eitaa logo
شعر و غزل
2.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
531 ویدیو
39 فایل
📕شعر و غزل های عاشقانه و عارفانه 📕معرفی انواع کتاب همراه با پی دی اف 📚حکایت و داستان
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه خدا بخواد دو قلب را نصیب همدیگه کنه، این کار و می کنه؛ حتی اگه به اندازه ی مسافت زمین تا آسمان بینشون فاصله باشد. https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا در دل من عشق تو اندوخته شد جز عشق تو، هر چه داشتم سوخته شد عقل و سبق و کتاب بر طاق نهاد شعر و غزل دوبیتی آموخته شد https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد… https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
به وقت فکر چاره باشید در سال 754 هجری "محمد مظفر"از رقبای ابو اسحاق از یزد به شیراز لشکر کشی کرد . شاه ابواسحاق طبق معمول به عیش و عشرت مشغول بود و هر چه بزرگان گفتند که :" اینک دشمن رسیده است " خود را به نادانی می زد و می گفت :" هرکس از این نوع سخن در مجلس من بگوید اورا سیاست کنم " به همین جهت هیچ کس جرئت نمی کرد دیگر خبری از دشمن به او دهد تا اینکه مظفر امیرمبارزالدین و سپاهیانش به دروازه شیراز رسیدند .در این شرایط حساس" شیخ امین الدوله جهرمی" ندیم و مقرب شاه ابواسحاق برای اینکه شاه را از شرایط به نحوی آگاه کند، از شاه خواست که بر بام قصر رود زیرا تماشای بهار در جای بلند و مرتفع بیشتر نشاط انگیز است. خلاصه با این تدبیر شاه را بر بام قصر بردند . شاه ابواسحاق دید که دریای لشکر در بیرون شهر موج می زند . پرسید که :" این چه آشوب است ؟" گفتند :" صدای کوس محمد مظفر است " فرمود که :" این مردک ستیزه روی هنوز اینجاست ؟" و یا به روایت دیگر تبسمی کرد و گفت :" عجب ابله مردکی است محمد مظفر ، که در چنین نوبهاری خود را و ما را از عیش دور می گرداند !" و این بیت از اسکندرنامه را خواند و از بام فرود آمد : همان به که امشب تماشا کنیم چو فردا شود فکر فردا کنیم در نهایت محمد مظفر شهر شیراز را بدون زحمت و درگیری فتح کرد و شاه ابواسحاق متواری گردید و سرانجام پس از سه سال در به دری و سرگردانی در سال 757 هجری در اصفهان دستگیر شد . او را به شیراز بردند و به دستورامیرمحمدمظفر یعنی همان مردک ابله کشتند. https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
خواستم فرض کنم، دوستم داری، باورم شد. https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
هر چه می خواهم غمت را در دلم پنهان کنم سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
پیام دادم و گفتم بیا خوشم می دار جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو! https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
گیریم که وصال دوست در خواهم یافت آن عمر گذشته را کجا دریابم؟ https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
مردی سگی داشت که در حال مردن بود . او در میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه می کرد . گدایی از آنجا می گذشت، پرسید : چرا گریه می کنی ؟ گفت : این سگ وفادار من ، پیش چشمم جان می دهد . این سگ روزها برایم شکار می کرد و شب ها نگهبان من بود و دزدان را فراری می داد . گدا پرسید : بیماری سگ چیست ؟ آیا زخم دارد ؟ مرد گفت : نه از گرسنگی می میرد . گدا گفت : صبر کن ، خداوند به صابران پاداش می دهد . گدا یک کیسه پر در دست مرد دید . پرسید در این کیسه چه داری ؟ پاسخ داد: نان و غذا برای خوردن . گدا گفت : چرا به سگ نمی دهی تا از مرگ نجات پیدا کند ؟ گفت : نان ها را از سگم بیشتر دوست دارم . برای نان و غذا باید پول بدهم ، ولی اشک مفت و مجانی است . برای سگم هر چه بخواهد گریه می کنم . گدا گفت : خاک بر سر تو ! اشک خون دل است و به قیمت غم به آب زلال تبدیل شده است ، ارزش اشک از نان بیشتر است . نان از خاک است ولی اشک از خون دل . داستان کسانی است که ادعای دلسوزی دارند اما در عمل کاری نمی کنند. https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
دوک نخ‌ریسی بیاور یوسف مصری ببر شهر از بازار یوسف‌های ارزان پر شده‌است https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5 ارزش هرچیز به خریدارش هست پس ببینید به چه چیز بها داده اید
جناب میگه: "اندیشه معشوق نگهبان خیال است عاشق نتواند به خیال دگر افتاد..." و در تایید نظر ایشون جناب میگه: "آن یار طلب کن که تو را دارد و بس معشوقه‌ی صدهزار کس را چه کنی؟ " کسی باشد که بیاید و خیال ماندن داشته باشد؛ انسان های موقتی تنها وقت، پول و انرژی و حال خوب شما را هدر می دهند https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5 ‌‌ ‌‌ ‌‌
ایل ما ایل عجم هاست که یک کودک ما جگری با جگر شیر برابر دارد اینکه ما دست به شمشیر و زره استادیم سبب این است که این طایفه رهبر دارد نه عراق است و نه سوریه خیالت راحت کشور ضامن آهوست،بزرگتر دارد وای اگر گرد و غباری به حرم بنشیند تیغ ما شوق٬ به انداختن سر دارد باید این شهر به آرامش خود برگردد که شب جمعه حرم روضه ی مادر دارد https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
گفتم آهن دلی کنم چندی ندهم دل به هیچ دلبندی https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
در وصف حضرت حافظ همین یه بیت کفایت میکنه: "تا جهان باقی و آئین محبت باقی است شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود..." https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
📚صدقه جان یهودی را نجات داد حضرت صادق عليه السلام فرمود: مردى يهودى از محلى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم با اصحاب تشريف داشتند گذشت گفت (السام عليك ) آنجناب پاسخ داد عليک (( بر تو باد)) اصحاب عرض كردند اين مرد، گفت مرگ بر شما باد، فرمود من هم گفتم بر تو باد، سپس فرمود پشت اين شخص را مارى سياه خواهد گزيد و مى ميرد. يهودى به راه خود رفت ، پشته بزرگى هيزم جمع آورى نموده طولى نكشيده كه بازگشت ، وقتى خواست از محل پيغمبر صلى الله عليه و آله بگذرد به او فرمود پشته ات را زمين بگذار، هيزم را بر زمين نهاد ديدند مار سياهى چوبى را به دندان گرفته از او سئوال فرمود امروز چه كردى ؟ عرض كرد كارى نكردم هيزم را كه جمع نمودم دو گرده نان داشتم يكى را خوردم و ديگرى را به مستمندى صدقه دادم. حضرت فرمود :با همان صدقه جلوگيرى از مرگش شد (الصدقة تدفع ميتة السوء عن الانسان )، صدقه مرگ ناگهان و ناروا را از انسان برمى گرداند. 📚منبع : فروع كافى جزء 4 ص 5 https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5 هر صبح قبل از خروج از خانه مقداری پول را به عنوان صدقه کنار بگذارید و سوره ناس و فلق را بخوانید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان را گر چه در باطن جهانی دیگر است عشق آن دلدار ما را ذوق و جانی دیگر است https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
کودک و لاشخور عکس معروفی است که توسط عکاس سرشناس، کوین کارتر در سال ۱۹۹۳ ثبت شد و انتشار آن، در همان سال در نشریه معروف نیویورک تایمز، دنیا را تکان داد و مورد بازدید زیادی قرار گرفت؛ اما این عکس یک سوال به همراه داشت، سرنوشت کودک چه شد؟ کوین کارتر در مقابل این سوال این گونه پاسخ داده بود: چون آن روز برای برگشت بلیط هواپیما داشته، باید محل را بعد از عکاسی بلافاصله ترک می کرده و اطلاعی از حال کودک ندارد. یکی از بازخوردها به کلام کارتر این بود که «در این عکس دو کرکس وجود دارد، یکی آن که می بینیم و یکی آن که بعد از عکاسی کودک را در برابر حیوان گوشت خوار رها کرده است.» انتقادات به شکلی بود که کارتر بعد از سه ماه بر اثر افسردگی خودکشی کرد. در سال ۱۹۹۴، این عکس برنده جایزه پولیتزر عکاسی شد و از آن پس به یکی از تلخترین و دردناکترین نمادهای قحطی و گرسنگی در جهان بدل گردید. https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تحریر_برای_نیازمندان در آستانه نزدیک شدن به اربعین حسینی برآنیم که برای کودکان حاشیه استان یزد بسته های لوازم تحریر آماده کنیم. شماره کارت جهت واریز هدایای نقدی: 5894631141777300 زهرا خبری زاده