#چادر زهرا(ص) حکایت میکند
از بی حجابی ها شکایت میکند💔
روز محشر بر زنان با حجاب!
حضرت زهرا(ص)شفاعت میکند...❤️🍃
#حجاب_آرامشی_خاص_دارد که تنها چادریهای واقعی می دانند و لمسش میکنند...🌸
#چادرت_ایمان_توست_خواهرم❤️
{★ @Shahidgomnam ★}
روزی هزار بار دلش را شکسته ام
این گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست
امروز اگر که توبه نکردم، چه می کنم
فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟!
🍂💔
{★ @Shahidgomnam ★}
#مهدی_جانم❣
ما ڪہ خود تشنہ دیدار توئیم
همہ نادیدہ خریدار توئیم
نہ خریدار گرفتار توئیم
نہ گرفتار ڪہ بیمار توئیم
همہ گوییم بیا مهدے جان
بشنو نالہ ما مهدے جان
🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
{★ @Shahidgomnam ★}
#امام_خامنہ_اے:
✍برای کسانی کہ اهل ارزش های اسلامی هستند ، تصاویر شهدا ازهر تصویرے دلرباتر است.
📸شهيد مدافع حرم
#علی_خوش_لسان
#اهواز
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
{★ @Shahidgomnam★}
#شـهـیـد_عـبـاس_حـاضـر ☝️☺️
🌸استوار دوم شهید عباس ڪنعانی
جوانی دهہ هفتادی اولین فرزند خانواده بود .
او جوانی بسیار مهربان و شوخ طبع بود .
در زمان تحصیل وقتی معلم
حضور و غیاب می ڪرد ،
در پاسخ می گفت : " شهید عباس حاضر "
🌸در دهم فرودین سال ۱۳۹۴ هنگامی ڪه
ما سرگرم دید و بازدید عید بودیم ،
شهید عباس در حالی ڪہ ۱۹ سال بیشتر نداشت همراه با ۳ تن از همڪارانش
در منطقہ عملیاتی سومار ڪرمانشاه
برای ڪمڪ و بهیاری بہ
نیروهای پاسگاه هنگ مرزی ڪہ در
تلہ انفجاری گروهڪ های تروریستی
گرفتار شده بودند رفتند ،
ڪہ آنها نیز روی مینهای باقیمانده از
زمان دفاع مقدس رفتہ و بہ شهادت رسیدند .
#شهید_مدافع_وطن
#شهید_عباس_ڪنعانی
#سالروز_ولادت
#امنیت_اتفاقی_نیست
{★ @Shahidgomnam ★}
❤️ #قرار_عاشقی ❤️
قرائت دعای فرج به نیابت از
شــهید ابــراهیم هــادی🌹
⏰ قرار هرشب
✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید
{★ @Shahidgomnam★}
#شهدا 🍃
در #رفتن
شتابی عجیب داشتند
و در #ماندن
اکراهی عمیق..
گاهی مرگ
جاودانه ترین
زیستن است
و شما چه خوب
این #راز را فهمیدید
📸شهدای مدافع حرم
#احمد_مجدی_نسب
#عبدالحسین_سعادتخواه
#اندیمشک #دزفول
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
{★ @Shahidgomnam ★}
🔷مقید بود هر روز #زیارت_عاشورا بخواند،حتی در جبهه هم....!
اگر کاری فوری برایش پیش می آمد هم حتما #سلام_آخر زیارت عاشورایش را باید می خواند!!!
اِنَّه مِنْ عِبادِنا المُومِنین.....
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
{★ @Shahidgomnam ★}
#مـــرد میخواهد...
👈اینکه بگــذری از آرزوهایت💓...
زنجیرهای⛓ دلبستــگی را از خود رهاکنی💕
#گفتنش آســـان است
اگر عمــل کردن به آن هم سهـــل بود به خیلی هامان واژه #شهید اضافه شده بود😔 ♨️فراموش نڪنیم هزینه امنیتـمان؛ تنهایےِ #نازدانه_های_شهداست
دوقلوهای مدافع حرم
#شهید_حسین_مشتاقی🕊❤️
#شبهتون_شهدایی
{★ @Shahidgomnam★}
🔰 #هادی_دلها
🌸در نجف با نام #ابراهیم_تهرانی معروف بود و مردم و دوستان نیز با همین نام صدایش می کردند.
🌺وقتی شهید شد و اعلامیه را دیدیم نوشته بود شهید #شیخ_هادی_ذوالفقاری
🌼بعدها شنيدیم كه يكی از دوستان شهيد او #ابراهيم_هادی نام داشت و هادی به او بسيار علاقمند بود.
🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
{★ @Shahidgomnam ★}
هدایت شده از ❤...شهیــــدگمنـــام...❤
.
.
.
🍃شبتــــــــــــــــون #شهــــــدایے 🍃
.
.
.
@Shahidgomnam
هدایت شده از ❤...شهیــــدگمنـــام...❤
اسم رمان: من با تو
نویسنده؛ لیلی سلطانی
چند قسمت: ۷۱ قسمت
با ما همـــراه باشیـــــن😊👇
@shahidgomnam
🌸🍃رمـــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #چهل_و_هفتم
همونطور ڪہ راہ میرفتیم گفت:
_اوهوم داشت با چند نفر حرف میزد تو و حمیدے رو دید، چنان بہ حمیدے زل زدہ بود شاخ درآوردم.☺️
با تعجب گفتم:
_وا!😟
سرش رو تڪون داد:
_والا!
رسیدیم جلوے ورودے دانشگاہ باشیطنت گفت:
_مبارڪہ خواهرم،هے از این عاطفہ بد بگو بیین بختتو باز ڪرد!
با خندہ زل 😄زدم بهش و چیزے نگفتم ادامہ داد:
_منو بگو ڪہ اون بنیامینشم سراغم...
نتونست حرفش رو ادامہ بدہ،دخترے محڪم بهش خورد و جزوہ هاش ریخت.😥📃📗📓
بهار با حرص گفت:😬
_عزیزم چرا عینڪتو نمیزنے؟
با تحڪم گفتم:
_بهار!😐
نگاهے بهم انداخت و با اخم گفت:
_یہ لحظہ فڪر ڪردم از این قضیہ ے عشق هاے برخورد جزوہ اے برام اتفاق افتادہ،میبینے ڪہ دخترہ!☹️😄
دختر هاج و واج زل زدہ بود بہ بهار، سرم رو انداختم پایین و ریز خندیدم.😄
خوابم پریدہ بود!
🌺🍃ادامه دارد...
🌸✍نویسنده:لیلے سلطانے🌸
@shahidgomnam
🌸🍃رمـــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #چهل_و_هشتم
روے مبل لم دادہ بودم،
ڪتاب رو ورق زدم و ڪمے از شیر ڪاڪائوم🍺 نوشیدم.
موهام ریختہ بود روے شونہ هام و ڪمے جلوے دیدم رو گرفتہ بود.
مادرم از آشپزخونہ وارد پذیرایے شد و گفت:😊
_خرس گندہ موهاتو ببند،ڪور میشے بچہ!
همونطور ڪہ سرم توے ڪتاب بود گفتم:
_بالاخرہ خرس گندہ ام یا بچہ؟😄
مادرم پوفے ڪرد و گفت:😬
_فقط بلدہ جواب بدہ!
لبخندے زدم 🙂و دوبارہ مشغول نوشیدن شیرڪاڪائو 😋شدم. مادرم با حرص گفت:
_واے هانیہ چقدر بیخیالے تو؟! الان شهریار و عاطفہ میرسن!
دستم رو گذاشتم روے دستہ ے مبل و سرم رو بہ دستم تڪیہ دادم:
_مامانے میگے شهریار و عاطفہ،نہ رییس جمهور! یہ شام میخواے بدیا چقدر هولے!😌
مادرم اومد ڪنارم
و لیوان شیرڪاڪائوم رو برداشت. ڪتاب رو بستم و زل زدم بہ مادرم ڪہ داشت میرفت تو آشپزخونہ.
_آخہ یہ پاگشاے دوتا عتیقہ انقدر مهمہ نمیذارے من استراحت ڪنم؟☺️
مادرم نگاہ تندے😠 بهم انداخت و گفت:
_میگم بچہ ناراحت میشے، حسودے میڪنے!
مادرم بے جا هم نمے گفت،نبودن شهریار تو خونہ آزارم مے داد و ڪمے حساسم ڪردہ بود!😕 از روے مبل بلند شدم و گفتم:
_وا چہ حسادتے؟!
صداے زنگ آیفون بلند شد،مادرم سرش رو تڪون داد و گفت:
_لابد فاطمہ اینان!
بہ من نگاهے ڪرد و گفت:🙁
_سر و وضعش رو!
بیخیال رفتم سمت آیفون و گفتم:
_مامان ساعت سہ بعدازظهرہ،شام میخوان بیان!
گوشے آیفون رو برداشتم:
_بلہ!
صداے زن غریبہ اے پیچید:
_منزل هدایتے؟
+بلہ.
_عزیزم مادر هستن؟
با تعجب بہ مادرم ڪہ هے میگفت ڪیہ نگاہ ڪردم و گفتم:
_بلہ!
دڪمہ رو فشردم و گفتم:😟
_غریبہ ست با تو ڪار دارہ!
مادرم بہ سمت در ورودے رفت، من هم رفتم پشت پنجرہ.
زن محجبہ اے وارد حیاط شد،مادرم بہ استقبالش رفت و مشغول صحبت شدن!
حدود پنج دقیقہ بعد مادرم با دست بہ خونہ اشارہ ڪرد و با زن بہ سمت ورودے اومدن.
سریع دویدم بہ سمت اتاقم، وضعم آشفتہ بود!😐
وارد اتاق شدم و در رو بستم،حدس هایے زدم حتما مادر حمیدے بود اما چطور آدرس خونہ مونو رو پیدا ڪردہ بود؟!😕 نشستم روے تختم و بیخیال مشغول بازے با موهام شدم.
صداهاے ضعیفے مے اومد.
چند دقیقہ بعد مادرم وارد اتاق شد و گفت:
_فڪرڪنم مادر همون هم دانشگاهیتہ ڪہ گفتے بدو بیا، لباساتم عوض ڪن!
از روے تخت بلند شدم،مادرم با صداے بلندتر گفت:😊
_ بیا هانیہ جان!
با چشم هاے گرد شدہ 😳نگاهش ڪردم، در رو بست.
مشغول شونہ ڪردن موهام شدم، سریع موهام رو بافتم.
پیرهن بلندے بہ رنگ آبے روشن پوشیدم،خواستم روسرے سر ڪنم ڪہ پشیمون شدم،مادر حمیدے بود نہ خود حمیدے!😌
نفس عمیقے ڪشیدم و از اتاق خارج شدم.
🌺🍃ادامه دارد....
🌸✍نویسنده:لیلے سلطانے🌸
@shahidgomnam
🌸🍃رمـــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #چهل_و_نهم
زن روے مبل نشستہ بود،
با دیدن من لبخند زد و از روے مبل بلند شد!😊
رفتم بہ سمتش و سلام ڪردم، جوابم رو داد و گرم دستم رو فشرد.
مادرم رو بہ روش نشست و بہ من اشارہ ڪرد پذیرایے ڪنم.😊
وارد آشپزخونہ شدم
و با سلیقہ مشغول چیدن میوہ ها 🍎🍌🍇توے ظرف شدم،ظرف میوه رو برداشتم و بہ سمت مادرم و مادر حمیدے رفتم.😊
بشقاب ها 🍽رو چیدم و میوہ تعارف ڪردم، مادر حمیدے با مهربونے گفت:
_زحمت نڪش عزیزم.
لبخندے زدم و گفتم:
_زحمت چیہ؟
نشستم ڪنار مادرم، مادر حمیدے با لبخند نگاهم ڪرد،چادر مشڪے و روسرے مدل لبانے سبز رنگش صورتش رو قاب ڪردہ بود،صورت دلنشین و مهربونے داشت رو بہ من گفت:
+من مادر یڪے از هم دانشگاهتیم....
سریع گفتم:
_بلہ میدونم.
+پس میدونے براے چے اینجام؟😊
سرم رو بہ نشونہ مثبت تڪون دادم و تڪرار ڪردم:
_بلہ!☺️🙈
نگاهے بہ مادرم انداخت و گفت:
_با مادرت صحبت ڪردم و توضیح دادم، این پسر من یڪم خجالتیہ روش نشدہ با خودت صحبت ڪنہ
با تعجب گفتم:
_ولے دیروز بہ من گفتن!😟
لبخندش پررنگتر شد:
_پس گفتہ با من هماهنگ نڪردہ! آخہ انقدر خجالت میڪشید روش نشدہ آدرس بگیرہ تعقیبت ڪردہ.
پیشونیم رو دادم😟😳 بالا و گفتم:
_تعقیبم ڪردن؟
سرش رو تڪون داد و گفت:
_آرہ یڪم عجول برخورد ڪردہ بهش گفتم باید من میومدم دانشگاہ باهات صحبت مے ڪردم، جووناے امروزے اید دیگہ!☺️
دست هام رو بهم گرہ زدم،ادامہ داد:
_در واقع امروز اومدم براے ڪسب اجازہ ڪہ یہ وقت مناسب با همسرم و پسرم بیایم براے آشنایے بیشتر!☺️
🌺🍃ادامه دارد...
🌸✍نویسنده:لیلے سلطانے🌸
@shahidgomnam
#کلام_شهید💌
✍مــن زنــدگـی را دوســت دارم
ولـی نـه آن قــدر کـه آلــوده اش شــوم و مرا فراموش و گم کنم؛
#علی وار زیستن و علی وار #شهید شدن #حسین وار زیستن و حسین وار #شهید شدن را دوســت دارم🕊
#شهیـد_حاج_محمـدابـراهیـم_همـت❤️
یادش با صلوات.
{★ @Shahidgomnam ★}
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
{★ @Shahidgomnam ★}
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
❤️ حبیبی # یا حسین❤️ ☘ چه خوب شد که مرا آشنای خود کردی ☘رفیق دایمی روضه های خود کردی ☘به آنچ
🌺 #دست_از_سر_چادر_من_بردارید.!!
مگر چه گناهی کرده؟
مگر چه هیزم تری به شما فروخته که هرکسی از راه میرسد به خودش اجازه میدهد در حد وسعش به چادر من توهین کند؟
#صداوسیما با پوشاندن آن به سر خانمهای امل و پیرزن، یا جدیدا به عنوان زیبایی صحنه چادر باد برده بازیگر را نشان میدهد.
#طراح_لباس با رنگی کردن و طرحدار کردن چادر من.
#قوه_قضاییه با پوشاندن آن به سر متهمین زن.
بعضی #مردم کوچه و بازار با خندیدن به چادر من.
#مدرسه با اجباری کردن آن و ترساندن بچه ها از نمره انضباط.
بعضی #دانشگاههای ایدئولوژیک با اجباری سر کردن چادر من به سر دخترای
نی که لیاقت این پوشش را ندارند.
#رها_کنید_چادر_مرا.
پوشش مرا.
#این_پوشش_حرمت_دارد.
حرمت چادرم را نشکنید..
⚡️⚡️⚡️
{★ @Shahidgomnam ★}