eitaa logo
شعر انقلاب
2.4هزار دنبال‌کننده
418 عکس
125 ویدیو
1 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر
مشاهده در ایتا
دانلود
این راه و رسمش نیست میان نعره‌های وحشیِ مسموم می‌خندند به این جمهوری اسلامی مظلوم! می‌خندند کسانی آن‌سوی این مرزها دارند با نیرنگ به اشک این همه مستضعف محروم می‌خندند اگر صدپاره گردد خاک ما یک روز، خواهی دید چگونه قوم اسرائیل و قوم روم می‌خندند حسین امروز هم در قتلگاه افتاده روی خاک سپاه ظلم بر آن کشتۀ معصوم می‌خندد مگو جز باغ را آتش زدن، درمان دیگر چیست؟ برادر! اعتراضت حق! ولی این راه و رسمش نیست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سلالۀ زهرا نور است او، چگونه به اوزان بخوانمش؟ شعری مطنطن است که با جان بخوانمش ماندم در این میانه ابوذر بگویمش یا این‌که کفر ورزم و سلمان بخوانمش هنگام جنگ غرش طوفان بدانمش هنگام صلح بارش باران بخوانمش فرمود: «من کجا و علی؟ وای از این قیاس!» آن‌سان که درخور است بگو آن بخوانمش.. هم می‌توان سلالۀ زهرا صداش کرد هم هدیه‌ای ز شاه خراسان بخوانمش.. بیمار چشم او شده‌ایم و خوشیم خوش! ای درد او به جان! به چه درمان بخوانمش؟ از عمر ما بکاه خدایا! به او ببخش! این جان بی‌لیاقت ما را به او ببخش ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«مرزهایِ دوردست...» می‌رسد کنون حرف‌هایمان به مرزهای دوردستِ این جهان می‌رسد کنون دست‌هایمان به آسمان ما که پیش از این حرف‌هایمان مچاله می‌شدند بر زبانمان ما که پیش از این دست‌هایمان نمی‌رسید تا دهانمان ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چند نفر به یک نفر؟! قصه‌‌ جریحه‌دار شد آن‌طرف پیاده‌رو عقل صدا زد که بمان عشق صدا زد که برو وقت چه بود آن غروب؟ وقتِ قیامت تو بود فرق تو با بقیه چیست؟ فرق تو غیرت تو بود تیغ زدند بی‌هوا دشنه زدند بی‌خبر کوچه به حرف آمده: چند نفر به یک نفر؟! آنچه همیشه و هنوز کوچه به کوچه جاری است قصۀ سر به داری و غیرت سبزواری است هیچ غمی برای ما مثل غم تو داغ نیست مرگ تو انتخاب بود مرگ تو اتفاق نیست این‌که به پیشگاه مرگ زخمیِ ایستادن است وای! برادر من است آه! برادر من است ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هنگامۀ آزادی‌ یک روز خواهی دید ای قدس! صبح خوشِ آزادی‌ات را پس می‌دهد دشمن سرانجام این خانۀ اجدادی‌ات را اینجا تمام کودکانش مردان میدانی بزرگ‌اند در بند دشمن‌ها نماندند در بند ایمانی بزرگ‌اند مردان میدان می‌توانند با این غم کوچک بسازند این شهرها شهر تو هستند هرقدر هم شهرک بسازند دنیا همه خیره به سویِ این کوچه‌های مردخیزند اینجا تمام مردمانش چون مسجدالاقصی عزیزند از شاخه‌های سبز زیتون در هر مسیرت کوچه‌باغی‌ست تا فتح تو یک جاده مانده تا فتح تو یک جمعه باقی‌ست باید برای درک عشقت راز تو را از ما بپرسند هنگامۀ آزادی‌ات را از حاج قاسم‌ها بپرسند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بگو قرآن نمی‌سوزد میان شعله می‌سوزد مگر باران؟ نمی‌سوزد اگرچه «جسم» هم آتش بگیرد، «جان» نمی‌سوزد به آتش می‌کشند این روزها قرآنِ ما را... لیک نمی‌دانند «فجر» و «طارق» و «فرقان» نمی‌سوزد نمی‌دانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان که «حمد» آتش نمی‌گیرد که «الرحمان» نمی‌سوزد خدای قصۀ قرآنیِ «عاد» و «ثمود»! آخر چرا این شهرها در آتشِ کفران نمی‌سوزد؟ مگر قرآن چه دارد؟ سوره سوره، خط به خط، ایمان دل مردم برای این همه ایمان نمی‌سوزد؟ به این کافرمرامان، منکرانِ نور و زیبایی بگو قرآن نمی‌سوزد، بگو قرآن نمی‌سوزد ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هیهات منا الذله این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟ چشمه‌ها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟ جاده‌های پیش پا افتاده بسیارند، لیک ای دل راهی! حواست هست که این راه کیست؟ بندگی یعنی عطش، تنها شدن، بی‌سر شدن او که دل شد بنده‌اش، خود بندۀ درگاه کیست؟ انتقامی سرخ بعد از انتظار سبز ماست لاله‌های این چمن در حسرت خون‌خواه کیست؟ هر کران پژواکی از «هیهات منا الذله» است این که آتش زد به عالم جملۀ کوتاه کیست؟... ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شعر انقلاب
هنگامۀ آزادی‌ یک روز خواهی دید ای قدس! صبح خوشِ آزادی‌ات را پس می‌دهد دشمن سرانجام این خانۀ اجدادی‌ات را اینجا تمام کودکانش مردان میدانی بزرگ‌اند در بند دشمن‌ها نماندند در بند ایمانی بزرگ‌اند مردان میدان می‌توانند با این غم کوچک بسازند این شهرها شهر تو هستند هرقدر هم شهرک بسازند دنیا همه خیره به سویِ این کوچه‌های مردخیزند اینجا تمام مردمانش چون مسجدالاقصی عزیزند از شاخه‌های سبز زیتون در هر مسیرت کوچه‌باغی‌ست تا فتح تو یک جاده مانده تا فتح تو یک جمعه باقی‌ست باید برای درک عشقت راز تو را از ما بپرسند هنگامۀ آزادی‌ات را از حاج قاسم‌ها بپرسند ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تندیس حقوقِ بی‌بشر: اسرائیل آمیزه‌ای از جنون و شر: اسرائیل ای دل! به هواخواهی یاران شهید فریاد بزن که ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سیلی اول «شاهد» ما رسیده از غیب! خوشا چنین خبر! خاک به سر شدی دگر، دولتکِ خاک‌به‌سر! آمده نوبۀ قیام، وقت خروش و انتقام آی نفس بریده‌ها! نیست نفس‌کشی دگر؟ صبر برای ما بس است، نیّت ما مشخص است قدرت ماست بی‌شمار، طاقت ماست مختصر خفّتِ سرزمین تو، گنبد آهنین تو حملۀ ماست بی‌خطا، حیلۀ توست بی‌اثر «فجر» به پای‌ خاسته، از تو درآورد دمار «رعد» نشسته در کمین، تا بزند تو را شرر قبلۀ قدس جان ماست، کشتنت آرمان ماست! کاش هبا شوی هبا، کاش هدر شوی هدر سوی تو لشکر آوریم! دخل تو را درآوریم از طرف امیرمان، حکم به ما رسد اگر پاسخ مجمل است این، سیلی اول است این سیلی آخرین ما، می‌‌شکند تو را کمر ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«رئیسیِ عزیز» هرچه دشمنانِ آشنا دوستانِ بی‌وفا سنگ کینه و جفا به سوی او بی‌مضایقه زدند هرچه این و آن به طبل تفرقه زدند چشم‌های آن -خداش رحمتش کند- دودستگی نمی‌شناخت خواستم بگویم... آه خسته بود از این جهان خسته بود از کنایه‌های این و آن خسته‌ از دروغ‌های بی‌امان نه... به خاطرم رسید: آن «رئیسیِ عزیز خستگی نمی‌شناخت» ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
انتقامی سرخ... این همه آیینگی از انعکاس آه کیست؟ چشمه‌ها در رودرود غصۀ جانکاه کیست؟ جاده‌های پیش پا افتاده بسیارند، لیک ای دل راهی! حواست هست که این راه کیست؟ بندگی یعنی عطش، تنها شدن، بی‌سر شدن او که دل شد بنده‌اش، خود بندۀ درگاه کیست؟ انتقامی سرخ بعد از انتظار سبز ماست لاله‌های این چمن در حسرت خون‌خواه کیست؟ هر کران پژواکی از «هیهات منا الذله» است این که آتش زد به عالم جملۀ کوتاه کیست؟... ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«اتاق اوّل مقاومت» گم نشد او که ناپدید شد یا به قول عدّه‌ای شهید شد تا هنوز می‌کشد نفس او در این دقایقی که واژه واژه شعر روی این سطور راه می‌رود پشت میز کهنه‌اش در اتاق اوّل مقاومت نشسته است وَ برای روزنامۀ «لوموند» سرمقاله می‌نویسد و هنوز چشم روی طرح‌های تازۀ مبارزه نبسته است حبس شد شبیه یک نفس در گلوی بی‌قرار روزگار سال‌های آزگار او که نور بود و نور مانده است می‌کند گذر از همه دریچه‌های بستۀ سیاه‌چال‌ها گرچه بسته‌اند دست و پای نور را دست و پای نور هیچ‌گاه بسته نیست اشتباه فکر کرده‌اند کار آسمان همیشه هم به شب نمی‌کشد او که روز بود و روز مانده است هیچ‌گاه پا عقب نمی‌کشد تا همیشه آب می‌خورد آتش قیام‌های مردمی از همان دو چشمِ روشن‌آبی‌اش از همان نگاه انقلابی‌اش او همیشه ماندنی‌ست او همیشه زنده است او همیشه هست او همیشگی‌ست ✍🏻 🏷 🗓 ۹شهریور؛ سال‌روز ناپدید شدن امام موسی صدر در سفر به کشور لیبی [سال۱۳۵۷] 🇮🇷 @Shere_Enghelab