شیفتگان تربیت
*#هــو_العشــق🌹 #پـلاک_پنهـــان #قسمت61 نیم ساعت از تماسش با کمیل می گذشت ولی
* #هــــو_العشـــق🌹
#پــلاک_پنهــان
#قسمت62
فضای گرم ماشین و هوای سرد بیرون بخار را بر روی شیشه ها نشانده.
سمانه با بغض سرکوب شده ای بر شیشه طرح های نامفهومی میکشید،از وقتی بیرون آمدند حرفی نزد و در جواب صحبت های صغری که سعی می کرد با هیجان تعریف کند تا حال و هوایش را عوض کند،فقط سری تکان می داد یا لبخندی می زد که هیچ شباهتی یا لبخند ندارد.
با ایستادن ماشین نگاهش را به بیرون دوخت،نگاهی به پارک انداخت ،با پیاده شدن کمیل و صغری او هم پیاده شد،زمین از باران صبح خیس بود،پالتویش را دورش محکم کرد،و با قدم های آرام پشت سر کمیل شانه به شانه ی صغری رفت،با پیشنهاد صغری نشستن در الاچیق آن هم در هوای سرد را به کافه با هوای گرم و دلپذیر ترجیح دادن.
در یکی زا الاچیق های چوبی نشستند،اما صغری داوطلب از جایش بلند شد و گفت:
ــ آقا تو این هوای سرد فقط یه شکلات داغ میچسبه،من رفتم بگیرم
سریع از آن ها دور شد،کمیل اگر موقعیت دیگری بود تنهایش نمی گذاشت و او رو همراهی می کرد،اما الان فرصت مناسبی بود تا با سمانه صحبت کند،نگاهش را به سمانه ،دوخت که به یک بوته خیره شده بود ولی می توانست حدس بزند ذهنش درگیر چیز دیگری بود،زمان زیادی نداشت و نباید این حرف ها را صغری می شنید پس سریع دست به کار شد:
ــ واقعیتش هدفم از این بیرون اومدن هم یکم شما هوا عوض کنید هم من با شما صحبتی داشتم
سمانه به طرفش چرخید اما سعی کرد که نگاهش با چشمان کمیل برخوردی نداشته باشند ،که موفق هم شد،
سرش را پایین انداخت و با لبه ی چادرش مشغول شد،آرام گفت:
ــ ممنون ،بفرمایید
کمیل متوجه دلخوری و ناراحتی در صدای سمانه شده،او تمام عمرش را به بازجویی گذرانده بود پس میتوانست سمانه از او دلخور و ناراحت است آنقدر که نگاهش را می دزدد و سعی می کند کمتر حرف بزند تا کمتر مورد خطاب از طرف کمیل شود.
ــ در مورد تماس امروزتون
ــ من نباید زنگ میزدم،اصلا دلیلی نداشت به شما زنگ بزنم،شرمنده دیگه تکرار نمیشه
از حرف های سمانه اخمی بین ابروانش نشست،شاکی گفت:
ــ منظورتون چیه که به من ربطی نداره؟از این موضوع فقط من خبر دارم،پس در مورد این موضوع چه بخواید چه نخواید تنها کسی مه میتونه به شما کمک کنه من هستم .
سمانه همچنان سرش پایین بود و نگاهش به کفش هایش دوخته شده بود.اینبار کمیل ملایم ادامه داد.
ـــ نگاه کنید اگر به خاطر اینکه من پشت تلفن اینطوری جوابتونو دادم
تا سمانه میخواست لب به اعتراض باز کند کمیل دستش را به علامت اینکه صبر کند بالا بردو ادامه داد:
* ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درحال حاضر فقط ۸ درصد زنان روسری ندارند/ اگر قانون حجاب تصویب شود همین ۸ درصد هم نصف میشود
اقبالی کارشناس حوزه حجاب:
🔹 پس از این که سردار رادان گفت از شنبه با بیحجابی برخورد میکنیم، میزان حضور زنان بیحجاب در خیابان نصف شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فرمان رهبری به کسانی که در فضای مجازی حضور دارند و وظیفهی آنها درقبال انتخابات
#انتخابات
#تلنگر
❓میدونی معنی
فَمَنْ یَعْمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ
یعنی چه⁉️
یعنی👈🏼تک تک اعمالت
حتی☝️🏼یک لایک در فضای مجازی
در پرونده اعمال آدمی محاسبه میشه ...
رفیق حواست باشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من رأی نمیدم آقا، چون رأی دادن من هیچ تغییری ایجاد نمیکنه!
#پاسخ_به_شبهات
49.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 فیلم کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار مردم آذربایجان شرقی. ۱۴۰۲/۱۱/۲۹
هدایت شده از شیفتگان تربیت
﷽
⭕️#توجه ⭕️#توجه
📢#به_وقت_مسابقه
نوبت مسابقه کانال #شیفتگان_تربیت هست
که در نظر داریم
از #کتاب_شبهات_انتخابات
مسابقه ای برگزار کنیم.
🎁به ۴۰ نفر از نفرات برتر به قید قرعه هدیه ۵،۰۰۰،۰۰۰ریالی نقدی تقدیم می گردد
📣📣📣🎁🎁🎁
جمعا ۲۰۰،۰۰۰،۰۰۰ دویست میلیون ریال
📆 #ازتاریخ یکم اسفند ماه تا دوم اسفند ماه
۱۴۰۲/۱۲/۰۱ الی۰۲/۱۲/۱۴۰۲
⏰ #ساعت ۱۰صبح اول اسفندماه 🕓 الی ۲۱ شب دوم اسفندماه🕗
برگزار خواهد شد.
👈منبع مسابقه سنجاق شده🌹👌
شرکت برای عموم آزاد می باشد✌🏻
لطفا به همه#اطلاع_رسانی فرمائید🙏🙏
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :کانال شیفتگان تربیت
🍃@ShifteganeTarbiat
🌹👇🌹👇🌹👇🌹👇🌹
🌱https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا»
و این گونه آن را قرآنی عربی [= فصیح و گویا] نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند؛ یا برای آنان تذکّری پدید آورد!
(سوره مبارکه طه/ آیه ۱۱۳)
تفسیر:
آیات بعد، در واقع اشاره اى است به مجموع آنچه در آیات قبل پیرامون مسائل تربیتى مربوط به قیامت و وعد و وعید، آمده است.
مى فرماید: این گونه ما آن را به صورت قرآنى عربى (فصیح و گویا) نازل کردیم و انواع تهدیدها را به عبارات و بیانات مختلف بیان نمودیم، شاید آنها تقوى پیشه کنند یا لااقل تذکرى براى آنها گردد (وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً وَ صَرَّفْنا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً).
🌺🌺🌺
تعبیر به کَذلِکَ در واقع، اشاره به مطالبى است که قبل از این آیه، بیان شده است، و درست به این مى ماند که انسان مطالب بیدارکننده و عبرت انگیزى براى دیگرى بگوید، و بعد اضافه کند: این چنین باید پند داد، (بنابراین نیاز به تفسیرهاى دیگرى که بعضى از مفسران در اینجا گفته اند و از معنى آیه دور است نداریم).
جمله نخست مى گوید: هدف، پیدایش تقوا به صورت کامل است، و در جمله دوم هدف آن است که اگر تقواى کامل حاصل نشود، لااقل بیدارى و آگاهى حاصل گردد که تا حدودى او را محدود کند و در آینده سرچشمه حرکت و جنبش شود.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۱۳ سوره مبارکه طه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به چه چیزهایی میشه سجده کرد؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : دری که بسته نیست!
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سیاست راهبردی آمریکا در قبال انتخابات ایران
✅ در #انتخابات شرکت کنیم یا نکنیم؟!
#روشنگری | #ایران_قوی
شیفتگان تربیت
* #هــــو_العشـــق🌹 #پــلاک_پنهــان #قسمت62 فضای گرم ماشین و هوای سرد بیرون بخا
* #هـــو_العشــق🌹
#پــلاک_پنهـــان
#قسمت63
ــ من جایی بودم که نمیتونستم براتون توضیح بدم،برای همین ترجیح دادم حضوری براتون بگم،نگا کنید سمانه خانم،میدونم الان شما بی گناه هستید و این ثابت شده و شما آزاد شدید ،این درست،اما اینکه چرا شما رو قربانی برای این تله ی بزرگ انتخاب کردند،یا سهرابی الان کجاست و این گروه کی هستند معلوم نشده.پس الان هم خطر شمارو تهدید میکنه
یعنی ممکنه...
سکوت کرد،نمی توانست ادامه دهد هم به خاطر اینکه این اطلاعات محرمانه بودند و هم نمی خواست سمانه را بیشتر از این بترساند.
ــ پس لطفا حواستون به خودتون باشه،میدونم سخته اما بیرون رفتناتون از خونه رو خیلی کم کنید
سمانه حرف های کمیل را اصلا درک نمی کرد اما حوصله بحث کردن را نداشت برای همین سری تکان داد و به گفتن "باشه" پسنده کرد.
صغری سینی به دست از پشت پنجره کافه به سمانه که سر زه زیر به صحبت های کمیل گوش می داد نگاهی انداخت،سفارشات آماده بودند اما ترجیح می داد صبر کند و بگذارد بیشتر صحبت کنند.
کمیل که متوجه بی میلی سمانه برای صحبت شد ، ترجیح داد دیگر حرفی نزند ولی امیدوار بود که توانسته باشد سمانه را قانع کند که در موقعیت حساسی است و باید خیلی مراقب باشد،با اینکه نتوانسته بود خیلی چیزها را بگوید اما ای کاش میگفت.....
کمیل تا میخواست به دنبال صغری بیاید ،صغری را سینی به دست با ان مانتوی شیک و مارکش دید که به طرفشان می آمد،صغری متوجه ناراحتی کمیل و سمانه شد،ناراحت از اینکه تاخیر آن ،شرایط را بهتر نکرده هیچ،مثل اینکه اوضاع را بدتر کرده بود،او هم از سردی و ناراحتی آن دو بدون هیچ صحبت و خنده ای شکلات داغ ها را به آن ها داد،سمانه و کمیل آنقدر درگیر بودند که حتی متوجه سرد بودن شکلات داغ ها نشدند.
بعد از نوشیدن شکلات داغ ها هر سه سوار ماشین شدند و سمانه سردرد را بهانه کرد و از کمیل خواست که او را به خانه برساند و در جواب اصرار های صغری که به خانه ی آن ها بیاید،به گفتن "یه وقت دیگه" پسنده کرد،صغری هم دیگر اصراری نکرد تا خانه ی خاله اش ساکت ماند.
با ایستادن ماشین در کنار در خانه سمانه از ماشین پیاده شد تا می خواست به طرف در برود،پشیمان برگشت،با اینکه ناراحت بود ولی دور از ادب بود که تشکر و تعارفی نکند،او از کمیل ناراحت بود بیچاره صغری که نقصیری نداشته بود.
به سمتشان برگشت و گفت:
ــ خیلی ممنون زحمت کشیدید،بیاید داخل
صغری لبخند غمگینی زد و گفت:
ــ نه عزیزم باید برم خونه کار دارم
سمانه دیگر منتظر جواب کمیل نشد،از هم صحبتی با او فراری بود،سریع خداحافظی گفت و در را با کلید باز کرد و وارد خانه شد در را بست و به در تکیه داد از سردی در آهنی تمام بدنش بلرزه افتاد اما از جایش تکانی نخورد،چشمانش را بست و نفس های عمیقی کشید،بعد از چند ثانیه صدای حرکت ماشین در خیابان خلوت پیچید که از رفتن کمیل و صغری خبر می داد
* ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آقایون باید در طول روز به همسرشان زنگ بزنند تا خانم فکر کند همسرش به او توجه دارد.❤️
❌ذهن مرد اینجوریه که تمرکز و توجه یگانه است .😂
#دکتر_سعید_عزیزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩❤️👨 عشقهای مجازی در فضای مجازی.
کوتاه و گویا
شیفتگان تربیت
﷽ ⭕️#توجه ⭕️#توجه 📢#به_وقت_مسابقه نوبت مسابقه کانال #شیفتگان_تربیت هست که در نظر داری
#مسابقه فردا راس ساعت ۱۰ صبح برگزار می گردد
🔰#سرخط_دیدار | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار مردم آذربایجان شرقی ۱۴۰۲/۱۱/۲۹
📌آذربایجان مظهر غیرت، عشق، ایمان و شور و هیجان ایمانی و اسلامی است
🌺 لازم میدانم تبریک عرض کنم اعیاد شعبانیه را که حقیقتاً برای دلهای شیعه، یکی از مژدههای بزرگ و شادیهای عمیق است
🙏 لازم میدانم از ملت ایران به خاطر راهپیمایی پرشور ۲۲بهمن تشکر کنم
👌از کسانی هم که امنیت این راهپیمایی را به کمک الهی توانستند تأمین کنند، صمیمانه تشکر میکنم
💠درباره حادثه تاریخساز ۲۹ بهمن تبریز
🌟حادثه تبریز، حادثه قم را از قم به سرتاسر کشور کشاند
♦️وقتی که روحیه مقاومت و شور انقلابی و قیام به سرتاسر کشور کشانده میشود،
👈نتیجه این میشود که بعد از تقریباً یک سال، حادثه ۲۲ بهمن اتفاق میافتد و ایران از این رو به آن رو میشود؛
✨«تاریخساز» یعنی این
👌مردم تبریز وظیفه را بهنگام شناختند و قیام کردند
💎آنچه لازم است این است که ما از گذشته برای امروزمان و فردایمان درس بگیریم
💠درباره دو وظیفه مهم ملت ایران
✅وظیفه «نگاه به خود»
✅وظیفه «نگاه به دشمن»
☑️وظیفه اول⏪نگاه به خود:
♦️یعنی سنجش و ارزیابی خود
♦️فقط شناختن عیبها نیست، شناختن نقطهقوتها هم هست
❇️نقطهقوتها را باید:
🔹تقویت کنیم
🔹حفظ کنیم
🔹قدر بدانیم
⭕️نقطهضعفها را باید ترمیم کنیم
👇نقاط قوت:
1️⃣ نابود کردن یک نظام استبدادی ظالم حقکش بیایمان وابسته
2️⃣ایجاد خودباوری ملی در ملت ایران برای فعالیتهای گوناگون ملی
3️⃣ایجاد اعتماد به نفس در مواجههی بینالمللی
4️⃣گستردن تفکر و ارزشهای انقلاب
5️⃣جلوگیری نسبی از گسترش فرهنگ غربی به عنوان فرهنگ برتر
6️⃣خارج کردن خدمات ملی از انحصار در مرکز
7️⃣پرورش دانشمندان جهانی
8️⃣برآمدن گروههای خودجوش مردمی
⭕️نقاط ضعف هم داریم:
👈ساخت یک اقتصاد قوی ملی
👈استقرار عدالت
👈ریشهکنی آسیبهای اجتماعی
👈تطبیق زندگیمان با ارزشهای اسلامی
🏷هرکدام وظیفهای داریم:
📌وظیفه دولت، مجلس و دیگر مراکز رسمی:
🔹عزم راسخ
🔸کار مداوم
🔹سلامت در عمل
🔸صداقت با مردم
🔹ترجیح منافع ملی بر سود شخصی
❇️امروز بحمدالله مسئولان بالای مملکت از این امتیازات برخوردارند،
⏪منتها در کل سطح مسئولان باید این خصوصیات گسترش پیدا کند.
📌وظیفه نخبگان
🔹شناسایی خلأها و منافذ خطر
🔸جستجو و بررسی راههای رفع خلأ و بستن منافذ خطر
🔹کمک فکری به دولتها، مجلسهای شورای اسلامی و مسئولین
📌وظیفه جوانان
🔷خودشان را از لحاظ صلاحیتهای گوناگون اخلاقی و علمی و غیره، برای نقشآفرینی در پیشرانی آماده کنند
📌وظیفه عمومی مردم
🔷حمایت از مسئولان، خدمتگزاران و کارهای خوب
☑️وظیفه دوم ⏪ نگاه به دشمن
💪شرط مهم پیروزی این است که دشمن را بشناسیم، تواناییهای او را بدانیم، اما نترسیم
👈ما اگر ضعیف بودیم، دشمن اینجور حیله و خدعه نمیکرد
💠درباره انتخابات پیش رو
🏷مطلب اول
♦️این انتخابات مظهر «جمهوری» است
⏪پس وقتی که آمریکا با نظام جمهوری اسلامی مخالف است، یعنی در واقع با انتخابات مخالف است
⚠️با انواع طرق مختلف سعی میکنند مردم را از انتخابات دور کنند
✅همه باید در انتخابات شرکت کنند
❇️راه اصلاح کشور انتخابات است
🏷مطلب دوم
👌مردم باید دنبال انتخاب اصلح باشند
⁉️اصلح را از کجا بشناسیم؟
☑️آنجایی که میتوانند ⏪ بروند تشخیص بدهند، تحقیق کنند؛
☑️آنجایی که نمیتوانند ⏪ به کسانی که اعتماد دارند اتّکاء کنند؛ آنها معرّفی میکنند، از معرّفی آنها استفاده کنند
🤝کسانی که توانایی حرف زدن با مردم را دارند و مردم از آنها قبول میکنند
❇️مردم را به حضور در انتخابات تشویق کنند
👈کسانی که در میدان انتخابات وارد میشوند
⭕️از اهانت به دیگران
⭕️بداخلاقی
⭕️سیاهنمایی
🔺 اجتناب کنند
📌البته اتقان و سلامت انتخابات خواسته همیشگی ما از مسئولین بوده
❇️انتخابات بحمدالله در کشور ما همیشه سالم و صحیح و متین انجام گرفته، این دفعه هم انشاءالله همینجور خواهد بود
💎عزیزان من! ما با اتّحاد، با ید واحده بودن:
✔️مبارزه کردیم
✔️پیروز شدیم
✔️تا حالا ادامه دادهایم
✅باید بعد از این هم با ید واحده بودن حرکت کنیم
♦️اختلافات سلیقهای و سیاسی نباید در وحدت ملی ملت ایران در مقابل دشمنان تأثیری بگذارد.
هدایت شده از شیفتگان تربیت
﷽
⭕️#توجه ⭕️#توجه
📢#به_وقت_مسابقه
نوبت مسابقه کانال #شیفتگان_تربیت هست
که در نظر داریم
از #کتاب_شبهات_انتخابات
مسابقه ای برگزار کنیم.
🎁به ۴۰ نفر از نفرات برتر به قید قرعه هدیه ۵،۰۰۰،۰۰۰ریالی نقدی تقدیم می گردد
📣📣📣🎁🎁🎁
جمعا ۲۰۰،۰۰۰،۰۰۰ دویست میلیون ریال
📆 #ازتاریخ یکم اسفند ماه تا دوم اسفند ماه
۱۴۰۲/۱۲/۰۱ الی۰۲/۱۲/۱۴۰۲
⏰ #ساعت ۱۰صبح اول اسفندماه 🕓 الی ۲۱ شب دوم اسفندماه🕗
برگزار خواهد شد.
👈منبع مسابقه سنجاق شده🌹👌
شرکت برای عموم آزاد می باشد✌🏻
لطفا به همه#اطلاع_رسانی فرمائید🙏🙏
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :کانال شیفتگان تربیت
🍃@ShifteganeTarbiat
🌹👇🌹👇🌹👇🌹👇🌹
🌱https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
هدایت شده از شیفتگان تربیت
1_1040365477.pdf
1.8M
♨️شبهات انتخابات
❌این کتاب غالباً پیاده شده ی جلسات پرسش و پاسخ حجت الاسلام راجی در جمع اساتید، دانشجویان، طلاب و نخبگان کشور است که توسط اندیشکده راهبردی سعداء تهیه و تنظیم شده است.
🗳 | #انتخابات_مجلس_وخبرگان
📚 | #تبیین_شبهات_انتخابات
منبع مسابقه
#شبهات_انتخابات
#منبع_مسابقه_یکم_اسفندماه
شیفتگان تربیت
﷽ ⭕️#توجه ⭕️#توجه 📢#به_وقت_مسابقه نوبت مسابقه کانال #شیفتگان_تربیت هست که در نظر داری
کانال نداری؟دنبال ثوابی؟بسم الله به اندازه قدرت خودت اطلاع رسانی فرمائید و با ما در ثواب نشر سهیم باشید،کمتر از ۱۱ ساعت تا #مسابقه👌👌👌
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَىَ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا»
پس بلندمرتبه است خداوندی که سلطان حقّ است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود؛ و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!»
(سوره مبارکه طه/ آیه ۱۱۴)
تفسیر:
آیه بعد، اضافه مى کند: بلندمرتبه است خداوندى که سلطان بر حق است (فَتَعالَى اللّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ).
ممکن است ذکر کلمه حَق بعد از کلمه مَلِک به خاطر این باشد که مردم معمولاً از کلمه مَلِک (سلطان) خاطره بدى دارند، ظلم و ستم و خودکامگى از آن در ذهنشان تداعى مى شود، لذا بلافاصله مى فرماید: خداوند ملک بر حق است.
🌺🌺🌺
و از آنجا که گاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خاطر عشق به فراگیرى قرآن و حفظ آن براى مردم به هنگام دریافت وحى عجله مى کرد، و مهلت نمى داد جبرئیل سخن خود را کامل کند. در دنباله این آیه چنین به او تذکر داده مى شود: نسبت به قرآن پیش از آن که وحى آن تمام شود، عجله مکن (وَ لاتَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ).
و بگو پروردگارا! علم مرا افزون کن (وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً).
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۱۴ سوره مبارکه طه)
📚 شیوۀ نماز خواندن معذور
💠 سؤال: شخص معذوری که می توانسته بر روی میز سجده کند اما از روی جهل، مهر را با دست بلند می کرده و به پیشانی می گذاشته است؛ آیا نمازهایی که به این نحو خوانده را باید قضا کند؟
#احکام #نماز #نماز_معذور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : ظرفیت علم او را کسی نداشت
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ هرچیزی از حدش خارج شود بیمزه میشود.
🎙#دکتر_سعید_عزیزی
شیفتگان تربیت
* #هـــو_العشــق🌹 #پــلاک_پنهـــان #قسمت63 ــ من جایی بودم که نمیتونستم براتو
* #هـــو_العشـــق🌹
#پــلاک_پنهــان
#قسمت64
روز ها می گذشت و سمانه دوباره سرگرم درس هایش شده بود،روز هایی که دانشگاه داشت ،آقا محمود یا محسن او را به دانشگاه می رسوندند،اما بعضی اوقات تنهایی بیرون می رفت،با اینکه مادرش اعتراض می کرد اما او نمی توانست تا آخر عمرش با پدر یا برادرش بیرون برود،در این مدت اصلا به خانه ی خاله اش نرفت و حتی وقتی که صغری تماس می گرفت که خودش و کمیل به دنبالش می آیند تا به دانشگاه بروند،با بهانه های مختلف آن ها را همراهی نمی کرد،تمام سعیش را می کرد تا با کمیل روبه رو نشود.
از ماشین پیاده شد.
ــ خداحافظ داداش
ــ بسلامت عزیزم،سمانه من شب نمیتونم بیام دنبالت به بابایی بگو بیاد
ــ خودم میام
ــ شبه ،خطرناکه اصلا خودم به بابایی میگم
ــ اِ داداش این چه کاریه ،باشه خودم میگم
ــ میگی دیگه سمانه؟
ــ چشم میخوای اصلا الان جلو خودت زنگ بزنم
محسن خندید و گفت:
ــ نمیخواد برو
ــ خداحافظ
ــ بسلامت عزیزم
سمانه سریع به سمت دانشگاه رفت،امروز دوتا کلاس داشت ،وارد کلاس شد،روی صندلی آخر کنار پنجره نشست،استاد وارد کلاس شد و شروع به تدریس کرد،سمانه بی حوصله نگاهی به استاد انداخت ،امروز صغری نیامده بود،اگر بود الان کلی دلقک بازی در می آورد تا او را نخنداند دست بردار نبود.
با صدای برخورد قطرات باران به پنجره نگاهش را به بیرون دوخت،زمین و درخت ها کم کم خیس می شدند،دوست داشت الان در این هوا زیر نم نم باران قدم می زد، اما نمی توانست بیخیال دو کلاس شود،ان چند روزی که نبود،را باید جبران می کرد.
دو کلاس پشت سرهم بدون وقت استراحتی برگزار شدند و همین باعث خستگی او شده بود،تمام کلاس یک چشمش به استاد و چشم دیگری اش به ساعت دوخته شد،عقربه های ساعت که آرام تر از همیشه حرکت می کردند،بلاخره دوساعت کلاس را طی کردند و با خسته نباشید استاد سمانه نفس راحتی کشید و سریع دفترچه ای که چیزی در آن یاداشت نکرده بود را در کیفش گذاشت و از کلاس بیرون رفت ،از پله ها تند تند پایین می آمد ،در دل دعا می کرد که باران بند نیامده باشد تا بتواند کمی قدم بزند.
از ساختمان دانشگاه که خارج شد ،با افسوس به حیاط خیس دانشگاه خیره شد ،باران بند آمده بود.
* ادامه.دارد.... *