به تنهایی گرفتارند مُشتی بیپناه اینجا
مسافرخانهی رنج است یا تبعیدگاه اینجا
غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد
مکن عمر مرا ای عشق بیش از این تباه اینجا
برای چرخش این آسیاب کهنهی دلسنگ
به خون خویش میغلطند صدها بیگناه اینجا
نشان خانهی خود را در این صحرای سردرگم
بپرس از کاروانهایی که گُم کردند راه اینجا
اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست
نشان میجوید از من تا نیاید اشتباه اینجا
تو زیبایی و زیبایی در اینجا کم گناهی نیست!
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجا
#فاضل_نظری
@SherAdab
۱۵ آبان ۱۴۰۲
۱۶ آبان ۱۴۰۲
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا میفرستمت
در راه عشق، مرحلهی قُرب و بُعد نیست
میبینمت عیان و دعا میفرستمت
هر صبح و شام قافلهای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا میفرستمت
تا لشکر غمت نکند ملک دل، خراب
جان عزیز خود به نوا میفرستمت
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل!
میگویمت دعا و ثنا میفرستمت
در روی خود تفرّج صُنع خدای کن
کآیینهی خداینما میفرستمت
تا مطربان ز شوق مَنَت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت:
با درد صبر کن! که دوا میفرستمت
حافظ! سرود مجلس ما ذکر خیر توست
بشتاب؛ هان! که اسب و قبا میفرستمت
#حافظ
@SherAdab
۱۷ آبان ۱۴۰۲
۱۸ آبان ۱۴۰۲
۱۹ آبان ۱۴۰۲
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مِس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
بِالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
از پای تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
وجه خدا اگر شَوَدت منظر نظر
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
#حافظ
@SherAdab
۲۲ آبان ۱۴۰۲
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بُوَد دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیحند
نه همه مُستمِعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
تا کِی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار...
#سعدی
@SherAdab
۲۴ آبان ۱۴۰۲
14.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹سلام یا مهديّ
اللهم عجّل لولیك الفرج..🌷
@SherAdab
۲۴ آبان ۱۴۰۲
4_5769219424556943798.mp3
2.39M
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورتِ بیجان بودم
نه فراموشیم از ذکرِ تو خاموش نشاند
که در اندیشهی اوصافِ تو حیران بودم
بی تو بر دامنِ گلزار نخفتم یک شب
که نه در بادیهی خارِ مغیلان بودم
زنده میکرد مرا دم به دم امّیدِ وصال
ور نه دور از نظرت کشتهی هجران بودم
به تولّایِ تو در آتشِ محنت چو خلیل
گوییا در چمنِ لاله و ریحان بودم
تا مگر یک نَفَسم بویِ تو آرد دمِ صبح
همه شب منتظر مرغِ سحرخوان بودم
سعدی از جورِ فراقت همه روز این گوید
عهد بشکستی و من بر سرِ پیمان بودم
#سعدی
@SherAdab
۲۴ آبان ۱۴۰۲
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد
ویرانه نشینم من و بیت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانهی آباد
من حسرت پرواز ندارم به دل؛ آری
در من قفسی هست که می خواهدَم آزاد
ای بال تخیّل ببر آنجا غزلم را
کَش مردم آزاده بگویند: مریزاد!
من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد
آرام چه میجویی از این زادهی اضداد ؟
می خواهم از این پس همه از عشق بگویم
یک عمر عبث داد زدم بر سر بیداد
مگذار که دندانزدهی غم شود ای دوست
این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد
#محمدعلی_بهمنی
@SherAdab
۲۶ آبان ۱۴۰۲
۲۶ آبان ۱۴۰۲
آمدی شمس و قمر پيش تو سوسو بزنند
تا كه مردان جهان پيش تو زانو بزنند
چشم وا كردی و دنيای علی زيبا شد
باز تكرار همان سورهی "أعْطَيْنا" شد
#سيدحميدرضا_برقعی
۵ جمادي الأول، میلاد اسوه صبر و استقامت، حضرت زینب سلامالله علیها و روز پرستار مبارک باد🌹
@SherAdab
۲۷ آبان ۱۴۰۲