توییت استاد #رائفی_پور :
✍شعر تکان دهنده مرحوم شهریار در وصف غریبی #امام_حسن_مجتبی
مظلوم بود و غریب ،حتی درخانه خویش…
✅ @ShereMenbar
زندان زندگی
استاد شهریار
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم
طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست
چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم
خود مدعی که نمرهٔ انصاف اوست صفر
در امتحان صبر دهد نمره بیستم
گر آسمان وظیفهٔ شاعر نمیدهد
گو نام هم به خفیه بلیسد ز لیستم
سرباز مفت این همه درجا نمیزند
سرهنگ گو ببخش به فرمانِ ایستم
گوهرشناس نیست در این شهر شهریار
من در صف خزف چه بگویم که چیستم
@ShereMenbar
عالی درجات یا اباعبدالله
کشتی نجات یا اباعبدالله
لعنت به جماعتی که منعت کردند
از آب فرات یا اباعبدالله
حسین ای سوخته ترین بدن زیر آفتاب
بر زخم های تاول بدنت گریه می کنم
گاهی شبیه عصر دهم سرخ می شوم
بر لحظه ی به نی شدنت گریه می کنم
حسین یا باب النجات امت
و یا رحمت الله واسعه
افسوس که نان پخته خامان دارند
اسباب تمام ناتمامان دارند
آنان که به بندگی نمی ارزیدند
امروز کنیزان و غلامان دارند
#شیخ_بهایی
سلام علی قلب الزینب الصبور
زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
با دست بسته است، ولی دست بسته نیست
زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
هرچند سربه زیر، ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
اورا اسیر قافله خواندن، خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
هیهات، بند معجرش از هم گسسته نیست