💠وصيتنامه شهید عبد الله انواري💠
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
💠پدر و مادر عزیزم بعد از شهادت من هیچ نقطه ضعفی از خود نشان ندهید تا دشمنان انقلاب و اسلام شاد شوند مادر و پدرم بعد از شهادت من ایمان خودتان را قویتر کنید که مبادا شیطان در دل شما راه پیدا کند و شما بعد از شهادت من مرتضی و بقیه بچه های دیگر را در صورت ضرورت و احتیاج داشتن به جبهه بفرستید و تا آخرین قطره خون خودتان از انقلاب و امام و اسلام دفاع کنید.
این مصیبتها و سختیها زودگذر و تمام شدنی است ولی به پاداش این جانفشانیها و فداکاریها بر نعمتهای ابدی بی پایان خداوندی خواهید رسید و برسریر کرامت و بزرگواری تکیه خواهید زد و اگر می خواهید در مقام و عظمت شما خللی وارد نشود هیچگاه زبان به شکایت نگشایید و آنچه از منزلت الهی شما می کاهد بر زبان نیاورید دیگر عرضی با شما ندارم و شما را به خدای بزرگ می سپارم فقط این را می توانم بگویم که آنقدر دوستتان دارم که شما را در آن دنیا هم فراموش نخواهم کرد.
من برای یاری اسلام شتافتم چون اسلام احتیاج به خون دارد تا زنده و پا برجا ماند، امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش به خاطر اسلام جان خود را فدا کردند و باید این اسلام را که مانند یک هدیه الهی است به آقا امام زمان (عج) تحویل دهیم تا در روز قیامت بتوانیم جوابگوی امام حسین (ع) باشیم زیرا همانطور که امام امت فرمود: اگر این انقلاب و اسلام خدای نکرده شکست بخورد. اسلام قرنها به دست فراموشی خواهد رفت و باید تا آنجا که در توان داریم در حفظ آن کوشا باشیم حتی اگر شده جان و مال و اهل و عیال خود را فدای آن کنیم چون اسلام ارزشش بیشتر از همه این حرفهاست.
🌸🍁🌸🍁🕊🍁🌸🍁🌸
----------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
1_371336739.mp3
زمان:
حجم:
8.4M
🎙 زيارت عاشورا با صداى شهيد سردارسليمانى
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
🇮🇷🕊@Shahidgomnam🇮🇷🕊
📝 #یادمون_باشه
حاضر نیستم، حتی اتفاقی، ببینمش!
حاضر نیستم درموردش با من حرف بزنی!
حاضر نیستم حتی توی یه مهمونی که اون هست، منم حضور داشته باشم!
حاضر نیستم حتی اسمشو با خودم تکرار کنم!
و ......
همهی این "حاضر نیستم" ها، یعنی؛
اتفاقاً قلبِ شما بشدت درگیرِ همین آدمی هست، که حاضر نیستید ببینیدش!
و نَفْس شما، بطور ناخودآگاه، بواسطهی ایشون، تنگ شده!
این نَفْس تنگ، شبیه یه لباس تنگ، که راه تنفس آدمو میبنده، و راحتی رو ازش سلب میکنه؛
راه تنفس قلب شما رو میبنده و راه آرامش شما رو میبنده!
یه آدم اونقدرها نمیارزه، که بخاطر اشتباهات یا خیانتهاش، راه تنفس قلبِ خودتون رو ببندید!
شما رهاش کنیــد ...
خدا که رهاش نمیکنه!
----------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
نجواے_عاشقانه شهدا با خدا
خدايـا!.. مرا از بلاے غرور و خودخواهے نجات ده تا حقايق را ببينم و جمال زيباے تو را مشاهده ڪنم.
خدايـا!..
پستے دنيا و ناپايدارے روزگار را هميشه
در نظرم جلوه گر ساز تا فريب زرق و برق عالم خاڪے مرا از ياد تو دور نڪند.
خـدايـا!.. اينجا چه جائے است. اينجا از دانشگاه اخلاق بالاتر است زيرا اينان را ڪه من مشاهده مےڪنم انسانهاے معمولے نيستند. هر يڪشان درياے اخلاق و عرفانند
ولے حيف ڪه هر يڪشان يڪے
پس از ديگرے به سوے معبود شان
پر مےڪشند و ما دوباره تنها مےمانيم
با مسئوليتسنگين خون شان در اينجا.
شهید ابوعلے سینا جلالیان
----------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
حس و حال خوب داشتن را باید تمرین کرد.
باید پا فشاری کنید حتی اگر
وسط یک روز پر مشغله و پردردسر هستید.
حس خوبتان را با پوشیدنِ لباسی که دوست دارید تمرین کنید.
برای روزی که فکر می کنید،
بزرگترین مشکل برایتان رُخ می دهد،
درست از همان اولِ صبحش،
خط و نشان بکشید.
صبحانه ای که دوست دارید بخورید،
عطری که دوست دارید بزنید و روز سختتان را در آغوش بگیرید.
برای حس و حال خوبتان بجنگید.
حال خوب خودش مهمانتان نمی شود.
باید دعوتش کنید به این بَزمِ ناخواسته و غمگینی که برایمان روبه راه شده
----------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۲۱) 🌟 ادامه ی کتاب : 3⃣بخش سوم : محبت شهيد به فاميلها و بستگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۲۲)
🌟 ادامه ی کتاب :
3⃣بخش سوم : محبت شهيد به
فاميلها و بستگان
🖊مادر شهید
بهمنماه سال 1395 بود که به کربلای معلی مشرف شدم. روز اول، خستگی راه مانع از این شد که برای عباسم دعایی بخوانم. از حرم که خارج میشدم ناراحت بودم و با خودم میگفتم کاش حالم خوب بود و برای عباس دعایی میخواندم...
شب به حرم رفتم، روبروی مزار مطهر و منور حضرت سیدالشهداء(علیهالسلام) نشستم و زیارت جامعه را به نیت عباس خواندم. ساعاتی در حرم بودم و به هتل برگشتم.
چشم هايم را روي هم گذاشتم هنوز چند دقيقه اي نگذشته بود كه عباس دو بار مرا صدا زد:«مامان! مامان!»
از خواب پریدم. به دنبال عباس میگشتم. خواب دیده بودم؛ رویایي شیرین.
ادامه دارد ...
🌷🇮🇷