eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
چو از بنفشه‌ی شب            بوی صبح برخیزد هزار وسوسه در             جان من برانگیزد کبوتر دلم از شوق                  می‌گشاید بال که چون سپیده به          آغوش صبح بگریزد       
🌸 آه اگر دوران شیرین وفا خواهد گذشت روزهای هم‌نشینی‌های ما خواهد گذشت بعد من تنها نخواهی ماند، اما بعد تو بر من تنها نمی‌دانی چه‌ها خواهد گذشت... عاشقانِ تازه‌ات اهل کدام آبادی‌اند؟ عطر گیسوی تو این بار از کجا خواهد گذشت؟ تاب دورافتادنم از تاب گیسوی تو نیست کی دل آشفته از موی رها خواهد گذشت؟ ای دعای عاشقان پشت و پناهت! بازگرد بی تو کار دوستداران از دعا خواهد گذشت... 👤
🔹می چسبد در این بهار، کنارِ این شکوفه ها 🔸کنارِ باران های بی قرار و ناگهانی اش 🔹یک فنجان چایِ بهار نارنج... کنار خانواده و عزیزانتون 🎈عصرتون بخیر و شادی🎈 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📣 برای اجرای سند تحول آموزش و پرورش نقشه‌راه تنظیم کنید ✏️ ‌بخشی از بیانات رهبر انقلاب در . ۱۴۰۲/۲/۱۲ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
🗓 هر سه شنبه ⏰ ساعت ۲۱:۳۰ ✅ منتظر تک تک شما خوبان هستیم https://eitaa.com/joinchat/3261595663C843893fa94
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هجر روی مهدی این سحرگاهِ پر از راز و نیاز میل آن سرداب، ۱ می‌گیرد مرا از غمِ هجرِ تو ای مولای من رَعشه بر اعصاب می‌گیرد مرا ماهِ مهمانی رسیده، ماهِ من روءیَتِ مهتاب، می‌گیرد مرا،؟ با حضورت، نور در قلبم فِکن وَر نه بی تو، خواب می‌گیرد مرا خوبِ من، سلمای بی تو هیچ نیست بی تو جهلِ ناب می‌گیرد مرا ۱_سردابِ معروف در سامرا (اولین سحرِ ماه مبارک رمضان سروده ام) سیمین سلطانیان سلما
گنه کردم، و بعد، توبه که ستّاری و میبخشی و می‌دانم تو آن خوبی حبیب و یارِ محبوبی غفوری، مهربانی تو رحیم و دلسِتانی تو به بنده رحم بنما کَرَم‌ کن، عفو فرما بداهه سیمین سلمانیان سلما
هی گنه کردم و هی جار زدم یار بیا من ندانم چه شود عاقبت کار بیا خود بگفتی که دعا بهر ظهور تو کنیم خواندمت خسته ام از معصیت، ای یار بیا
هجر روی مهدی این شبانگاهِ پر از راز و نیاز میل آن سرداب، ۱ می‌گیرد مرا از غمِ هجرِ تو ای مولای من رَعشه بر اعصاب می‌گیرد مرا ماهِ مهمانی رسیده، ماهِ من روءیَتِ مهتاب، می‌گیرد مرا،؟ با حضورت، نور در قلبم فِکن وَر نه بی تو، خواب می‌گیرد مرا خوبِ من، سلمای بی تو هیچ نیست بی تو جهلِ ناب می‌گیرد مرا ۱_سردابِ معروف در سامرا (اول ماه مبارک رمضان سروده ام) سیمین سلطانیان سلما
حکایت سخنوری زشت آواز بود ، ولی خود را خوش آواز می پنداشت ، از این رو در سخنوری فریاد بیهوده می زد. صدایش به گونه ای بود که گویا فغان غراب البین (کلاغی که با صدایش انسانها را از خود جدا می سازد و همه می خواهند به خاطر صدایش از او فرار کنند ) در آهنگ آواز او قرار گرفته یا آیه ان انکر الاصوات لصوت الحمیر (همانا ناهنجارترین آواها ، آوای خران است.)  در شاءن او نازل شده است. مردم شهر به خاطر مقامی که آن سخنور داشت ، احترامش را رعایت می کردند و بلای صدای او را می شنیدند و رنج می بردند و دندان روی جگر می گذاشتند ، و آزارش را مصلحت نمی دانستند. تا اینکه یکی از سخنوران آن سامان که با او دشمنی نهانی داشت ، یکبار برای احوالپرسی به دیدار او آمد ، و در این دیدار به او گفت : خوابی در رابطه با تو دیده ام . سخنور میزبان : چه خوابی دیده ای ؟ سخنور مهمان : در عالم خواب دیدم ، آواز خوشی داری ، و مردم از دم گرم تو آسوده و شاد هستند. سخنور میزبان اندکی درباره این خواب اندیشید ، و آنگاه سر برداشت و به مهمان گفت : خواب مبارکی دیده ای ، که مرا بر عیب خودم آگاه ساختی ، معلوم شد که آواز زشت دارم ، و مردم از صدای بلند من در رنجند ، توبه کردم و از این پس سخنرانی نکنم ، مگر آهسته . از صحبت دوستی برنجم کاخلاق بدم حسن نماید عیبم هنر و کمال بیند خارم گل و یاسمن نماید کو دشمن شوخ چشم  ناپاک تا عیب مرا به من نماید
نگاهش لرزه می انداخت در دلهای بدخواهان برای مصطفی او داشت عمری حکم پشتیبان شبیه ابر رحمت بر سر اسلام نو پا بود در آن گرمای دهشت، سایه می بخشید، یا باران نفس تا داشت گرد خاتم پیغمبران گردید برای دفع شرهای ابوجهل و ابوسفیان میان شعب با قلبش ،و با شمشیر خود در بدر چه زیبا جانفشانی کرد زیر سایه ی قرآن همانند علی «شیر خدا»نامیده شد از بس به پا می کرد با شمشیر ،طوفان در دل میدان علمدار رشید لشکر اسلام و پیغمبر نشان شد قلب پاکش در اُحد با نیزه ی شیطان علم افتاد و در یک گوشه ی میدان هیاهو شد تنش شد مُثله و یک گوشه از کرب و بلا رو شد تنی صد چاک و غرق جستجو در نیزه ها خواهر به دنبال گل گم کرده اما فرق، سر تا سر عبا بر پیکر صد پاره جای بوریا دارد سری بر تن ،خلاف خامس آل عبا دارد نه سمت قتلگه پیداست شمر و خنجری اینجا نه می آید صدای گریه های مادری اینجا نه می تازد کسی با اسب روی پیکری اینجا نه از تن می رود، انگشت با انگشتری اینجا نه می سوزد به دست ملحدان بال و پری اینجا نه می ماند به جای خیمه ها خاکستری اینجا نخواهد رفت در بند و اسارت خواهری اینجا نه از روی قساوت می رود بر نی سری اینجا فقط هند است و دستش پاره هایی ازجگر دارد کسی که کینه های بدر ،از قرص قمر دارد چه برکت می کند شعری که در پایان ابیاتش به سمت روضه ی ارباب خوبی ها گذر دارد