eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
86 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨همیشه پر ازمهربانی بمان ✨حتی اگرهیچ کس قدر مهربانیت را نداند ✨تو خدایی داری که به جای همه برایت جبران میکند. ✨❤️ {★ @Shahidgomnam★}
❤️ برای برآوردن رویای انسان دیگری جز خودت .... خنثی نباش ! بی تفاوت نباش ! اگر دیدی کسی گره ای دارد و تو راهش را می دانی سکوت نکن ! اگر دستت به جایی می رسید دریغ نکن .... معجزه زندگی دیگران باش ! این قانون کائنات است ....معجزه زندگی دیگران که باشی بی شک کس دیگری معجزه زندگی تو خواهد بود... ✨❤️ {★ @Shahidgomnam★}
رزق چیست؟🤔 رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم میدانند. ⇠ زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی؛ این بیداری ؛ رزق است، چون بعضی‌ها بیدار نمیشوند. ⇠ زمانی که با مشکلی روبرو میشوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است. ⇠ زمانی که در خانه لیوانی آب؛ به دست پدر یا مادرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است. ⇠ گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست با گفته هایت نباشد؛ ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع میخوانی این تلنگر، رزق است. ⇠ یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش، این یادآوری؛ رزق است. ⇠ رزق واقعی این است.‌.. رزق خوبی ها، نه ماشین نه درآمد، اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد، اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد. همانند شهدا ⇠ و در آخر همینکه عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت ؛ این بزرگترین رزق خداوند است زندگیتان پُر از رزق {★ @Shahidgomnam★}
"بصیر" ای شهیـد دستـی بـر آر ، نفْس ما را هم تخریب کن تا معبرِ آسمـــان به ‌روی مـا هـم باز شود . . . {★ @Shahidgomnam ★}
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
#جانم_حسین❤️ با یک نفس تمامِ جهنم شود بهشت گویند اگر جهنمیان یک صدا #حسین @shahidgomnam
‌ شهیدی که سر بی تنش سخن گفت 💠 در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهید بشوم… خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است {★ @Shahidgomnam ★}
🌹🌹🌹 همیشه وضو داشت. یه روز گفتم رضا چرا وقتی که پای سفره می شینی. وقتی می خوابی وقتی از خونه بیرون می ری اول وضو می گیری؟ گفت:وقتی کنار سفره میشینم مهمان امیرالمومنینم شرم می کنم بدون وضو باشم...وقتی می خوابم یا بیرون میرم ممکنه از خواب بیدار نشم یا بر نگردم. هرکسی هم با وضو از این دنیا بره اجر شهید را داره می خوام از اجر شهید محروم نشم... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ {★ @Shahidgomnam ★}
🌸هیچگاه دلت رابه روزگارمسپارکه 🌸نتیجه اش ناامیدی ست!! 🌸دلت رابه 🌸"خدا"بسپار 🌸که تنها اوست دریای امید... {★ @Shahidgomnam ★}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️خبر آمدنش را همه جا پخش کنيد ميرسد لحظه‌ی ❤️ميعاد به امّيد خدا تعجیل در فرج صلوات🌸 {★ @Shahidgomnam★}
😔 توتنهایی ذلیل و غـرق عصــیانم ❤️ ولی آقا بدون خیلی دوست دارم {★ @Shahidgomnam★}
😊😊😍😍 {★ @Shahidgomnam ★}
. . . 🍃شبتــــــــــــــــون 🍃 . . . @Shahidgomnam
اسم رمان: من با تو نویسنده؛ لیلی سلطانی چند قسمت: ۷۱ قسمت با ما همـــراه باشیـــــن😊👇 @shahidgomnam
اسم رمان: من با تو نویسنده؛ لیلی سلطانی چند قسمت: ۷۱ قسمت با ما همـــراه باشیـــــن😊👇 @shahidgomnam
🌸🍃رمـــان ... 🌸🍃 قسمت در رو بستم،چند قدم برداشتم ڪہ در خونہ ے عاطفہ اینا باز شد، امین خواب آلود😴 اومد بیرون. متوجہ من شد سر بہ زیر سلام ڪرد. آروم جوابش رو دادم. انگار خواست چیزے بگہ اما ساڪت از ڪنارم رد شد،خمیازہ اے ڪشیدم و با دست هاے مشت شدہ چشم هام رو مالیدم، قحطے روز بود ڪہ عاطفہ و شهریار عروسے شون👰 رو انداختن دوشنبہ؟! 🚕تاڪسے رسید سر ڪوچہ و بوق زد،با قدم هاے بلند رفتم بہ سمت تاڪسے، دلم میخواست میتونستم برگردم خونہ بپرم تو رختخوابم و بخوابم! بے میل سوار ماشین شدم، رانندہ حرڪت ڪرد،سرم رو چسبوندم بہ شیشہ،امین رو دیدم ڪہ ڪنار ماشینش 🚘ایستادہ بود! ***** چادرم رو با دست گرفتم و وارد ڪلاس شدم، تو ڪلاس همهمہ بود، بهار خندون گوشہ ے ڪلاس نشستہ بود، همونطور ڪہ مقنعہ م رو مرتب مے ڪردم رفتم بہ سمتش. خواستم سلام بدم ڪہ جاش خمیازہ ڪشیدم،نگاهم ڪرد و گفت: _واقعا احسنت بہ داداشت چہ روزے عروسے گرفت! نشستم ڪنارش،دستم رو زدم زیر چونہ م و چشم هام رو بستم:😬😴 _بهار ساڪت باش ڪہ میخوام بخوابم بهترہ درمورد شهریار و عاطفہ ام حرف نزنے ڪہ دهنم بہ نفرین باز میشہ! _بلے بلے حواسم هست نفریناے شما گیراست! خندہ م گرفت، 😄 چشم هام رو باز ڪردم،خواستم دوبارہ چشم هام رو ببندم ڪہ گفت: _پا نمیشے بریم؟😕 چشم هام رو بستم و گفتم: _ڪجا؟ الان استاد میاد! نوچے ڪرد و گفت: _نہ خیر نیومدہ ڪلاس این ساعت پر! سریع چشم هام رو باز ڪردم،نگاهے بہ ڪلاس ڪہ تقریبا خلوت شدہ بود انداختم.😳 با شڪ بہ بهار زل زدم: _شوخے ڪہ نمیڪنے؟ بلند شد، ڪیفش رو انداخت روے دوشش. جدے رفت بہ سمت در، با خوشحالے بلند شدم و دنبالش رفتم هم زمان هم استاد و هفت نسل قبل و بعدش رو دعا مے ڪردم!😄😇 از ڪلاس خارج شدیم همونطور ڪہ راہ مے رفتیم بهار گفت: _عروسے خوش گذشت؟😉 بہ صورتم اشارہ ڪردم و گفتم: _معلوم نیست؟🙁 با خندہ😀 نگاهم ڪرد و سرش رو تڪون داد. چشم هام رو چندبار روے هم فشار دادم،با جدیت گفتم: _آخ من یہ حالے از این عروس و دوماد بگیرم با اون مسخرہ بازیاشون ما رو تا چهار صبح بیدار نگہ داشتن!😣😬بهار با ڪنجڪاوے گفت: _وا چرا؟ +حالا مجلس عروسے بماند، ساعت دوازدہ رفتیم خونہ عاطفہ اینا تا ساعت دو اونجا بودیم!😐 بهار با تعجب گفت: _دو ساعت؟!😳 🌺🍃ادامه دارد... 🌸✍نویسنده:لیلے سلطانے🌸 @Shahidgomnam
🍃🌸رمـــان ... 🍃🌸 قسمت برگشتم بہ سمت صدا،👤حمیدے بود از دوست هاے سهیلے! سرش پایین بود و دونہ هاے تسبیح رو مے چرخوند،با قدم هاے ڪوتاہ اومد بہ سمتم. تسبیح فیروزہ اے رنگش رو دور مچش پیچید. آروم و خجول گفت: _میتونم چند لحظہ وقتتون رو بگیرم؟ متعجب😳 نگاهے بہ بهار انداختم و رو بہ حمیدے گفتم: _بفرمایید. پیشونیش عرق ڪردہ بود،نگاهے بہ دور و برش انداخت. سریع گفتم: _بریم حیاط! سرش رو تڪون داد،با فاصلہ ڪنار من و بهار راہ مے اومد وارد حیاط شدیم،با خجالت گفت: _میشہ تنها باشیم؟ نگاهے بہ بهار انداختم،با اخم 😕و نارضایتے ازمون دور شد. رو بہ حمیدے گفتم: _حالا بفرمایید. دست هاش رو طرفینش انداختہ بود، دست راستش رو مشت ڪردہ بود و فشار مے داد.مِن مِن ڪنان گفت: _خب... نفسے ڪشید و بے مقدمہ گفت: _اجازہ هست مادرم بیان باهاتون صحبت ڪنن؟ جا خوردم، توقع نداشتم، چیزے از جانب حمیدے احساس نڪردہ بودم!😟 حالا بے مقدمہ مے گفت میخواد بیاد خواستگارے! با دستش عرق پیشونیش رو پاڪ ڪرد، انگار ڪوہ ڪندہ بود.آروم زل زدہ بود بہ ڪفش هاش،سرفہ اے ڪردم تا بتونم راحت صحبت ڪنم: _جا خوردم توقعش رو نداشتم. چیزے نگفت و دوبارہ پیشونیش رو پاڪ ڪرد،ادامہ دادم: _منتظر مادر هستم. با بینیش نفس ڪشید! چند قدم ازم فاصلہ گرفت و گفت: _حتما مزاحم میشیم! همونطور ڪہ عقب مے رفت خورد بہ درخت ڪوچیڪ ڪنار دیوار! خندہ م گرفت، 😄سریع وارد ساختمون دانشگاہ شد! بهار اومد بہ سمتم و دستش رو گذاشت روے شونہ م: _مبارڪہ عروس خانم!😍🙈 نگاهش ڪردم و گفتم: _مسخرہ! بیچارہ انقد هول شد یادش رفت شمارہ تلفنے چیزے بگیرہ!😄 بهار با شیطنت گفت:😉 _عزیزم الان شمارہ شناسنامہ تم حفظہ نگران نباش یار خودش میاد! پشت چشمے😌 براش نازڪ ڪردم و گفتم: _من ڪہ قصد ازدواج ندارم. بازوم رو گرفت و گفت: _ولے من دارم لطفا بفرستش خونہ ے ما!😩😄 با خندہ گفتم: _خلے دیگہ.😀 +هانی سهیلے رو ندیدے؟ با تعجب گفتم:😟 _سهیلے! 🌺🍃ادامه دارد.... 🌸✍نویسنده:لیلے سلطانے🌸 @shahidgomnam
🌸🍃رمـــان ... 🌸🍃 قسمت سرم رو بہ نشونہ مثبت تڪون دادم:😄 _آرہ عاطفہ عین بچہ ها چسبیدہ بود بہ خالہ فاطمہ میگفت من از اینجا نمیرم! 🙈😄شهریارم ڪہ هے میگفت عاطفہ قوربونت برم عاطفہ برات بمیرم عاطفہ فدات شم،عاطفہ ام خودشو لوس مے ڪرد!😌😄 عین سوسمار هوایے گریہ مے ڪرد!😩😄 بهار دستش رو گذاشت جلوے دهنش🙊😂 و شروع ڪرد بہ خندیدن: _واے هانے،خواهرشوهریا باید خودتو میدیدے چطور تعریف میڪنے!😂 با حرص گفتم:😄😬 _والا چے ڪار ڪنم؟ مامان و باباے منم ڪہ از شهریار بدتر!عاطفہ اینطور لوس نبود آخہ!😂 همونطور ڪہ از پلہ ها پایین میرفتیم گفت: _تو چے ڪار ڪردے؟ +هیچے گفتم من میرم بخوابم خواستید برید خبرم ڪنید!😂 با خندہ نگاهم ڪرد: _شوخے میڪنے دیگہ؟😳😄 شونہ هام رو انداختم بالا و گفتم: _نہ،مگہ شوخے دارم؟!😄 خواست چیزے بگہ ڪہ صداے مردونہ اے اجازہ ندید: 👤_خانم هدایتے! 🌺🍃ادامه دارد... 🌸✍نویسنده:لیلے سلطانے🌸 @shahidgomnam
🌺 يک زن با 🍃 🍃 به اين معنا نيست که؛ او لباس زيبا پوشيدن و آرايش کردن رابلد نيست... بلکه او مى داند؛ چه بپوشد کجا بپوشد و براى که بپوشد....⚡️ {★ @Shahidgomnam ★}
زهرا(ص) حکایت میکند از بی حجابی ها شکایت میکند💔 روز محشر بر زنان با حجاب! حضرت زهرا(ص)شفاعت میکند...❤️🍃 که تنها چادریهای واقعی می دانند و لمسش میکنند...🌸 ❤️ {★ @Shahidgomnam ★}
روزی هزار بار دلش را شکسته ام این گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست امروز اگر که توبه نکردم، چه می کنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟! 🍂💔 {★ @Shahidgomnam ★}
❣ ما ڪہ خود تشنہ دیدار توئیم همہ نادیدہ خریدار توئیم نہ خریدار گرفتار توئیم نہ گرفتار ڪہ بیمار توئیم همہ گوییم بیا مهدے جان بشنو نالہ ما مهدے جان 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ {★ @Shahidgomnam ★}
: ‌✍برای کسانی کہ اهل ارزش های اسلامی هستند ، تصاویر شهدا ازهر تصویرے دلرباتر است. 📸شهيد مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان {★ @Shahidgomnam★}
☝️☺️ 🌸استوار دوم شهید عباس ڪنعانی جوانی دهہ هفتادی اولین فرزند خانواده بود . او جوانی بسیار مهربان و شوخ طبع بود . در زمان تحصیل وقتی معلم حضور و غیاب می ڪرد ، در پاسخ می گفت : " شهید عباس حاضر " 🌸در دهم فرودین سال ۱۳۹۴ هنگامی ڪه ما سرگرم دید و بازدید عید بودیم ، شهید عباس در حالی ڪہ ۱۹ سال بیشتر نداشت همراه با ۳ تن از همڪارانش در منطقہ عملیاتی سومار ڪرمانشاه برای ڪمڪ و بهیاری بہ نیروهای پاسگاه هنگ مرزی ڪہ در تلہ انفجاری گروهڪ های تروریستی گرفتار شده بودند رفتند ، ڪہ آنها نیز روی مینهای باقیمانده از زمان دفاع مقدس رفتہ و بہ شهادت رسیدند . {★ @Shahidgomnam ★}
❤️ ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰ قرار هرشب ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید {★ @Shahidgomnam★}
🍃 در شتابی عجیب داشتند و در اکراهی عمیق.. گاهی مرگ جاودانه ترین زیستن است و شما چه خوب این را فهمیدید 📸شهدای مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان {★ @Shahidgomnam ★}
🔷مقید بود هر روز بخواند،حتی در جبهه هم....! اگر کاری فوری برایش پیش می آمد هم حتما زیارت عاشورایش را باید می خواند!!! اِنَّه مِنْ عِبادِنا المُومِنین..... 🌷 🍃🌹🍃🌹 {★ @Shahidgomnam ★}
میخواهد... 👈اینکه بگــذری از آرزوهایت💓... زنجیرهای⛓ دلبستــگی را از خود رهاکنی💕 آســـان است اگر عمــل کردن به آن هم سهـــل بود به خیلی هامان واژه اضافه شده بود😔 ♨️فراموش نڪنیم هزینه امنیتـمان؛ تنهایےِ  دوقلوهای مدافع حرم 🕊❤️ {★ @Shahidgomnam★}