فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️
آنگاه که تنها شدی؛
و در جستجوی تکیه گاه مطمعنی،
“فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ”
پس بر خدا توکل کن…
[سوره نمل،آیه ]
#سلام
#صبحتون_بخیر
و اما من امروز در باورهایم
صبحی پر از خدا را دیدم..
یک آسمان طلوعِ عشق،
یک دشت مالامال از نور،
و شاخهشاخه امّیدِ سرسبز
که روبرویم یکییکی جوانه میزدند ...
آری، من بر این باورم که
تاشکفتنِ آرزو راهی نمانده!
#ناهیدغلمانی_خامنه
صبح بخیر🤍
خوش آمدی، گلهای نیست، بهترم مثلاً...
شبیه قبل نشستی برابرم، مثلاً...
خیال میکنم اصلاً مدینهایم هنوز
بهشت چادر زهراست بسترم مثلاً
دوباره مثل گذشته کشیدهای بابا
خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلاً
نسوختهست، نه... امشب به پات میریزم
خیال کن که همان نازدخترم مثلاً...
بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است
بگو دوباره برای تو میخرم... مثلاً
خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست
تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلاً
اگر شکستهام و زخم خورده، چیزی نیست
خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا
خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر
خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا...
کبود نیست کمی خاکی است صورت من
نرفته دست کسی سوی معجرم مثلاً
تو فکر کن مثلاً عمه را کتک نزدند
مراقب است عموی دلاورم مثلاً
شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم
نخورد ضربهی محکم به پیکرم مثلاً
به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند
ولی رسید به دادم برادرم مثلاً...
به روی نیزه کنار تو دید یک سر را
رباب گفت که خوابیده اصغرم مثلاً...
#مجید_تال
#شهادت_حضرت_رقیه🏴
📝
سر تا قدمش کنج لب و گوشه چشم است
رحم است به چشمی که نگردد نگرانش
#صائب_تبریزی
أرجعُ من حنينكَ!
مثلما يرجعُ جنديّاً ميّتاً،
على حصانِه!
از
دلتنگیاَت
برمیگردم؛
مثل برگشتِ سربازی مُرده،
بر روی اَسبَش.
در استکان من غزلی تازه دم بریز
مشتی زغال بر سر قلیان غم بریز
هی پک بزن به سردی لبهای خسته ام
از آتش دلت ســــــــــرِ خاکسترم بریز
گیرایی نگاه تـــــــــو در حد الکل است
در پیک چشمهای ترم عشوه کم بریز
وقتی غرور مرد غزل توی دست توست
با این سلاح نظم جهان را به هم بریز
بانو! تبر به دست بگیر انقلاب کـــــــــــــــن
هرچه بت است بشکن و جایش صنم بریز
لطفا اگر کلافه شدی از حضــــــــور من
بر استوای شرجی لبهات سم بریز...!
#امید_صباغ_نو
می بوسمت و نیست ازین بوسه گریزی
تقصیر خودِ توست که اینگونه عزیزی...
#محمدرضا_عبدالملکیان