🌱🙂
بقول حاجآقاپناهیان...
بچهها وقتی میخوان برن مهمونی،
میرن پیش مادر...
تا لباسهای تمیز و نو بپوشه واسشون...
مرتبشون کنه؛ بهشون برسه...
ما هم برای ماه مهمانی خدا،
میریم پیش #مــادرسادات
در عالم یک نفر هست
میتواند لباسهای قشنگ و تمیز به ما بدهد،
آن هم فاطمهالزهرا(س) است... :)
#انظرالیناحضرتمادر♥️
هدایت شده از ❤...شهیــــدگمنـــام...❤
سلام خدمت همه ی بزرگواران✋
🍃ماه خدا بر شما مبارک🍃
🌺طبق روال ختم قرآن داریم لطفا وارد گروه بشین تا بتونیم با یاری شما تعداد ختم بیشتری داشته باشیم مثل سال گذشته.🌺
🍀عزیزان لازم به ذکر هست داخل گروه فقط جزء ها اعلام میشه و پست اضافی قرار نمیگیره🍀
https://eitaa.com/joinchat/1872953364C43665e7bd2
بسم الله الحمن الرحیم
چرا نماز خواندن برایمان سنگین و سخت است؟
ما هم یکی از نماز نخوان ها!
بعضیها میگویند که: خیلیها نماز نمیخوانند ما هم جزء آنها. آنقدر تارک الصلاة هست ما هم یکی! این فکر غلط است. اگر یک کشتی صد نفره نقص فنی پیدا کرد و در دریا غرق شد نود و هشت نفر شنا بلد نبودند و غرق شدند، دو نفری که شنا بلدند بگویند: ببین ! ما صد نفر سوار کشتی بودیم. نود و هشت نفر غرق شدند. بیا ما دو نفر هم غرق شویم! این چقدر حرف غلطی است!فاصلهی بین کفر و ایمان نمازاست.
مقاومت در برابر تحقیر و تمسخر دیگران. گاهی میگویند که: ما میرویم نماز بخوانیم، یا حجاب داشته باشیم، ما را مسخره میکنند. مسخره کنند، مگر ما مقوا هستیم که با حرف این و آن ، با دو قطره باران شل شویم! اعمال تو ، تو را به خدا برساند.. مردم هرچه میخواهند بگویند، بگویند!
حدیث داریم «المؤمن کالجبل» مؤمن کوه است. بعضی میگویند: از کوه محکمتر است. چون بعضی کوهها ریزش دارد. مؤمن هیچوقت ریزش ندارد...
#خاطرات_شهدا
خیلی کوچولو بود فکر میکنم شش سال و دو سه ماهه.
یه دونه ازین تیرکمون قدیمیا با فاطمه خانم براش درست کردیم و دادیم بهش که تمرین کنه.
می رفت تو بالکن و با این توپ کوچولوهای پلاستیکی تفنگ ساچمه ای تمرین تیر اندازی می کرد.
یهو اومد تو خونه و داد زد "ای واااای، فکر کنم پرنده ای چیزی بود!" و بدو بدو رفت پایین.
خیلی زود برگشت بالا، دیدم دستشو تا کرده و یه گنجشک کوچولو تو بغلشه.
احتمالا تیر بهش خورده بود و افتاده بود، یا بادی که میومد انداخته بودش، دقیق نفهمیدیم.
با کمک هم براش یه جای گرم درست کردیم و چند روزیم بهش آب و غذا دادیم. با چوب بستنی برای بالش که آسیب دیده بود آتل درست کردیم و گنجشک چند روزی مهمون حسین آقا بود.
مدام بهش سر میزد.
خیلی ازین غفلتش ناراحت بود، یه چیز عجیبی. بچه شش ساله و این درجه از مهربانی با یه پرنده کوچولو و رشد نفس لوامه ...!
بعد یه هفته که دیگه بال گنجشک خوب شده بود و حسابی پروار شده بود، با کمک بابا بردن گذاشتنش تو لونش بالای همون درخت.
چند روزی کشیک میداد ببینه بابا مامانش برمیگردن یا نه.
که بالاخره برگشتن و خیالش راحت شد.
#شهید_حاج_حسین_معز_غلامی❤️
⭕️ ماجرای خواندنی توجه حاج قاسم به وضعیت آهوها
🔹علاءالدین بروجردی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، با اشاره به ماجرای هولناک زنده به گور کردن هزاران جوجه یک روزه به بهانه تنظیم تولید، در یادداشتی نوشت:
🔹روزی یکی از همرزمان نزدیک شهید بزرگوار سرلشگر قاسمی می گفت در یکی از سفرهای سردار سليمانی در بحران داعش در عراق که در فصل زمستان صورت گرفته بود، حاج قاسم در شرايطی از عراق تماس گرفت که صدای تيراندازی ها به وضوح به گوش می رسید.
گفت: شنيدم تهران برف سنگينی آمده با اين برف آهوهايی كه در كوه نزديك پادگان مقر سپاه وجود دارد حتما برای پيداكردن غذا پايين ميی آيند. همین امروز به اندازه كافی علوفه تهيه كن و در چند جا قرار بده كه آنها از گرسنگی تلف نشوند.
من، چون آن زمان فرمانده بودم سریع اقدام کردم و تا ظهر نظرشان را عملی نمودم. با کمال تعجب بعد از ظهر مجددا زنگ زد و گفت: چه كردی؟! گفتم دستور فرمانده عملی شد و آهوها دعاگو هستند.
من از ایشان سوال کردم در شرايط سخت که با داعش درگیر هستید چگونه به فكر آهوهای نزدیک مقر هستيد؟ پاسخداد: من به شدت به دعای خير آنها اعتقاد دارم.
🔹حالا منش سردار را مقایسه کنید با #جوجه_کشی سودجویان
✍یکی از دوستان می گفت:
درصحن جامع رضوی دیدم حاجی تشت قرمزدستشان است ودارد می رود،کنجکاوشدم وبرای این دنبالش رفتم ،دیدم رسید به پیرمردی و پای اورادرتشت گذاشت و ماساژمی داد؛رفتم نزدیک وگفتم حاجی این چه کاری است؟
گفتند"ایشان پدرم هستند"
#حاج_قاسم این طوری حاج قاسم شد.
صحبتهای جلسه تمامی نداشت. قرار شد باقیاش بماند برای صبح فردا؛ ساعت شش.
هفت شب بود از جلسه زدیم بیرون. حاجی از آنجا کوبید رفت اصفهان، ملاقات یکی از جانبازهای نیروی قدس سپاه. بعد از حال و احوال و نشستن پای حرفهای آن جانباز یکراست برگشت تهران.
فردا صبح درست رأس ساعت شش نشسته بود توی جلسه.
فرماندهان حشدالشعبی نشستهاند. حاجی رو به جمع میکند و میپرسد: «شماها روزی چند ساعت کار میکنید؟» یکی سینه صاف میکند و زودتر از همه میگوید: «من روزی 16 ساعت کار میکنم.» حرفی از دهان حاج قاسم بیرون میآید که همه را شرمنده میکند: «من هرروز 19 ساعت کار میکنم. شما هم باید همینطور باشید.»
راویان: حجتالاسلام شیرازی نماینده ولیفقیه در نیروی قدس / آیتالله سیدحمید حسینی از فرماندهان حشدالشعبی
منبع: کتاب سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 164
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی