خرم آن کس که در این محنتگاه
خاطری را سبب تسکین است
#پروین_اعتصامی
درگذشت ۱۵ فروردین ۱۳۲۰
@Sheeroghazal
چنان سرمست شد جانم ز جامِ عشقِ جانانم
که تا روز قیامت هم نخواهی یافت هشیارش
@Sheeroghazal
#عراقی
#حکایت
روزی ملانصرالدين در مجلسی نشسته بود. از ملا پرسيدند: خورشيد بهتر است يا ماه؟
ملانصرالدين قيافه متفکرانه اي به خود گرفت و گفت: اين ديگر چه سوالی است که شما مي پرسيد؟ خوب معلوم است که ماه بهتر است ،چون خورشيد در روز روشن در مي آيد به همين علت وجودش منفعتی ندارد اما ماه شب ها را روشن می کند!! پس ماه بهتر است!
و الحق که زندگی درست به همین احمقانگیست ،لطفِ بی اندازه دیده نخواهد شد ،کم که باشی ارج نهاده می شوی
@Sheeroghazal
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
حال مرا دید و کمی آهستهتر رفت
با من مدارا کردنش را دوست دارم
@Sheeroghazal
#هاتف_مهدی_قنبری
تو در آینه نگه کن که چه دل بری، ولیکن
تو که خویشتن ببینی٬ نظرت به ما نباشد
@Sheeroghazal
#سعدی
🌼🍃💗اللّهُمَّصَلِّعَلي
🌼🍃💗مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌼🍃💗وَعَجِّلفَرَجَهُـم
@Sheeroghazal
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
چنان سرمست شد جانم ز جامِ عشقِ جانانم
که تا روز قیامت هم نخواهی یافت هشیارش
@Sheeroghazal
#عراقی
تعلمت لأجلك لغة الصمت
كي لا أعاتبك
وأقول لك بمرارة
إنك خذلتني
بخاطر تو زبانِ سکوت را آموختم
تا از تو گلایه نکنم
و با تلخی نگویمت
که تو تنهایم گذاشتی !
@Sheeroghazal
#غادة_السمان
ندهد فرصت گفتار به محتاج کریم
گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است
@Sheeroghazal
#صائب_تبریزی
#روزنگار، ۱۵ رمضان، ولادت امام حسن مجتبی (علیهالسلام)
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
میگویمت از دور دعا گر برسانند
@Sheeroghazal
#سعدی
#حکایت
مرد جوان فقیر و گرسنه ای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود و گروهی از ماهیگیران را تماشا می کرد، در حالیکه به سبد پر ازماهی کنار آنها چشم دوخته بود،با خود گفت:
کاش من هم یک عالمه از این ماهی ها داشتم. آن وقت آن ها را می فروختم و لباس و غذا می خریدم.
یکی از ماهیگیران پاسخ داد: اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی به تو می دهم. این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم.
مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت. در حالی که قلاب مرد را نگه داشته بود، ماهی ها مرتب طعمه را گاز می زدند و یکی پس از دیگری به دام می افتادند.
طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد.
مرد مسن تر وقتی برگشت، گفت: همه ی ماهی ها را بردار و برو اما می خواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه بعد که محتاج بودی وقت خود را با خیالبافی تلف نکن. قلاب خودت را بینداز تا زندگی ات تغییر کند، زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن تور ما را پر از ماهی نمی کند...
@Sheeroghazal
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
هر که میگوید بدی های تو فاش
دوست مشمارش بدو همدم مباش
@Sheeroghazal
#عطار_نیشابوری
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
@Sheeroghazal
#فرخی_یزدی
#دکتر_رشید_کاکاوند
🔴 آیا میدانستید؟
در زمان #ناصرالدین_شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبال نکردندو کسی باور نمی کرد که پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به همین دلیل ناصرالدین شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم مجانی هر چه میخواهند تلگراف بزنند، چون #مفت شد همه هجوم آوردند و وقتی دیدن پیامهایشان به مقصد میرسد تلگرافخانه روز به روز شلوغتر شد.
ناصرالدین شاه که مطمئن شد مردم ارزش تلگراف را فهمیدند، دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند که: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است...!
#اصطلاح_تاریخی
@Sheeroghazal
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
این ترک خورده دلم وحشت آن را دارد
که بمیرد و نبیند پسر زهرا را
اللهم عجل لولیک الفرج
@Sheeroghazal
#ضرب_المثل
پا را به اندازه گلیم خود دراز کن
روزی شاه عباس از راهی می گذشت. درویشی را دید که روی گلیم خود خوابیده است و چنان خود را جمع کرده که به اندازه ی گلیم خود درآمده. شاه دستور داد یک مشت سکه به درویش دادند.درویش شرح ماجرا را برای دوستان خود گفت. در میان آن جمع درویشی بود که به فکر افتاد او هم از انعام شاه نصیبی ببرد،به این امید سر راه شاه پوست تخت خود را پهن کرد و به انتظار بازگشت شاه نشست. وقتی که مرکب شاه از دور پیدا شد، روی پوست خوابید و برای اینکه نظر شاه را جلب کند هریک از دست ها و پاهای خود را به طرفی دراز کرد بطوری که نصف بدنش روی زمین بود.در این حال شاه به او رسید و او را دید وفرمان داد تا آن قسمت از دست و پای درویش را که از گلیم بیرون مانده بود قطع کنند.یکی از نزدیکان شاه از او سوال کرد که : «شما در رفتن درویشی را در یک مکان خفته دیدید و به او انعام دادید. امادر بازگشت درویش دیگری را خفته دیدید سیاست فرمودید، چه سری در این کار هست ؟» شاه گفت : «درویش اولی پای خود را به اندازه ی گلیم خود دراز کرده بود اما درویش دومی پایش را از گلیمش بیشتر دراز کرده بود» پس هرکس که حد و اندازه خود را نداند سزاوار تنبیه است.
@Sheeroghazal
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه، حدیث ما بود دراز
#مولانا
@Sheeroghazal
Unknown 2.pdf
73.2K
هر کتاب ☝🏻با ۴۰ درصد تخفیف 😍
این فرصت بی نظیر را از دست ندین😃
https://eitaa.com/joinchat/127730019C7ea765de6c