فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻واکنش ایران به حملات شدید اسرائیل صبح امروز
🎥نگاه یک کاربر عرب زبان به مواجهه ایران با حمله رژیم صهیونیستی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُرًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»
امّا آنها کارهای خود را در میان خویش به پراکندگی کشاندند، و هر گروهی به راهی رفتند؛ (و عجب اینکه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند!
تفسیر:
آن گاه، به دنبال دعوتى که به وحدت و یگانگى در آیه قبل شد، انسانها را از پراکندگى و اختلاف با این عبارت بر حذر مى دارد: اما آنها کارهاى خود را به پراکندگى کشاندند و هر گروهى به راهى رفتند (فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً).
و عجب این که هر یک از این احزاب و گروه ها به آنچه نزد خود دارند خوشحالند و از دیگران بیزار (کُلُّ حِزْب بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ). زُبُر جمع زبرة (بر وزن لقمه) به معنى قسمتى از موى پشت سر حیوان است که آن را جمع و از بقیه جدا کنند، سپس این واژه به هر چیزى که مجزا از دیگرى شود، اطلاق شده است، بنابراین جمله فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً اشاره به تجزیه امت ها به گروه هاى مختلف است.
🌺🌺🌺
به هر حال، آیه فوق، یک حقیقت مهم روانى و اجتماعى را بازگو مى کند و آن تعصب جاهلانه احزاب و گروه ها است که هر یک راه و آئینى را براى خود برگزیده، و دریچه هاى مغز خود را به روى هر سخن دیگرى بسته اند، و اجازه نمى دهند شعاع تازه اى به مغز آنها بتابد، نسیمى به روحشان بوزد و حقیقتى را بر آنها روشن سازد!.
این حالت که از خود خواهى، حب ذات افراطى، خود بینى و خودپسندى سرچشمه مى گیرد، بزرگترین دشمن تبیین حقایق و رسیدن به اتحاد و وحدت امت ها است.
این خوشحال بودن به راه و رسم خویشتن، و احساس تنفر و بیگانگى از هر چه غیر آن است، گاه به جائى مى رسد که اگر انسان سخنى بر خلاف راه و رسم خویش بشنود، انگشت در گوش مى گذارد، و جامه بر سر مى کشد و پا به فرار مى نهد مبادا حقیقتى بر خلاف آنچه با آن خو گرفته بر او روشن شود، آنچنان که قرآن درباره مشرکان عصر نوح(علیه السلام) بیان مى کند: وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً:
بار الها! هر زمان که من از اینها دعوت کردم که به سوى تو آیند و گناهانشان را ببخشى، انگشت ها بر گوش نهادند و جامه بر خود پیچیدند و در راه غلطشان اصرار ورزیدند و به شدت در برابر حق استکبار کردند.
و تا به این حالت پایان داده نشود راه وصول به حق براى انسان ممکن نیست و هر کس بر طریقه خود اصرار مىورزد و لجاجت مى کند.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۳ سوره مبارکه مؤمنون)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : محال است که گرفتار گناه و ظلم شویم وقتی که ...
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
13.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فرزند_دلبندم
⭕️ موضوع : اولویت در تربیت چیست؟
🎙 سخنران : استاد تراشیون
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت130 ✍ #میم_مشکات زیارت دو نفره فورجه امتحانات شروع شد و هر دو نشستند س
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت131
✍ #میم_مشکات
سیاوش حرفی نزد، تنها دستانش را محکم تر دور راحله گرفت. چقدر منتظر شنیدن این جمله بود. چند لحظه ای که گذشت، بازوهای راحله را گرفت و کمی عقب برد، جوری که صورتش مقابل صورت خودش باشد و گفت:
-قول میدم هیچ وقت نذارم از گفتن این جمله پشیمون بشی
پیشانی راحله را بوسید و ادامه داد:
-اگه امروز نمیدیدمت دیگه دست و دلم به کتاب نمیرفت. سید رو هم خل کرده بودم از بس عنق شده بودم
و بعد با یاد اوری قیافه صادق بیچاره که پیشنهاد داده بود سیاوش برود و "نامزد خانمش" را ببیند و دست از سر سید بردارد که بتواند درس بخواند، خنده اش گرفت.
راحله سرش را پایین انداخت و با خجالت گفت:
-منم همین طور
سیاوش اخمی ساختگی کرد و با لحنی متعجب پرسید:
-مگه شما عنق شدن هم بلدی?
راحله همان طور که سرش پایین بود جواب داد:
-نه،دلتنگی رو میگم...کلافه شده بودم
سیاوش دست برد زیر چانه راحله و صورتش را بالا آورد و با لحنی پر از اشتیاق و مهر، با صدایی آرام گفت:
- پس بذار خوب نگاهت کنم که برا چند روز انرژی بگیرم...
راحله چشمانش را به چشمان دریایی سیاوش دوخت:
- چشم قربان!
سیاوش دستان راحله را کمی فشار داد:
- امروز درس و کتاب تعطیل، بریم بیرون یه دوری بزنیم. پیشنهاد خانم چیه?
-من دوست دارم بریم یه جایی ولی نمیدونم شما دوست داری یا نه!
-کجا?
-بریم آستانه، سید علاء الدین حسین
-چرا بدم بیاد?
-گفتم شاید دلت یه حای تفریحی بخواد!
-دل ما هرچی دل شما بخواد میخواد! البته در دوران نامزدی از این سوسول بازیا داریما! بعد ازدواج از این خبرا نی! من میشم اقای خونه و شما باس بگی چشم!
سیاوش این را گفت، ابروهای مردانه اش را در هم کشید و یکی شان را بالا برد، صدایش را کلفت کرد و ادامه داد:
-اهااای ضعیفه! پس چی شد این پیاز? د بیار اون لامصبواز دهن افتاد این ابگوشت!
و بعد گویا بچه ای در اتاق باشد به گوشه ای خیره شد:
-بچه بتمرگ سر جات اینقد نق نزن... سرمون رفت! اهای زن، بیا این بچه رو ببر بو گندش همه جارو برداشت
راحله غش کرده بود از خنده. سیاوش با همان ابروهای تا به تا شده گفت:
- پاشو آماده شو میخوام ببرمت پابوس اقا. اون موهاتم بپوشون. صدای هر و کر هم نشنوم ها...روتم محکم بگیر...
راحله از بس خندیده بود، چهره اش گلگون شده بود و چشم هایش می درخشید:
-چشم سایه سرمون! هرچی شما بگین! فقط اول اجازه بدین این دکمه پیرهنتون رو که شل شده بدوزم
سیاوش نگاهی به دکمه کرد و گفت:
-دستت درد نکنه..عجب منزل کدبانویی گرفتیم ها! خوش ب حالمان!
و راحله همان طور که داشت میرفت تا نخ و سوزن را بیاورد صدایش در میان خنده هایش گم شد:
-پس پیرهنت رو در بیار تا من بیام!
وقتی برگشت، سیاوش را دید که زیرپوش به تن و پیرهن به دست روی صندلی نشسته است. راحله پیراهن را گرفت و گفت:
- تو که اینقد گرمایی هستی برای چی زیرپوش میپوشی?اونم آستین دار
-بعضی پیرهنا نازکن، نمیشه با رکابی یا بدون زیرپوش پوشیدشون. دوست ندارم بدنم پیدا باشه. حتی لباس جذب هم نمیپوشم، خوشم نمیاد با بدنم جلب توجه کنم... اینم از اثرات رفاقت با سیده دیگه... محجبه مون کرده
و خندید.
سیاوش حق داشت. بدن متناسبش در لباس چسبان جلب توجه میکرد. البته از مدل های کمر باریک و بازو پف دار نبود، ولی هیکلی ماهیچه ای داشت. راحله ساکت بود و همان طور که سرش مشغول دوخت و دوز بود لبخندی دلنشین روی لبش نشست. خوشش آمد از این حیا و ریز بینی سیاوش: مرد با حیا مگر کم نعمتی ست?
دو تا کوک دیگر زد و نخ را چید:
-بفرما! اینم پیرهن شما..ااا این چیه?چرا بازوت کبود شده?
سیاوش پیراهن را گرفت و درحالیکه میپوشیدش گفت:
-وقتی شما اسب میبینی و از ذوق دست مارو فشار میدی همین میشه دیگه
راحله ماتش برد:
-واقعا?
سیاوش رو به اینه کرد تا یقه اش را درست کند. وقتی برگشت راحله را دید که با صورتی مغموم ایستاده بود:
-چی شد منزل جان?
راحله نیم لبخندی به این لحن سیاوش زد:
-دستت.. فکر نمیکردم اینقدر محکم گرفته باشم... چرا چیزی نگفتی
سیاوش اخمی کرد و با همان لحن فیلم فارسی طورش گفت:
-دیگه چی ضعیفه? واسه ما افت داره واسه این چیزا رو ترش کنیم!
و دست راحله را گرفت:
-وا کن اون اخم هارو .. تا من میرم آبی به سرو صورت بزنم تو هم لباستو بپوش تا بریم ...
چقدر راحله این اخم های مهربان را دوست داشت....
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺تعجب خبرنگار شبکه العربی در تهران از روند طبیعی کسب و کار و تردد شهروندان ایرانی پس از حمله اسرائیل
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی این فیلم چهارشنبهسوری تهران از زاویه داخل هواپیما رو به بنیامین نتانیاهو نشون بده تا تفاوت حتی بازی ایرانیان با حمله اونها را بداند
بفهمه انفجارهای کوبنده و کشنده یعنی چی
😂
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
🔴 من ضامن ایرانم
مرحوم آیت الله میرزا مهدی آشتیانی رضوان الله علیه نقل میکنند:
در حدود سالهای 1320 که اوج بههمریختگی کشور و تسلط کمونیستها بر شمال ایران بود، به بیماری سختی دچار شدم. معالجات اثری نبخشید و بهناچار بهقصد استشفاء، با کاروانی عازم مشهد شدم. در بین راه حالتی برایم پیش آمد که همراهان گمان کردند مشکل قلبی پیدا کردهام. بنابراین اتوبوس را متوقف کرده، مشغول درمان من شدند. اما در واقع، من در آن حالت خود را در صحرای عرفات میدیدم. مشاهده میکردم که نور آن صحرا بهسمت آسمان درحالانتشار است و مردم حیران و مشعوف مشغول تماشای نور آن صحرا هستند.
سؤال کردم، چه خبر است؟ گفتند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به صحرای عرفات آمدهاند! ناگهان چهارده خیمهٔ متصلبههم را مقابل خود دیدم که بزرگترین و اولین آنها متعلق به رسول گرامی اسلام بود. به حضورشان شرفیاب شدم. سلام کردم. به گرمی پاسخ فرمودند. همین که تصمیم گرفتم حاجات خود را بیان کنم، فرمودند: چون زائر فرزندم «رضا» هستی، به نزد ایشان برو و حاجت بخواه. عازم خیمهٔ حضرت رضا (علیه السلام) شدم و پس از سلام و ادب، سه حاجت خود را مطرح کردم:
1⃣ مولای من! شفای خود را از این بیماری میخواهم
🔺خداوند مقدر فرموده است تا آخر عمر چنین باشی
2⃣ بدهی قابلتوجهی دارم که مستحضر میباشید
🔺 بهزودی ادا میکنیم
3⃣ نگران فتنهٔ کمونیستهایی مانند... برای ایران هستم.
🔺 من ضامن ایرانم. ایرانیان تا وقتی با ما هستند، به زیارت ما میآیند و در مجالس عزای ما شرکت میکنند، در امانند.
#ایران
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
11.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نهج_البلاغه
⚪️ألا تسمعون الى جواب أهل النار حين سئلوا: «ما سلككم فى سقر؟ قالوا: لم نك من المصلين
🔸آيا به پاسخ اهل دوزخ گوش فرا نمى دهيد كه وقتى از آن ها سؤ ال مى شود، چه چيز شما را گرفتار دوزخ ساخت ؟گويند: ما از نماز گزاران نبوديم.
#نشر_حداکثری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
14.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 رهبر انقلاب امروز: در موضوع امنیت، حفظ امنیت روانی جامعه بسیار مهم است. ایجاد ترس و تردید در دلهای مردم،مردود است و قرآن در این زمینه صراحت دارد. ۱۴۰۳/۸/۶
💻 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat