eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
86 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - یه داغی روی قلبم هست - مهدی رسولی.mp3
5.87M
🔳 (ع) 🌴یه داغی روی قلبم هست 🌴دلی خون سینه ای چاکه 🎤 👌 ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
💚 ❤️ نام و نام خانوادگی:شهید محمد رضا تورجی زاده🌸‌ ولادت:1343/4/23🌸 ‌محل تولد:اصفهان🌸 ‌وضعیت تأهل:مجرد🌸‌ ‌شهادت:1366/2/5🌸 🌺کتاب "‌یازهرا"‌در رابطه با زندگی این شهید بزرگوار نوشته شده و در کانال موجود میباشد🌺 💚 ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
رهروان این راه نه بودند نه سیر شده از دنیا تنهـا عاشــق بودنـد ...❤️ ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
گَرنبودی‌مڪتب‌ومذهب‌دگرچیزےنداشت اعتبار و عزتِ شیعه ز قال الصادق (ع) است 🥀 (ع)🥀 💔 ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 (ع) 🌴یه داغی روی قلبم هست 🌴دلی خون سینه ای چاکه 🎤 👌 ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
۱ سلام..خوبی؟😊 صبحت بخیر☺️ یادته دیروز گفتم از این به بعد برنامه ترک گناه داریم😍 الوعده وفا😁👇 حتما شنیدی که روز قیامت شیطان چی میگه⁉️ میگه که👈 مگه من مجبورت کرده بودم گناه کنی؟ من دعوتت کردم خدا هم دعوتت کرد تو خودت اومدی سمت من...😏 آخ که چقدر حرفش دردناکه...😕 پس بیا یه فکری کنیم که فکر باشه.✅ بیا در ورودی شیطان رو ببندیم✅ یکی از اولین ورودی‌های شیطان، از راه⤵️ وحی هست.. وحی؟ اره دیگه وحی یا همون👈 الهام خودمون ☺️ یه وقت یه وحی یا همون الهام از طرف👈 خداست یه وقت از طرف👈 شیطان.. دیدی همش توی وجودت دو تا صدا داری که باهات حرف میزنه⁉️ یه صدا، خداست که باهات حرف میزنه..💝 یه صدا هم از طرف شیطانه❌ اینکه بگی چطور میشه اصلا صدای شیطان رو نشنوی که نشدنیه..😕 مگر با ↙️↙️ 🌷ظهور صاحب الامرمون عج🌷 اما اینکه بخوای تلاش کنی صدای شیطان رو کشف کنی و مبارزه کنی این👈 شدنیه✅ اما چطوری؟ ببین دوستم وقتی خودت رو بتونی⤵️ 💠 بشناسی💠 اون موقع میتونی تشخیص بدی👈 اون صدایی که قلبت میشنوه از طرف کیه⁉️ وقتی که بتونی منبع صدا رو تشخیص بدی اون موقع👈 کارت تازه شروع میشه.. اون موقع تازه باید👈 مقابله و مبارزه رو شروع کنی.. راستی ما یه کشتی نجات هم داریما...😍 یه کشتی که ما رو از توی این دریای طوفانی نجات میده و ما رو میرسونه به ساحل ربوبی!😌 اصلی ترین راه نجات ما، اصلی ترین کشتی نجات ما ↙️↙️ 🌷اهل‌بیت علیهم‌السلام🌷 یه مطلب جالب و البته خیلی مهم اینه که⤵️ وقتی منبع صدای درونی رو پیدا کردی و فهمیدی شیطانیه😒 اون موقع چند تا عکس العمل نشون میدی✅ یا👈 مقاومت می کنی و زمینش میزنی ✔️ یا👈 سست میشی و به حرف شیطان عمل می‌کنی😔 امـــــا بعد اینکه گناه کردی، خدا توفیق بهت میده، توبه می‌کنی.✔️ حالا همین واکنش‌ها، یعنی↙️ 💢مقاومت کردن( خودشناسی) 💢توبه کردن بعد گناه باعث میشه ↙️ نور بگیری🔆 به خدا نزدیک تر بشی...💞😌 نکته جالبی که گفتم اینه که حتی همین شیطان رو هم خدا برای مومن یه فرصت قرار داده که باهاش به خودشناسی و تعالی برسه✅ اینجاست که میگن👈 عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد✔️ ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
#چگونه_گناه_نکنیم ۱ سلام..خوبی؟😊 صبحت بخیر☺️ یادته دیروز گفتم از این به بعد برنامه ترک گناه داریم😍
۲ سلام...خوبی؟ خب! چه خبر از صداهای درونیت؟😊 🔴حتما می‌دونی که شیطان بخاطر عبادتهایی که کرد از خدا پاداش خواست.. خدا هم حساب بی حسابش کرد و هر چی خواست بهش داد. اما شیطان یه زرنگی کرد به خدا گفت: حالا از فضلت هم یه چیزی بهم بده‼️ خدا هم قبول کرد. به شیطان گفت: توی قلب فرزندان آدم یه جایگاه بهت میدم. ✅هر وقت یه فکری اومد توی ذهن‌شون تصور کنند این فکر و ایده از طرف👈 خودشونه. یعنی چی⁉️ میگم... ببین یه حس ضعیفی توی وجود ماست که تهش همیشه برامون 👈شَر میشه❌ یه حسی که اصلا↙️ مجبورت نمی‌کنه ❌ کاری انجام بدی فقط نفس‌ت رو قلقلک میده.😒 اون حس منفی رو بهش میگن⤵️ ❌وسـوســــه❌ شیطان👈 پیشنهاد میده انسان 👈 عمل می‌کنه. حالا این وسوسه چی هست⁉️ شیطان یه پیشنهاد بهت میده و تو تصور می‌کنی این فکر و ایده خودته اینجاست که👈 حاضر نیستی مقابله کنی چون نمیخوای جلوی خودت بایستی❗️ در صورتی که اون فکر رو👈 شیطان انداخته توی وجودت و میخواد از طریق👈 تو اون فکر رو عملی کنه😕 👌و تو باید اینو تشخیص بدی اما چطوری⁉️ وقتی اسباب و وسایل گناه رو از خودت دور کنی⛔️ اون موقع وقتی فکر و ایده‌ای اومد توی وجودت ↙️ بهتر میتونی تشخیص بدی که این ❌ وسوسه‌ی شیطانه❌ در نتیجه 👈یه مدت که مقابله کنی.⚔ در برابر این وسوسه‌ها قوی میشی💪 اون موقع بهتر میتونی تشخیص بدی که این فکرهای که میاد توی وجودت منبعش کجاست؟✅ راستی یادت باشه🔰 شیطان همیشه فقط به بدی وسوسه نمی‌کنه‌‌ها! به خوبی هم وسوسه می‌کنه... مگه میشه؟ بله که میشه❗️ یه وقت یه فکری میاد توی وجودت که بهت دستور میده👈 بین دو تا کار خوب یکی رو انجام بدی. خوب که دقت کنی میبینی دلت میخواد اون کار خوبی رو انجام بدی که پاداش اخرویِ کمی داره... الان اینجا باید مشکوک بشی به منبع فکرت✔️ اینجاست که تو باید دقیقا اون کار خوبی رو انجام بدی که↙️↙️ دلــت نمی‌خــواد...☺️ یعنی دقیقا همون کاری که شیطان دلش نمیخواد تو انجامش بدی.😊 گرفتی چی شد؟😊 تا الان دو تا درهای ورودیِ شیطان رو گفتیم.. 💠یکی 👈وحی(الهام) 💠یکی 👈وسوسه.. فکر کن‼️ ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
✨خاطره ای تکان دهنده از زبان دوست شهید خلیلی... ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
❣ 🤲السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحُجَجِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ. 💟سلام بر تو ای مولایی که همه فرستادگان خدایی. سلام بر تو و بر روزی که خواهی آمد ✔️و با اعجاز موسایی ✔️و دَم عیسایی ✔️و خُلق محمّدی ات، ☑️دلها را خواهی کرد. 📚 بحار الأنوار، ج‏99، ص 117. ❣الّلهُــمَّـ؏جــِّل‌لِوَلیِّــڪَ الفــَرَج❣ ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🎁 🎁 و رزق معنوی و اجر و ثواب خودمون💓 🔰 رزقِ امروز 👇🏼 سوره کافرون 💠 هدیه به شهید علی خلیلی💠 و جمیع شهدا و مومنان و رفتگان 🌸°❀🌸❀°🌸°❀🌸❀🌸❀ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾ لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿٤﴾ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦﴾ بگو که اي کافران (مشرک). ( 1 ) من آن بتان را که شما به خدايي مي‌پرستيد هرگز نمي‌پرستم. ( 2 ) و شما هم آن خداي يکتايي را که من پرستش مي‌کنم پرستش نمي‌کنيد. ( 3 ) نه من هرگز خدايان باطل شما را عبادت مي‌کنم. ( 4 ) و نه شما يکتا خداي معبود مرا عبادت خواهيد کرد. ( 5 ) پس اينک دين (شرک و جهل) شما براي شما باشد و دين (توحيد و خدا پرستي) من هم براي من (تا روزي که به امر حق شما را از شرک برگردانم و به راه توحيد خدا و خدا پرستي هدايت کنم). ( 6 ) 🌸°❀🌸❀°🌸°❀🌸❀🌸❀ ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
📌 ◾️ وارد منزل امام صادق شد. با شنیدن صدای شیونی که به گریه مادرِ فرزند مرده می‌مانست، لحظه‌ای ایستاد. صدای گریه قطع نشد. قدم پیش گذاشت و جلوتر رفت؛ امام را دید که بر روی زمین خاکی نشسته و شانه‌هایش از شدت گریه می‌لرزد. ▫️ ادب مانع ‌شد تا جلوتر رود. می‌دانست موقع اش که بشود، امام صدایش می‌کند. کنجکاو و تشنه‌ی دانستنِ دلیلِ این حال امام بود، پس با تمام وجود به نجوای جانسوز امام گوش کرد: " فطوبی لمن ادرک ذلک الزمان..." و باز لرزش شانه‌ها. ◾️ "خوش به حال کسی که در آن زمانه است ..." گریه‌اش شدت گرفت: "اگر در زمان او می‌زیستم، همه‌ی عمر خدمتش را می‌کردم..." ▫️ «آقای من، غیبت تو آرامش و خواب و خوراک را از من گرفته، شادی را از دل من برده، غم و اندوهم دائمی شده ... و فریاد و فغان و ناله مرا بلند کرده ... 🔻 حالا تو گوش کن، حال امام زمانت را. بیش از ۱۰۰۰ سال است که شاهد مرگ کسانی است که دوستشان دارد. با اندوه ما اندوهگین می‌شود و با بیماریمان بیمار و با گناهان‌مان آزرده خاطر می‌شود. قرار بود ما منتظر او باشیم اما حالا او منتظر ماست. ▫️ ما کجا می‌فهمیم که هر لحظه چه بر او و قلب مبارکش می‌گذرد. انگار باید امام باشی تا دردهای دل یک امام را بفهمی و مقامش را درک کنی.😭 🏴شهادت را تسلیت عرض می‌کنیم. ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
درخواست مهم علیه‌السلام، از ما...👆👆 چقدر به آن عمل کردیم؟!! 🏴 علیه‌السلام تسلیت باد... ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🔸آخرین وداع با فرمانده مدافع حرم 🔹مراسم تشییع پیکر شهید مدافع حرم «جواد الله‌کرم» در تهران در حال برگزاری است. 🔹این شهید والامقام در اردیبهشت ۹۵ در منطقه خان طومان سوریه به شهادت رسید. ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🌿✨ دلم‌تنگہ‌براۍ‌خنده‌تو....❤️ ببین‌ماه‌هم‌شده‌شرمنده‌تو ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠مقام معظم رهبری؛ 💢کار کردن در یک کارگاه علمی، کارگاه آموزشی، مرکز تحقیقات، فلان کلاس درس و فلان دانشگاه، هیچ منافاتی با این ندارد که انسان نمازش را اول وقت، با توجه و با احساس حضور در مقابل خداوند بجا آورد. 💢 این، دل شما را شستشو میدهد. شماها جوانید و دلهای شما نورانی است. 📆 ۱۳۸۵/۰۶/۲۵ ⏰قرار منتظران،نماز اول وقت و دعا برای فرج ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🌹﷽🌹 شهادت امام صادق سلام الله علیها بر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و تمام شاگردان و شیعیان ایشان تسلیت باد.🏴 ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
✍️فردی برای امام صادق(علیه السلام) خبری آورد که فلانی در مهمانی علیه شما حرف میزد! 1⃣امام صادق فرمود: حتما اشتباه شنیده ای! گفت: نه مطمئنم. 2⃣امام صادق فرمود: شاید تاریک و شلوغ بوده و اشتباه فهمیده ای. گفت: نه یقین دارم! 3️⃣امام فرمود: شاید در عصبانیت و اجبار بوده و حرفی زده! گفت :در آرامش و اختیار بوده است. 4️⃣5️⃣6️⃣7️⃣ ... امام صادق(علیه السلام) آنقدر بهانه آورد (۷۰ مرتبه بهانه و تاویل آوردن) تا آن فرد خبرچین خسته و پشیمان شد! اخلاق مومنانه یعنی نسبت به برادر دینی ات حسن ظن داشته باشی امام صادق(علیه السلام) فرمود: حسن ظن و خوش گمانی از قلب سالم ناشی میشود. مصباح الشریعه ص ۵۱۵ ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- جبران‌نمے‌شوے حتےبھ‌گریہ‌هاےشدید • • |🖤| ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ در آتش رفت و بی آسیب بیرون شد چو ابراهیم ولی گریان که یارب سوخت زهرا در پس ... ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
هدایت شده از پستهای شهید گمنام
🔸ما مدعيان صف اول بودیم😔✋ 🔸از آخر مجلس را چیدند 🔻کانال شهدایی متفاوت🔻 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🌸🍂 ♥️ 🍂🌸 🌴می‌گفت: نزد خانم (سلام الله علیها) رو سفید باشی. شهادتت🌷 قبول باشد. خداوند برایت سهل و آسانی قرار دهد. به همراهت... خدا به همراهت. 🌴تابوت⚰ مدتی در خانه مستقر شد. هر کس با توجه به ارتباطش با ، به شیوه خود با شهید وداع کرد. همه وداع کردند جز 😔 🌴ساعت را پرسید: زمان اقامه نماز چه وقت است⁉️ نگاه‌ها با حیرت به سوی او چرخید و او در حیرت و تعجب بیشتر دیگران گفت: قبل از اقامه در کنار تابوت ظاهر نخواهم شد❌ شهدا اولین نماز بود. من  12 روز منتظر «علی» بودم، شما 10 دقیقه منتظر من بمانید تا نمازم📿 را بخوانم. ‌ در آتش رفت و بی آسیب بیرون شد چو ابراهیم ولی گریان که یارب سوخت زهرا در پس ... ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا هستم!؟ خاطره بسیار جالب استاد در جمع اساتید ‌ در آتش رفت و بی آسیب بیرون شد چو ابراهیم ولی گریان که یارب سوخت زهرا در پس ... ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
#رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_چهارم زن عمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند : «چیه نور چشمم؟ چر
با لبخندی زشت سلام کرد و من فقط به دنبال حفظ حیا و حجابم بودم که با یک دست تلاش میکردم خودم را پشت لباسهای در آغوشم پنهان کنم و با دست دیگر شالم را از هر طرف میکشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند. آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود تا راهم را سد کرده و معطلم کند و بی پروا براندازم میکرد. درخانه خودمان اسیر هرزگی این مرد اجنبی شده بودم، نه میتوانستم کنارش بزنم نه رویش را داشتم که صدایم را بلند کنم. دیگر چاره ای نداشتم.! به سرعت چرخیدم و با قدمهایی که از هم پیشی میگرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمیشد دنبالم بیاید! دسته لباسها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود،خودم را با بند رخت و لباسها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دست بردار نبود که صدای چندش آورش را شنیدم : من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟« دلم میخواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمیتوانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباسهای روی طناب خالی میکردم و او همچنان زبان میریخت : امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو میدیدم!‌شدت تپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس میکردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون میریخت، حالم را به هم زد : دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری! نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب یاعلی میگفتم تا نجاتم دهد. با هر نفسی که با وحشت از سینهام بیرون می آمد امیرالمؤمنین علیهالسالم را صدا میزدم.. و دیگر میخواستم جیغ بزنم که با دستان حیدری اش نجاتم داد! به خدا امداد امیرالمؤمنین علیهالسالم بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد : چیکار داری اینجا؟... ‌ در آتش رفت و بی آسیب بیرون شد چو ابراهیم ولی گریان که یارب سوخت زهرا در پس ... ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
از طنین صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش می‌کند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشت‌تر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟» 💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم می‌کرد، می‌توانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!» حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و خوبی بابت بستن راه من بود! 💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزده‌ام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ می‌کُشمت!!!» ضرب دستش به‌ حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزه‌اش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمون‌کُشی می‌کنی؟؟؟» 💠 حیدر با هر دو دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری کشید که من خط فشار یقه لباس را از پشت می‌دیدم که انگار گردنش را می‌بُرید و همزمان بر سرش فریاد زد :«بی‌غیرت! تو مهمونی یا دزد ؟؟؟» از آتش غیرت و غضبی که به جان پسرعمویم افتاده و نزدیک بود کاری دستش بدهد، ترسیده بودم که با دلواپسی صدایش زدم :«حیدر تو رو خدا!» و نمی‌دانستم همین نگرانی خواهرانه‌، بهانه به دست آن حرامی می‌دهد که با دستان لاغر و استخوانی‌اش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط کشید :«ما فقط داشتیم با هم حرف می‌زدیم!» 💠 نگاه حیدر به سمت چشمانم چرخید و من شهادت دادم :«دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمی‌داشت...» و اجازه نداد حرفم تمام شود که فریاد بعدی را سر من کشید :«برو تو خونه!» اگر بگویم حیدر تا آن روز اینطور سرم فریاد نکشیده بود، دروغ نگفته‌ام که همه ترس و وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم ته‌نشین شد و ساکت شدم. مبهوت پسرعموی مهربانم که بی‌رحمانه تنبیهم کرده بود، لحظاتی نگاهش کردم تا لحظه‌ای که روی چشمانم را پرده‌ای از اشک گرفت. دیگر تصویر صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد که سرم را پایین انداختم، با قدم‌هایی کُند و کوتاه از کنارشان رد شدم و به سمت ساختمان رفتم. 💠 احساس می‌کردم دلم زیر و رو شده است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان که هنوز به جانم مانده بود و از آن سخت‌تر، که در چشمان حیدر پیدا شد و فرصت نداد از خودم دفاع کنم. حیدر بزرگترین فرزند عمو بود و تکیه‌گاهی محکم برای همه خانواده، اما حالا احساس می‌کردم این تکیه‌گاه زیر پایم لرزیده و دیگر به این خواهر کوچکترش اعتماد ندارد. 💠 چند روزی حال دل من همین بود، وحشتزده از نامردی که می‌خواست آزارم دهد و دلشکسته از مردی که باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود که همچون من از روبرو شدن‌مان فراری بود و هر بار سر سفره که همه دور هم جمع می‌شدیم، نگاهش را از چشمانم می‌گرفت و دل من بیشتر می‌شکست. انگار فراموشش هم نمی‌شد که هر بار با هم روبرو می‌شدیم، گونه‌هایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنهان می‌کرد. من به کسی چیزی نگفتم و می‌دانستم او هم حرفی نزده که عمو هرازگاهی سراغ عدنان و حساب ابوسیف را می‌گرفت و حیدر به روی خودش نمی‌آورد از او چه دیده و با چه وضعی از خانه بیرونش کرده است. 💠 شب چهارمی بود که با این وضعیت دور یک سفره روی ایوان می‌نشستیم، من دیگر حتی در قلبم با او قهر کرده بودم که اصلا نگاهش نمی‌کردم و دست خودم نبود که دلم از همچنان می‌سوخت. شام تقریباً تمام شده بود که حیدر از پشت پرده سکوت همه این شب‌ها بیرون آمد و رو به عمو کرد :«بابا! عدنان دیگه اینجا نمیاد.» شنیدن نام عدنان، قلبم را به دیوار سینه‌ام کوبید و بی‌اختیار سرم را بالا آورد. حیدر مستقیم به عمو نگاه می‌کرد و طوری مصمم حرف زد که فاتحه را خواندم. ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و می‌خواست قصه را فاش کند... ‌ در آتش رفت و بی آسیب بیرون شد چو ابراهیم ولی گریان که یارب سوخت زهرا در پس ... ❌نشر بدون ذکر لینک کانال پیگرد الهی دارد❌ ----------------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147