#جادههای_کلیک_ممنوع
📌 دل معرکه
گفت: خودم تو را ساختهام. تو را بهتر از هر کس دیگری میشناسم. زیروبم وجودت را میدانم. به سفارشهای من اعتماد کن!
گفتم: هیچکس نمیتواند مرا بهتر از خودم بشناسد. میدانم که چقدر قوی هستم. به این راحتیها دستودلم نمیلرزد!
گفت: تو را طوری ساختهام که دستودلت «برای او» بلرزد! نمیتوانی زیاده از حد بجنگی! خودت را توی دل این معرکه نینداز!
گفتم: چرا مرا دستکم میگیری؟ چرا آنقدر ضعیفم میپنداری؟ من به همه ثابت خواهم کرد قویتر از چیزی هستم که فکر میکنی آفریدهای! قرنها از آفرینش اولین مردهای آفرینش گذشته است. ما مردها در روند تکاملی خود خوب یاد گرفتهایم که چگونه مقتدرانه بر عواطف و غرایزمان حکومت کنیم. مردی که در برابر زنان آنقدر ضعیف باشد، حتماً بیمار است!
#مجله_آشنا
🆔 @Shamimeashena
#جادههای_کلیک_ممنوع
📌 محضر مجازی
تمام حواسم جمع این است که با روشهای مختلف نگذارم بابا گوشیام را ببیند یا از کارهایی که در لبتابش میکنم باخبر شود. مادر هم البته از این نبایدها مستثنا نیست. اگر هرکدام از آنها از دیدهها و خواندهها و نوشتههای من بویی ببرند، دیگر روی سر بلند کردن در برابرشان را نخواهم داشت!
امروز رفته بودم یک رم جدید برای گوشیام بخرم. پشت سر مرد فروشنده تابلویی نصب شده بود؛ «عالَم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنیم». خیره مانده بودم روی کلمات که فروشنده متوجه شد و طوری که انگار افکار مرا خوانده باشد، لبخند زنان گفت «محضر خدا حقیقی و مجازی هم ندارهها!»
#مجله_آشنا
🆔 @Shamimeashena
#جادههای_کلیک_ممنوع
📝 نظیفهسادات مؤذن (باران)
📌 چت و بحث و ضرورت
اوایل که عضو گروه شدم، در بحثها شرکت نمیکردم. بعضی وقتها هم به دخترهای گروه توی خصوصی پیام میدادم که «لازم نیست ما با نامحرم بحث کنیم و قبح این کار را بشکنیم. آقایان خوب و مسلطی توی گروه هستند که به نحو احسن این کار را انجام میدهند.»
مدتی که گذشت و دیدم توی این جمع این کار را زشت نمیدانند، کمکم من هم به بحثکنندگان پیوستم. گاهی حتی بحثها دو نفره میشد. خیلی سخت بود که شکست را بپذیرم و در جمع کوتاه بیایم. بحث که طولانی میشد و اعتراض بقیه را برمیانگیخت، ادامهاش را به خصوصی میکشاندم. فرقی هم نداشت که مخاطب خانم باشد یا آقا.
حالا که پشت سرم را نگاه میکنم، میبینم از ضرورت هیچکدام از آن گفتوگوها مطمئن نیستم! میبینم نمیتوانم احساس پشیمانی نکنم! میبینم هیبتم بین آقایان گروه شکسته و خیلی راحتتر مرا مخاطب قرار میدهند و برای خودشان اجازه صمیمیتر شدن صادر کردهاند؛ و من جوابی برای دلم ندارم که از این ماجراها راضی نیست!
#مجله_آشنا
🆔 @Shamimeashena
#جادههای_کلیک_ممنوع
📱 چت و بحث و ضرورت
اوایل که عضو گروه شدم، در بحثها شرکت نمیکردم. بعضی وقتها هم به دخترهای گروه توی خصوصی پیام میدادم که «لازم نیست ما با نامحرم بحث کنیم و قبح این کار را بشکنیم. آقایان خوب و مسلطی توی گروه هستند که به نحو احسن این کار را انجام میدهند.»
مدتی که گذشت و دیدم توی این جمع این کار را زشت نمیدانند، کمکم من هم به بحثکنندگان پیوستم. گاهی حتی بحثها دو نفره میشد. خیلی سخت بود که شکست را بپذیرم و در جمع کوتاه بیایم. بحث که طولانی میشد و اعتراض بقیه را برمیانگیخت، ادامهاش را به خصوصی میکشاندم. فرقی هم نداشت که مخاطب خانم باشد یا آقا.
حالا که پشت سرم را نگاه میکنم، میبینم از ضرورت هیچکدام از آن گفتوگوها مطمئن نیستم! میبینم نمیتوانم احساس پشیمانی نکنم! میبینم هیبتم بین آقایان گروه شکسته و خیلی راحتتر مرا مخاطب قرار میدهند و برای خودشان اجازه صمیمیتر شدن صادر کردهاند؛ و من جوابی برای دلم ندارم که از این ماجراها راضی نیست!
🆔 @Shamimeashena
#جادههای_کلیک_ممنوع
📌 دل معرکه
گفت: خودم تو را ساختهام. تو را بهتر از هر کس دیگری میشناسم. زیروبم وجودت را میدانم. به سفارشهای من اعتماد کن!
گفتم: هیچکس نمیتواند مرا بهتر از خودم بشناسد. میدانم که چقدر قوی هستم. به این راحتیها دستودلم نمیلرزد!
گفت: تو را طوری ساختهام که دستودلت «برای او» بلرزد! نمیتوانی زیاده از حد بجنگی! خودت را توی دل این معرکه نینداز!
گفتم: چرا مرا دستکم میگیری؟ چرا آنقدر ضعیفم میپنداری؟ من به همه ثابت خواهم کرد قویتر از چیزی هستم که فکر میکنی آفریدهای! قرنها از آفرینش اولین مردهای آفرینش گذشته است. ما مردها در روند تکاملی خود خوب یاد گرفتهایم که چگونه مقتدرانه بر عواطف و غرایزمان حکومت کنیم. مردی که در برابر زنان آنقدر ضعیف باشد، حتماً بیمار است!
حق با او بود!
مرا از خودم بهتر میشناخت!
دیر فهمیدم!
(مجله آشنا)
🆔 @shamimeashena