ زدن، خودت میای با زبون خوش و محترمانه جواب رد میدی ...
ادب؟ احترام؟ ... تو از ادب فقط نگران حرف و حدیث مردمی... این رو ته دلم گفتم و از جا بلند شدم ...
به زحمت دستم رو به دیوار گرفتم و لنگ زنان رفتم توی حال ...
–یه شرط دارم ... باید بزاری برگردم مدرسه ...
با شنیدن این جمله چشماش پرید ... می دونستم چه بالیی سرم میاد اما این آخرین شانس من بود ...
#ادامه_دارد...
⛔️نشر فقط با لینک کانال مجاز می باشد⛔️
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🍃
برفِ سفید
و گنبد زردت
چه دلرباست
آقا جــان
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وقتی شهر مسیحی نشین بیجی توسط همرزمان حاج قاسم آزاد می شود یک زن مسیحی روی دیوار کلیسا نوشت:
🔺مریم مقدس راحت بخواب که دیگر مسیح به صلیب کشیده نمیشود چون فرزندان حضرت زهرا(س) رسیدند.😔😭
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
+همش دارم فڪر میڪنم
شهـدا تو فاطمیہ چه جور التماس
مادر❣
ڪردن ؟!
ڪه خریدشون وبردشون ....
ڪاش ماهم بلد بودیم (💔)
#فاطمیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#درآرزوے_شهادت
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
▪️ برایم سوال بود که عکس شهید دقایقی روی میز شهید ابومهدی چه میکند!؟ خدا ما را ببخشد که سرمایههایمان را حتی درست نمیشناسیم.
حاج اسماعیل دقایقی از فرماندهان خوزستانی در جنگ بود، در حدود ١٠عملیات بزرگ حضور و نقشِ موثر داشت؛ #سپاه بدر عراق را هم او تاسیس کرده است. و در کربلای ۵ آسمانی شد🌷
سردار شهید حاج اسماعیل دقایقی؛ در ٢٨دی ۶۵ در عملیات کربلای ۵ منطقه شلمچه مورد هدف مستقیم هواپیمای #بعثی قرار گرفت و آسمانی شد|
روحمان با یادش شاد باد.
💬 اسماعیل معنوی
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ افشاگری مهم یک نماینده مجلس:
با افکار و برنامه های حسام الدین آشنا بیشتر آشنا شوید!
🚫 از شهادت حاج قاسم چه کسانی بیشترین سود را بردند⁉️
آقای رئیسی به داد ایران برس❗️❌
خیییییلی مهم ببیند و نشر دهید
#انتشار_عمومی
#جهان_آرا
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🔆 اولیــن بـار وقتۍ مَـردم بـا چـهره جـهــاد مغنیه آشـنا شـدند،
ڪه او در مراسـم ختـم والده #سردار_سلیمانی شرڪت کرده بود🖤
🌷 فرزنـد خـوش سیماۍحـاج رضـوان درسـت پشت سَـر سردار ایستاده بود و به میهمان خوش آمد می گفت. گاهی شانه های سردار را میبوسید و سردار گاه برمیگشت و با او نجوا میکرد.💗
♥️رابطهصمیمانه #حاج_قاسم_سلیمانی
و ایـن جـوان او را در ڪانون توجهـات قـرار داد.✨🍃
💠 ســردار گاه او را به بعضـۍ از میهـمانان معرفـی می ڪرد
🔖 و آنهـا با لبـخند او را در آغـوش میڪشیدند🌱
🥀 #شهید_جهاد_مغنیه🕊
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
😍😍
عکاسش هر کی بوده ؛ واقعاااا عکاس بوده ❤️😍
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیوار نگار حرم حضرت زینب (س)😍❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🌷 تصویری از #ابومهدی_المهندس در دوران دفاع مقدس و در کنار فرمانده خود سردارسرلشکر شهید #اسماعیل_دقایقی فرمانده #سپاه ۹ بدرگرامیباد ۲۸دی
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
#دلم_شکستہ_درست_مثل_پھلویت_حضرت_مادر💔
#یا_فاطمہ_الزھرا_اغثنے
---------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147