eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 « قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىَ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی می‌شود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند! (سوره مبارکه کهف/ آیه ۱۱۰) ❇ تفســــــیر این آیه که آخرین آیه سوره کهف است مجموعه اى است از اصول اساسى اعتقادات دینى، یعنى توحید، معاد و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و در واقع همان چیزى است که آغاز سوره کهف نیز با آن بوده است; چرا که در آغاز نیز سخن از اللّه، وحى و پاداش عمل و قیامت بود، و از یک نظر، عصاره و فشرده اى است از مجموع این سوره، که قسمت مهمى از آن بر محور این سه موضوع دور مى زد. و از آنجا که مسأله نبوت، در طول تاریخش با انواع غلو و مبالغه همراه بوده است آن را چنین بیان مى کند: بگو من فقط بشرى همچون شما هستم، یگانه امتیازم این است که بر من وحى مى شود (قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ). و با این تعبیر، بر تمام امتیازات پندارى شرک آلودى که پیامبران را از مرحله بشریت، به مرحله الوهیت بالا مى برد، قلم سرخ مى کشد. 🌺🌺🌺 سپس، از میان تمام مسائلى که وحى مى شود، انگشت روى مسأله توحید گذارده مى گوید: بر من وحى مى شود که معبود شما فقط یکى است (أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ): چرا تنها به این مسأله اشاره شده است براى این که توحید، عصاره همه معتقدات و همه برنامه هاى فردى و اجتماعى سعادت بخش انسان است. در بحث هاى معاد و نبوت، این واقعیت به ثبوت رسیده است که آنها جدا از توحید نیستند، یعنى: هنگامى که خدا را با همه صفاتش بشناسیم، مى دانیم چنین خدائى باید پیامبرانى بفرستد، و نیز حکمت و عدالت او ایجاب مى کند: دادگاه عدل و رستاخیزى وجود داشته باشد، مسائل اجتماعى و کل جامعه انسانى و هر چه در ارتباط با آن است باید پرتوى از توحید و وحدت باشد، تا سامان یابد. سومین جمله این آیه، اشاره به مسأله رستاخیز مى کند و آن را با فاء تفریع به مسأله توحید پیوند زده، و مى گوید: بنابراین هر کس امید لقاى پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد (فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً). لقاى پروردگار، که همان مشاهده باطنى ذات پاک او با چشم دل و بصیرت درون است، گر چه در این دنیا هم براى مؤمنان راستین امکان پذیر است، اما از آنجا که این مسأله در قیامت به خاطر مشاهده آثار بیشتر و روشن تر و صریح تر، جنبه همگانى و عمومى پیدا مى کند، این تعبیر در زبان قرآن، معمولاً در مورد روز قیامت به کار رفته، از سوى دیگر، طبیعى است اگر انسان انتظار و امید چیزى را دارد، باید خود را براى استقبال از آن آماده کند. آن کس که ادعا مى کند: من انتظار چیزى دارم و اثرى در عمل او نمایان نیست، در واقع مدعى دروغینى بیش نخواهد بود. به همین دلیل، در آیه فوق، فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً به صورت صیغه امر، بیان شده، امرى که لازمه رجاء، امید و انتظار لقاى پروردگار است. در آخرین جمله، حقیقت عمل صالح را در یک بیان کوتاه چنین بازگو مى کند: و نباید کسى را در عبادت پروردگارش، شریک سازد (وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً). به تعبیر روشن تر تا حقیقت خلوص و اخلاص در عمل نیاید، رنگ عمل صالح به خود نخواهد گرفت. انگیزه الهى و خدائى است که به عمل انسان عمق مى دهد، نورانیت مى بخشد، و جهت صحیح مى دهد، و هنگامى که اخلاص از میان رفت، عمل، بیشتر جنبه ظاهرى پیدا مى کند، به منافع شخصى گرایش مى یابد، و عمق و اصالت و جهت صحیح خود را از دست مى دهد. در حقیقت، این عمل صالحى که از انگیزه الهى و اخلاص، سرچشمه گرفته و با آن آمیخته شده است گذرنامه لقاى پروردگار است!. و همان گونه که سابقاً اشاره کرده ایم عمل صالح آن چنان مفهوم وسیعى دارد که هر برنامه مفید و سازنده فردى و اجتماعى را در تمام زمینه هاى زندگى شامل مى شود. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: عدول در نماز یعنی چی ؟ 🔸احکامی که باید بدانیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭 ما زهیر نیستیم! چرا در کربلا، بعضیا تونستن پای امام بمونن، و خیلی‌ها نتونستن؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
4258-fa-imam-hossien-va-mahdi.pdf
1.27M
📗 نسخه pdf کتاب «از حسین ( علیه السلام) تا مهدی عج» 🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🔴 کتاب از حسين (ع) تا مهدى عج، اثر محمدرضا فؤاديان، نوشتارى كوتاه درباره اوصاف مهدى عج در كلام امام حسين علیه السلام و رابطه امام زمان عج با جدش حسين بن على، به زبان فارسى است. 🔵 هدف نويسنده از نگارش اثر، تحليل گوشه‌هايى از ارتباطى كه بين قيام امام حسين(ع) و روز ظهور مهدى عج در اذهان شكل مى‌گيرد؛ است. ايشان اين پيوند را از منظرها و زواياى مختلف و در ابعاد گوناگون بررسى مى‌كند و نتايج حاصل از اين رهيافت را در اختيار محققان و مبلّغان قرار داده تا آنان نيز اين دست‌مايه را از ابعاد ديگر مورد كنكاش و تحقيق قرار دهند. 🔰 این کتاب، مشتمل بر دو بخش است: 📕 بخش اول: 🔺مولف در این بخش مرورى به پيوندهايى كه بين قيام امام حسين (ع) و ظهور امام مهدى عج وجود دارد، از ديدگاه قرآن، روايات، ادعيه و زيارت و تشرفات مى‌كند. 📕 بخش دوم: 🔺در بخش دوم با توجه به اين پيوندها و شباهت‌ها و دانستن اينكه عاشورا پشتوانه فرهنگى عصر غيبت و استراتژى انتظار است، به وظايف و رهيافت‌هاى اين فرهنگ اشاراتى شده است. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
🕌 زیارت مجازی حرم امام حسین علیه السلام اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ✋ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ✋ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِوَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ 👇👇👇 http://app.imamhussain.org/tour/ ▫️التماس دعای فرج 🖤👈این را به کسانی که دستشان از زیارت کوتاه است تقدیم کنیم👉🖤 علیه‌السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رمان.جانَم.میرَوَد #قسمت.شصت.ودوم شهاب نمی دانست که چرا اینقدر روی این قضیه حساس شده بود... نمی
.جانَم.میرَوَد .شصت.وسوم _مهیا بدو آژانس دم دره _اومدم زود شال گردن طوسی که مادرش بافت را گردنش انداخت چادر جده را سرش کرد به سمت در رفت کوله اش را برداشت از زیر قرآن رد شد _خداحافظ مهیا سوار ماشین شد _مهیا مادر مواظب خودت باش _چشم ماشین حرکت کرد مهلا خانم کاسه ی آب را پشت سر دخترش ریخت _احمدآقا دیدی با چادر چقدر ناز شده _آره خیلی _کاشکی باهاش میرفتیم تا اونجا _خانم دیگه بزرگ شده بیا بریم تو یه چایی خوش رنگ بدید به ما ....... مهیا پول آژانس را حساب کرد کوله اش را روی دوشش گذاشت با اینکه اولین بارش بود چادر سرش می کرد اما خیلی خوب توانست کنترلش کند.... وارد دبیرستان شد با دیدن تعداد زیادی دانش آموز که از سرو کول همدیگه بالا میرفتن سری به علامت تعجب تکون داد مریم به سمتش اومد _چته برا چی سرتو تکون میدی _واقعا اینا دختر دبیرستانین اینطور از سروکول همدیگه بالا میرن مریم نگاهی به دختر ها انداخت ــ آره واقعا _این مسخره بازیا چیه دختر دبیرستانی باید طرفشو بزنه لهش کنه این مسخره بازیا واسه دوره راهنماییه مریم مشتی به بازویش زد _تو آدم بشو نیستی بیا بریم دارن تقسیم میکنن که کی بره تو کدوم اتوبوس و آروم در گوشش گفت _چادرت خیلی بهت میاد مهیا چشمکی برایش زد _میدونم دخترها به صورت صف پشت سر هم ایستادن... شهاب با لباس نظامی و بیسیم به دست همراه محسن بالا سکو اومد که صدای یکی از دخترا دراومد _بابا این برادر بسیجی جذابه ها دوستش که به زور چادر را روی سرش نگه داشته بود. گفت _کدومش... اگه منظورت اینه که لباس نظامی تنشه آره بابا این بسیجیا هم خوشکل شدن جدیدا مریم با چشم های گرد به مهیا نگاه کرد _مهیا اینا الان در مورد داداشم دارن صحبت میکنن مهیا با خنده سرش را تکون داد دختره روبه مهیا برگشت _مگه نه، این اخوی خوشکله مهیابا خنده سرش را تکون داد _آره خیلی اما شنیدم خیلی بداخلاقه _واقعا مهیا سرشو به نشونه ی تایید تکون داد دخترا شروع به پچ پچ کردن _دیوونه چی میگی بهشون مهیا شروع کرد به خندیدن _دروغ که نگفتم مریم مشتی به مهیا زد واخمی به دخترا کرد همه سوار اتوبوس ها شدند... مهیا و مریم تو اتوبوس شماره 5بودند نرجس و سارا هم اتوبوس شماره ۳ همه اتوبوسا حرکت کرده بودند _کی حرکت می کنیم _هنوز اتوبوس کامل نشده شهاب و محسن سوار شدند... همه ساکت شدند _سلام خواهرا ان شاء الله الان به سمت شلمچه حرکت میکنیم چندتا نکته هست که باید خدمتتون بگم... لطفا بدون هماهنگ با خانم مهدوی و خانم رضایی هیج جایی نرید، جاهایی که تابلو خطر گذاشتند اصلا نرید، مواظب وسایلتون باشید لطفا، خانم مهدوی لطفا چفیه ها رو بین خواهرا پخش کنید مهیا و مریم روی صندلی هایی ردیف دوم نشستند محسن و شهاب هم صندلی های جلوی دخترا.... _بگیر مهیا _من سفید نمی خوام _همشون سفیدن _مشکی می خوام _لوس نشو _مریم یه چفیه مشکی پیش داداشته ازش بگیر _عمرا بهت بده _برو بینم.... سید، سید شهاب به سمت مهیا اومد _خانم رضایی لطفا اینجا سید منو صدا نکنید _شهاب صدات کنم شهاب دستی به صورتش کشید اصلا همون سید صدا کنید.بفرمایید کاری داشتید _این چفیه مشکی رو اگه میشه بهم بدید من سفید نمی خوام شهاب به چفیه مشکیش نگاه کرد داشت به چیزی فکر می کرد لبخندی زد و به سمت مهیا گرفت _بفرمایید مهیا تشکری کرد و دور گردنش انداخت محسن و مریم با تعجب گاهی به این صحنه انداختند همه سر جای خود نشستند مریم اروم در گوش مهیا گفت _حواست به این چفیه باشه خیلی برا شهاب مهم و ارزشمنده باورم نمیشه بهت داده مهیا نگاهی به چفیه انداخت _واه چفیه است ها _اینو دوستش که شهید شده بهش داده _شهید؟؟ _آره مدافع حرم بوده مهیا چفیه را لمس کرد و آرام زیر لب پشت سرهم زمزمه کرد _مدافع حرم.... .دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1327658448.mp3
8.73M
🎶 | (س) 📔 خوش اومدی تو از سفر بابا... 👤 🏴 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رمان.جانَم.میرَوَد #قسمت.شصت.وسوم _مهیا بدو آژانس دم دره _اومدم زود شال گردن طوسی که مادرش بافت ر
.جانَم.میرَوَد .شصت.وچهار _مهیا بیدارشو مهیا چشمانش را باز کرد... اتوبوس خالی بود فقط مریم که بالا سرش بود و شهاب که دم در ایستاده بود در اتوبوس بودند مهیا از جایش بلند شد _مریم کولمو بیارم _نه لازم نیست همین کیف دوشیتو بیار _اوکی شهاب کنار رفت تا دخترها پیاده شوند... او هم بعد از دخترها پیاده شد و در را بست کنار هم قدم برمی داشتند... مهیا به اطرافش نگاهی کرد _وای اینجا چقدر باحاله مریم لبخندی زد _آره خیلی مهیا با دیدن نرجس که به سمتشان می آید محکم بر پیشانیش کوبید _آخ این عفریته اینجا چیکار میکنه مریم خندید _آروم میشنوه _بشنوه به درک شهاب با تعجب به سمت مریم چرخید مریم بهش نزدیک شد _مهیا به نرجس میگه عفریته نرجس به طرفشان آمد _سلام خسته نباشید مریم خنده اش را جمع کرد _سلام گلم همچنین شهاب هم فقط به یک سلام ممنون اکتفا کرد مهیا هم بیخیال سرش را به آن طرف چرخاند با دیدن تانک زود دوربینش را از کیف مخصوصش بیرون آورد ‌ و شروع به عکاسی کرد _مریم اینجا شلمچه است دیگه _آره گلم مهیا احساس می کرد هر زاویه و هر منظره در این جا قصه ای را برای روایت دارند... شهاب از آن ها جدا شد و به سمت محسن رفت مریم با حوصله مهیا را همراهی کرد تا از جاهایی که دوست دارد عکس بگیرد و به سوالاتی که مهیا می پرسید جواب می داد... دخترها به طرف نمایشگاه ها رفتن همه مشغول خرید بودند مریم به سمت کتاب ها رفت... اما مهیا ناخوداگاه عکس مردی نظرش را جلب کرد از بین جمعیت گذشت به غرفه پوستر رسید وارد شد به چشم های مرد نگاهی انداخت نمی توانست زیاد خیره چشمانش شود احساس ترس به او دست داد ابُهتی که چشم های این مرد داشت لرزه بر تن مهیا انداخته بود مهیا آنقدر غرق آن عکس شده بود که متوجه رفتن دانش آموزا نشده بود شهاب برای اطمینان نگاهی به نمایشگاه انداخت با دیدن مهیا که به عکس خیره شده بود صدایش کرد _خانم رضایی خانم رضایی مهیا به خودش آمد _بله _اذان گفت.برید تو مسجد برای نماز و نهار _سید این عکس کیه شهاب به عکس نزدیک شد با دیدن عکس لبخند زد _شهید محمد ابراهیم همت مهیا دوباره به عکس نگاهی انداخت و اسم شهید را زیر لب زمزمه کرد به سمت فروشنده رفت _آقا من این پوسترومی خوام چقدر میشه؟؟ پول پوستر را حساب کرد شهاب از شخصیت مهیا حیرت زده بود این دختر همه معادلات او را به هم ریخته بود.... _سید من باید برم وضو شهاب اطراف نگاه کرد کسی نبود _اینجا خیلی خلوته بزارید من همراهتون میام شهاب تا سرویس بهداشتی مهیا را همراهی کرد بعد وضو هر کدام به سمت قسمت خانم ها وآقایون رفتن مریم مهیارا از دور دید برایش دست تکان داد مهیا به طرفشان رفت... * * .دارد....
🏴در کربلا چه گذشت... ▪️سوم محرم الحرام | نامه امام حسین علیه السلام به بزرگان کوفه ▪️در این روز امام حسین علیه السّلام برای بزرگان کوفه نامه ای نوشتند و آن را به قیس بن مسهّر صیداوی دادند که به کوفه برساند. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴| | یتیمی که از غصه دق کرد ... 🎙حجت الاسلام والمسلمین عالی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
🔴 دعایی که یوسف علیه السلام رو از چاه نجات داد! ▪️ سوم محرم، سالروز نجات یوسف علیه السلام از چاه است. وقتی یوسف علیه السلام را در چاه انداختند، جبرئیل سراغ او آمد... پرسید: دوست داری از چاه نجات پیدا کنی؟ یوسف علیه السلام فرمود: این کار به دست خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب علیهم السلام است! جبرئیل گفت: همان خدا می‌فرماید: این دعا را بخوان (تا نجاتت بدهم): اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فَإِنَّ لَكَ الْحَمْدَ كُلَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْحَنَّانُ الْمَنَّانُ بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ مِنْ أَمْرِي فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِي مِنْ حَيْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَيْثُ لَا أَحْتَسِب‏. 🔺 یوسف علیه السلام این دعا را خواند و سه چیز نصیبش شد: 1⃣ از چاه نجات پیدا کرد، 2⃣ از حیله زنان مصر خلاص شد، 3⃣ از جایی که گمان نمی‌کرد به حکومت مصر رسید. . 📚 تفسیر قمی ج ۱ ص ۳۵۴ 📚 مشابه در الكافي ج‏ ۲ ص ۵۵۷ 🌕 چند نکته: 🔻دعای حضرت یوسف علیه السلام از دعاهای مهمی است که برای رزق و روزی و نجات از گرفتاری‌ها مفید است و توصیه شده بر آن مداومت داشته باشیم. 📚 الدرّ المنثور ج ۴ ص ۵۱۱ 🔻این دعا تعداد و زمان خاصی ندارد و همیشه به تعداد دلخواه می‌شود خواند. 🔻یکی از بهترین شیوه‌ها برای ختم این دعا، این است که بعد از هر نماز یک بار این دعا را بخوانیم. 🔻هنگام خواندن این دعا، نجات یوسف فاطمه علیهماالسلام را هم از خدا بخواهیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زن بی حجاب اومده در هیئت، داره به دستگاه امام حسین (ع) فحش میده! ✅ خدایا چیکارش کنم؟! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ میگن آقا عاشورا رو دیگه سیاسی نکنید! یک امام حسین رو برای ما بذارین میخوایم باهاش حال کنیم! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat