eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أشهدُ إنكَ سيد القلوب ياحبيبي يا حسين♥️ پادشاه دلهایی جانم 📆 روز شمار محرم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️~• 🌿 دوست‌دارم‌مرگ‌را چون‌وقت‌مرگم میرسد... کیف‌دارد لحظہ‌هاۍاحتضارم‌باحسین‌(ع) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرچم سیاهت 🏴 رو گنبد دلم رو برده♥️ 🎙حاج مهدی رسولی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.﷽. - من اسمه دواء اباعبدالله •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
4_5904728391524813956.mp3
11.3M
🖤°• ◀️ شور و روضهٔ | تو آن حسین شهیدی که روز عاشورا 🎙 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.﷽. - برِش گردون باباش رو به رومه ... [ با حال مناسب ببینید ! ] •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۹۲ قرآن کریم ( آیات ۸۷ تا ۹۱ سوره مبارکه نساء)  🍃🌹🍃 🌺 ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۹۳ قرآن کریم ( آیات ۹۲ تا ۹۴ سوره مبارکه نساء)  🍃🌹🍃 🌺 امام علی (ع) می‌فرمایند: «وَ اعلَموا اَنَّ هذَالقُرآنَ هُوَ النّاصِحُ الَّذی لا یَغُشُّ وَالهادِی الَّذی لایُضِلُّ وَالمُحَدِّثُ اَّلذی لایَکذِبُ. بدانید که این قرآن پندآموز است که خیانت نمی‌کند و هدایت‌گری است که گمراه نمی‌سازد و سخن‌گویی است که دروغ نمی‌گوید. (نهج البلاغه خطبه ۱۷۶ ) 🎙 استاد: مرحوم منشاوی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ» آنچه را مأموریت دارى، آشکار ساز و از مشرکان روى گردان (و به آنها اعتنا نکن). (سوره مبارکه حجر/ آیه ۹۴) 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 ❇ تفســــــیر * پس آن گاه، فرمان قاطعى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى دهد و مى گوید: در برابر هیاهوى مشرکان و مجرمان نه تنها ضعف و ترس و سستى به خود راه مده و ساکت مباش، بلکه آشکار آنچه را مأموریت دارى بیان کن و حقایق دین را با صراحت برملا ساز (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ). و از مشرکان، روى گردان و نسبت به آنها بى اعتنائى کن (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ). 🌼🌼🌼 فَاصْدَعْ از ماده صدع در لغت به معنى شکافتن به طور مطلق و یا شکافتن اجسام محکم است و از آنجا که با شکافتن چیزى، درونش آشکار مى شود، این کلمه به معنى اظهار و افشا و آشکار کردن آمده است. و به درد سر شدید هم صداع مى گویند، به خاطر این که گوئى مى خواهد سر را از هم بشکافد!. به هر حال، اعراض از مشرکان در اینجا یا به معنى بى اعتنائى است، و با ترک مبارزه و پیکار با آنها; زیرا در آن زمان، هنوز قدرت مسلمانان به مرحله اى نرسیده بود که، در مقابل خشونت دشمن دست به مبارزه مسلحانه بزنند. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۹۴ سوره مبارکه حجر) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_دهم حقیقتاً دوست دارم بدانم نوشته‌های دفتر علی، خیالی است یا داستان جوانی که از اصل
کنارشان می‌نشینم. نوازششان می‌کنم. زیر دستانم تکان می‌خورند. حال خوشی پیدا می‌کنم. گروهی را هماهنگ به رقص واداشته‌ام. می‌گوید: – دارم کم‌کم حرفتو قبول می‌کنم. ریحانی را می‌چیند و همین‌طور که بو می‌کند رو به آسمان دراز می‌کشد. و زمزمه می‌کند: – عشق. عشق برای تولد یک ریحون، زیبایی یک ریحون، عطر یک ریحون. کاش می‌شد این درک و حس رو منتقل کنی به بقیه. مگر چشم و گوش را از آدم‌ها گرفته‌اند که فریاد زیبایی طبیعت را نمی‌شنوند و نمی‌بینند. خودشان را به دیدن مصنوعات عادت داده‌اند و دل به دل یک گل و سبزه نمی‌دهند. – بعضی حس‌ها رو باید آدم خودش دریافت کنه. وقتی براش بگی نمی‌تونه همراهت جلو بره. نهایت و نتیجه‌ای برای این فکر کردن نمی‌بینه. – نهایتش رسیدن به خالق زیبایی‌ها ست که توی خوشگل پر سؤال دیوونه رو آفریده که خواب رو از کله آدم می‌پرونی. متعجب برمی‌گردم سمتش: – دفترم! نگو که ندیدی و برنداشتی و چه‌قدر خوشحال نشدی؟ برو بیار. به فکر عاقبتت باش. هلش می‌دهم عقب و روی فرش می‌نشینم. کتابم را برمی‌دارم؛ و خودم را مشغول نشان می‌دهم. کمی در سکوت نگاهم می‌کند. محل نمی‌گذارم. صدایش را تحکمی بلند می‌کند که: – لیلا خانوم! دفتر من رو شما نباید برمی‌داشتی. به خالق زیبایی‌ها قسم، اگر تا من برسم داخل اتاق و دفتر را سر جاش نگذاشته باشی اون وقت… کتاب را می‌بندم: – خالق زیبای من رو قسم نخور، برادر زشت! چون کور خوندی. به جان این ریحون‌ها قسم که تا آخرش رو نخونم محاله برگردونم. نرم می‌شود: – لیلاجان! – برادر جان! استثنائاً با هیچ تهدید و تطمیعی مجاب نمی‌شم. و خندان به ابروهای بالا رفته و چشمان درشتش نگاه می‌کنم. لب هم می‌کشد و سری تکان می‌دهد: – باشه باشه. منتظر باش! می‌خواهد بلند ‌شود که دستش را می‌گیرم و می‌گویم: – داداش! داشتی راجع به موج یه چیزی می‌گفتی. مکثی می‌کند و می‌گوید: – خودت که اهل فکری، بقیه‌اش را بگو. سرم را پایین می‌اندازم. – خب بدترین حالتش، طعنه به تمام مشکلاتیه که داشتم. – خواهری! من غلط بکنم طعنه بزنم. گزینه بعدی… – پس بهترین حالتش تحلیل سختی‌هاییه که داشتم. – بهتر شد. گزینه سوم؟ با انگشتانم بازی می‌کنم و می‌گویم: – بازیم می‌دی؟ می‌گوید: – نه. گزینه دال را علامت بزن. و بلند می‌شود و می‌رود. دوست ندارم گزینه دال را پیدا کنم؛ هر چند که ذهنم مقابل «دوست ندارم» می‌ایستد. گزینه دال حتماً صبر کردن یا انجام دادن کاری است که دوست نداری، اما به صلاحت است. حتی اگر موج‌هایش زندگی‌ات را در جهت دیگری جلو ببرد و صدایت به شکایت بلند شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 حکایت تکان دهنده 💠کوتاه و بسیار تاثیرگذار 🎤استاد •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_یازدهم کنارشان می‌نشینم. نوازششان می‌کنم. زیر دستانم تکان می‌خورند. حال خوشی پیدا م
پسرها از مغرب رفته بودند بیرون و حالا با حالاتی مشکوک برمی‌گردند. علی روزنامه‌ای را که خریده باز می‌کند. مادر اشاره‌ای می‌کند و او انگار که تازه متوجه منظور مادر شده باشد، بلند می‌شود و روزنامه را دست سعید می‌دهد: – لیلا بیا کارت دارم. می‌رود سمت اتاق، حرکات و نگاه‌ها عادی نیست، با تردید می‌پرسم: – چی‌کار؟ مسعود و سعید خودشان را مشغول حلّ جدول نشان می‌دهند. – هیچی بیا می‌خوام ببینم نظرت درباره اینایی که خریدیم چیه؟ جانمازم را کناری می‌گذارم و دنبالش می‌روم: – چی؟ لباساتون؟ الآن ازم می‌پرسی که خریدی؟ قبلش باید می‌گفتی همراهتون می‌اومدم. در را پشت سرم می‌بندد. نفس عمیقی می‌‌کشد و می‌رود از توی کمد دیواری چند قواره پارچه درمی‌آورد و می‌گوید: – دست شما رو می‌بوسه. پارچه‌ها را روی تخت می‌گذارد. تازه متوجه نقشه‌شان می‌شوم. می‌گویم: – عمراً من این‌ها رو بدوزم. کنار تخت می‌نشینم و پارچه‌ها را یکی‌یکی برمی‌دارم: – چه عجب سلیقه به خرج دادید! علی آبی راه‌راه سفید را برمی‌دارد: – اینو سعید انتخاب کرده. و بعد به پارچه‌ای که خط‌های باریک سبز دارد اشاره می‌کند: – من و مسعودم مثل هم گرفتیم. – مثل هم؟ چقد هم که شما دو تا شبیه هم هستید! پارچه را روی تخت می‌گذارد: – من که سلیقه‌ام همینه. مسعود هم به خاطر این‌که شلوارش سبز تیره است گرفت. به تخت تکیه می‌دهم و دستم را زیر سرم ستون می‌کنم: – اون‌وقت بقیه‌اش؟ – هیچی دیگه. سر اون بحثی که شما چند شب پیش راه انداختی که چرا جنس چینی و خارجی می‌خرید و روضه خوندی برای بیچاره کارگر ایرانی که انگار خودتان بی‌کار بشید و این حرفا. زل می‌زند توی چشمانم و محکم می‌گوید: – خریدهامون رو پس دادیم و اینا رو خریدیم که تو جوون ایرانی بی‌کار نمونی و پول تو جیب تو بره. از مردم کره که کمتر نیستیم. همین‌طور نگاهش می‌کنم. من حرف‌ها را به مسعود گفته بودم که داشت نظریات دوستان خوابگاهی‌اش را بلغور می‌کرد. نمی‌دانستم به این زودی سرخودم آوار می‌شود. زیرچشمی نگاهش می‌کنم و می‌گویم: – دماسنج رو کی اختراع کرد؟ بد نیست الآن دانشمندامون، روسنج هم اختراع کنند. علی همان‌طور که مقابل آیینه موهایش را شانه می‌کند می‌گوید: – اختراع شده. سنگ پای قزوین. با دلخوری می‌گویم: – علی من این‌همه کار دارم. چه جوری برای شما سه تا لباس بدوزم؟ – اوه، انگار داره کوه می‌کنه. داری دو صفحه درس می‌خونی دیگه. – با شونه من شونه نکن. گوش نمی‌دهد. عطرم را هم برمی‌دارد و زیر گلویش می‌مالد. مقابل این‌همه اعتمادبه‌نفس فقط می‌توانم چشم‌غره‌ای بروم. صبر می‌کنم ببینم این شخصیت سنگ پا بودن را چه‌قدر ادامه می‌دهد. فایده ندارد. کوتاه نمی‌آید. دادم بلند می‌شود: – مامان! مامان! بیا این پسرتو از اتاق ببر. می‌روم سمت در که سعید در را باز می‌کند و پشتش هم کله مسعود که می‌گوید: – زنده‌ای علی؟ خودتی یا روحت؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️🎥لقمه 🎙🌷 از مرحوم محدّث قمی (رضی الله عنه) نقل شده که فرمود: من سفری به همدان رفتم و بر شخص معتمدی وارد شدم. یک شب او به من گفت: فلان جا شام مهمانم، دلم می خواهد خدمت شما باشم. با هم آنجا برویم. من امتناع کردم. 🌿 گفت: آقا اگر شما همراه من بیایید آبروی من بیشتر می شود، برای من خوب است. با هم رفتیم. شام آوردند و خوردیم، بعد از شام به منزل برگشتیم. 🌿 من صبح برخلاف هر شب که با کمال راحتی برای نماز شب بر می خاستم، زمانی از خواب بیدار شدم که نزدیک بود ...!🍃 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💐 حضرت آیت‌الله مصباح یزدی (ره) 🏴 موضوع : آیا تغییر بعضی از روش های عزاداری از قبیل بدعت و تحریف و مانند این، عناوین ممنوعه هست یا حتی ابداع روش های جدیدتر هم جایز است؟ (علیه‌السلام) 🏴 🏴 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
sbc0110001-1.mp3
2.18M
🔖منبر کوتاه 🔖 💠 محبت امام حسین علیه السلام بالاترین گنج است 💠 علیه السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat 🌐 روبیکا: 🍃https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
چی بگم آخه؟.pdf
2.53M
می‍‍خوای امر به معروف کنی اما نمیدونی چی بگی🤔؟! عذاب وجدان می‌گیری که نمیتونی حرفی بزنی؟! دیگه نگران نباش 🌸 یه خبر خوب 😊 📔 کتاب جالب «چی بگم آخه؟!»🌷 💠 مختصر | مفید | کاربردی 💠 ✓ جملات کوتاه ✓ به قلم روان و گفتاری ✓ فهرست لمسی ✓ کم حجم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat نشر این پست، ضروری است🌷