eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
4.6هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
باغ مرا چه حاجت سرو وصنوبر است.mp3
زمان: حجم: 4.79M
باغِ مرا چه حاجتِ سرو و صنوبر است؟ شمشادِ خانه‌پرورِ ما از که کمتر است؟ ای نازنین‌پسر، تو چه مذهب گرفته‌ای؟ کِت خونِ ما حلال‌تر از شیرِ مادر است چون نقشِ غم ز دور ببینی شراب خواه تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرّر است از آستانِ پیرِ مغان سر چرا کشیم؟ دولت در آن سرا و گشایش در آن در است یک قصّه بیش نیست غمِ عشق، این عجب کز هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است شیراز و آبِ رکنی و این بادِ خوش نسیم عیبش مکن که خالِ رُخِ هفت کشور است فرق است از آبِ خضر که ظلمات جای او است تا آبِ ما که منبعش الله اکبر است ما آبرویِ فقر و قناعت نمی‌بریم با پادشه بگوی که روزی مقدّر است حافظ چه طُرفه شاخ نباتیست کِلکِ تو کِش میوه دلپذیرتر از شهد و شکّر است
از سرکوی توهرکو به ملالت برود.mp3
زمان: حجم: 4.64M
غزل شمارهٔ ۲۲۲     از سر کوی تو هر کو به ملالت برود نرود کارش و آخر به خجالت برود کاروانی که بود بدرقه‌اش لطف خدا به تجمل بنشیند به جلالت برود سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست که به جایی نرسد گر به ضلالت برود کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر حیف اوقات که یک سر به بطالت برود ای دلیل دل گمگشته خدا را مددی که غریب ار نبرد ره به دلالت برود حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است کس ندانست که آخر به چه حالت برود حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی بو که از لوح دلت نقش جهالت برود
بر سر آنم که گر زدست برآید.mp3
زمان: حجم: 4.93M
غزل شمارهٔ ۲۳۲     بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید خلوت دل ،نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید بر در ارباب بی‌مروت دنیا چند نشینی که خواجه کی به درآید ترک گدایی مکن که گنج بیابی از نظر رهروی که در گذر آید صالح و طالح متاع خویش نمودند تا چه قبول افتد و که در نظر آید بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید
سالها دفتر دل در گرو صهبا بود.mp3
زمان: حجم: 4.82M
غزل شمارهٔ ۲۰۳     سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق میکده در درس و دعای ما بود نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود دفتر دانش ما جمله بشویید به می که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان رخصت خبث نداد ار نه حکایت‌ها بود قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد که معامل به همه عیب نهان بینا بود