شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت160 ✍ #میم_مشکات یک ساعت بعد، همه چیز آرام شده بود. خطر بر طرف شده بود و
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت161
✍ #میم_مشکات
روضه اش عجیب بود. انگار پسری برای مادرش روضه میخواند. نگاهش را دوخت به آن انگشتر حدید و ذکر هفت جلاله رویش...
-حاج اقا، التماس دعا
مرد برای لحظه ای ساکت شد. گویی از چیزی تعجب کرده باشد اما جوابی نداد. راحله حس کرد مزاحم خلوت مرد است، منتظر جواب نماند و برگشت سمت ضریح. زیارت دوباره ای کرد.
میخواست از در بیرون برود که مرد به حرف در آمد:
- مریضتون خوب میشه ان شالله... نذرتون قبوله ان شالله
راحله تشکری کرد و بیرون آمد. میخواست کفش هایش را بپوشد که یکدفعه با خودش فکر کرد از کجا فهمید مریض دارم؟ نذرمو ...
اما جمله اش را کامل نکرد، برگشت
داخل امامزادا ولی کسی نبود...
خواب دیده بود?
نه! بیدار بیدار بود!
اما آن مرد که بود?
قطره ای باران روی چادرش چکید. دستش را بالا گرفت، قطره ای کف دستش افتاد، قطره بعدی توی صورتش... باران تند شد... چه نشانه خوبی! باران
یعنی نذرش قبول بود?
ّ
نوری در دلش روشن شده بود. ست دهایش را باز کرد و همانجا زیر باران ارام چرخی زد...
"اصلا حسین، جنس غمش فرق می کند"
پ.ن:
آهنگ دلم گریه میخواد، حجت اشرف زاده
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا مذاکره با آمریکاییها فايدهای برای ما ندارد؟
🔸 فرمول و شیوهی #مذاکره کردن آمریکا از زبان رهبر انقلاب
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😎وقتی میگن بسیج بیترمزه
یعنی همین... 😄
#هفته_بسیج
#روزبسیجمبارک
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
doctor azizi jalase 3.mp3
61.13M
🔰 همایش چالشهای نوجوانان - فایل صوتی همایش سوم
🎙دکتر سعید عزیزی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
14030909_46395_64k.mp3
22.5M
✊ صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان. ۱۴۰۳/۹/۵
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
48.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✊ فیلم کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان. ۱۴۰۳/۹/۵
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
💢 #عاملی | آیتالله سید حسن عاملی به عنوان استادصالحین برتر کشور انتخاب گردید
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
✊ #خط_دیدار | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان. ۱۴۰۳/۹/۵
💠درباره ابعاد و پایههای بسیج
💎پدیده بسیج چون اصیل است، ماندنی است
👌مربوط به خود این ملت، این تاریخ و این هویت ملی و ایرانی است
🔖برخی ابعاد بیسابقه و استثنایی بودن بسیج
📌یک شبکهسازی فرهنگی و اجتماعی و نظامی
💢امام این شبکهسازی را کرد،
🚨کِی؟ در دل یک تهدید بزرگ
🔺روز۱۳ آبان در سال ۵۸، حادثه تسخیر لانه جاسوسی اتّفاق افتاد؛
📍قدرت درجه اول آن روز دنیا، یعنی آمریکا،
⭕️شروع کرد به چنگ و دندان نشان دادن، تهدید کردن، تحریم کردن
❇️در یک چنین شرایطی امام ناگهان شجره طیبه بسیج را،
🌳در زمین اجتماعی و فرهنگی و نظامی کشور نشاند
📌بناشده بر دو پایه خداباوری و خودباوری
⏪خصوصیات نشأتگرفته از خداباوری و خودباوری بسیج:
🔹شهامت
🔸ابتکار
🔹سرعت عمل در کارها
🔸دید وسیع
🔹دشمنشناسی
🔸حساسیت در برابر تحرکات گوناگون
✅خداباوری
👌نتیجه خداباوری عبارت است از تسلیم در مقابل خدا، توکل به خدا، یقین به وعده خدا
✅خودباوری
👌نتیجه خودباوری و اعتماد به خود و قبول خود، عبارت است از کشف ظرفیتهای خود
💪این خصوصیّات که شما مقهور اراده دشمن نشوید، اراده خودتان را غلبه بدهید،
❌درست نقطه مقابل نقشههای استکبار جهانی برای ملتها است
🔺سلطهگران برای اینکه بتوانند تسلّط پیدا کنند،
📍دستکاری میکنند باورهای ملّی را.
📍تاریخ یک ملت
📍اعتقاد یک ملت
📍بزرگان یک ملت
🔥را تحقیر میکنند.
🌟این سلاح نرمافزاریِ بسیار خطرناک را تفکر بسیجی از اثر میاندازد
♦️این روحیه بسیجی که در اعضای جبهه مقاومت هم وجود دارد،
✅قطعاً بر همه سیاستهای آمریکا و غرب و استکبار و رژیم صهیونیستی غلبه پیدا خواهد کرد.
💠نکاتی درباره روحیه و تفکر بسیجی
❇️زمینهسازی و تولید تفکر بسیجی توسط امام خمینی(ره) و استقبال مردم ایران از آن
♦️امام از سال ۱۳۴۱ تا ۵۷، روحیه بسیجی را به ملت ایران تلقین کرد
✨مردمِ بااستعداد ما، جوانهای باظرفیّتِ ما پیام امام را گرفتند
🌟لذا آرامآرام این حرکت رشد پیدا کرد، به انقلاب رسید،
✊یک رژیمی را سرنگون کرد که مورد حمایتِ تقریباً همه قدرتهای دنیا بود
📌بعد از پیروزی انقلاب هم
🛡امام از بسیج سدی درست کرد در مقابل ضربههای گوناگون
🔹هم در میدان نظامی
🔹میدان اجتماعی
🔹میدان علمی
🔹در تولید سلاح
🔹در صحنههای بینالمللی و سیاسی
⏪توجه دارید که قدرت اجتماعی و قدرت علمی، تولید قدرت سیاسی میکند
🌐در فضای بینالملل میتواند حرف محکم بزند، میتواند حرفش را پیش ببرد
🔺بسیج در این میدانها کار کرده
⭕️خیلی از اینها البتّه در داخل سازمان بسیج اتّفاق نیفتاده،
🔺مال بیرون بسیج است؛
🔽امّا آنچه برای ما مهم است این است:
✍️روحیه بسیجی، مکتب بسیجی و فرهنگ بسیجی
🔺این را سعی کنید از دست ندهید🔻
👈آمادهبهکاری
👈حساس بودن در قبال حوادث
❇️بنبستشکن بودن تفکر بسیجی
🔻براساس خصوصیات تفکر و فرهنگ بسیجی:
🔸اعتقاد به تواناییهای خود دارد
🔹مرعوب هایوهوی سلطهگران نیست
🔸آرمان و هدف دارد
🔹از مرگ نمیترسد و معتقد به شهادت است
👆به همین دلایل است که بسیجی ایرانی یقین دارد که
✅سرانجام در یک روز، رژیم صهیونیستی را قطعاً از بین خواهد برد
❇️لزوم تقویت روزبهروز بسیج در کشور
📍معارفی:
🔍عمقسازی و کیفیسازی معارف بسیجی در ذهن جوان بسیجی
🔹سطحی به مسائل نگاه نشود.
🔹کتاب و مطالعه لازم است،
🔹مباحثه لازم است،
🔹حلقات درسی و تحقیقی لازم است
📍اجرایی:
🔰به عنوان بازوی فعال برای دستگاههای اجرائی کشور، همهجا حاضر و آمادهبهکار باشند
📍سیاسی:
🗺بداند که قواره مطلوب آمریکا برای کشورهای منطقه یک دوگانه است:
⛔️یا «استبداد»
⛔️یا «هرجومرج»
👆بسیج با هر دوی اینها باید مقابله کند
💠درباره مسائل جاری لبنان و فلسطین و غزّه
◀️نکته اول
⛔️احمقها خیال نکنند چون
📌خانه مردم
📌بیمارستان
⚠️اجتماعات مردم را بمباران میکنند، پس پیروز شدند؛
👆نه، هیچکس در دنیا، این را پیروزی نمیداند
⭕️دشمن در غزه پیروز نشده،
⭕️دشمن در لبنان پیروز نشده؛
⛔️دشمن در غزه و لبنان پیروز نخواهد شد
🚨آن کاری که اینها کردند، جنایت جنگی است؛
⚖️خب حکم بازداشتش را صادر کردند،
👇امّا کافی نیست؛ بایستی
💀حکم اعدام نتانیاهو،
☠️حکم اعدام این سران جنایتکار
♦️صادر بشود.
◀️نکته دوم
🚨جنایتهای رژیم صهیونیستی، هم در لبنان، هم در غزّه و فلسطین،
🔺عکس آنچه را آنها میخواهند ایجاد میکند،
🔹یعنی مقاومت را تقویت میکند و تشدید میکند
👆این یک الزام قطعی است و تخلّفناپذیر است
🔰امروز جبههی مقاومت هر اندازه گسترش دارد، فردا این گسترش چند برابر خواهد شد.
🍀پروردگارا! این سرانجامِ مطلوبِ همه بندگان صالح خودت را به حق محمد و آل محمد هر چه زودتر برسان.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
چی بگم آخه؟.pdf
2.33M
📗دریافت PDF کتاب چــــی بگم آخــــــه⁉️
✨بهترین و کاملترین کتاب کار با موضوع گفتگوهای کوتاه، مرتبط با امــر به معــروف و نهی از منڪـر
#منبع_مسابقه
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
باسلام هدایای #مسابقهغدیر واریز شد
مسابقه بعدی ما از #کتابآخــــــهچــــیبگم
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ»
این وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده؛ این فقط افسانههای پیشینیان است!»
تفسیر:
این باور کردنى نیست! اینها وعده هاى دروغینى است که هم به ما و هم به پدران ما در گذشته داده مى شد (لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ).
🌺🌺🌺
اینها فقط افسانه ها و اسطوره هاى پیشینیان است (إِنْ هذا إِلاّ أَساطِیرُ الأَوَّلِینَ).
آفرینش مجدد، اسطوره اى است، حساب و کتاب افسانه اى دیگر، و بهشت و دوزخ نیز هر یک اسطوره اى بیش نیست!.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۸۳ سوره مبارکه مؤمنون)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : همه عالم در حال ذکر است
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌بعضی ها قبل ازدواج چشمهاشون بسته است.😎
ولی بعد ازدواج بااااااااز میشه🥸😂
#دکتر_سعید_عزیزی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌗یه بوس بده...😁
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت161 ✍ #میم_مشکات روضه اش عجیب بود. انگار پسری برای مادرش روضه میخواند. ن
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت162
✍ #میم_مشکات
بعد از کلاس سری به شاهچراغ زد. دوست داشت گردنبندی برای سیاوس بخرد. حالا که سیاوش گردنبند طلایش را بخاطر راحله برداشته بود، دوست داشت جایگزینی برایش بگذارد. نگاهش را چرخاند روی گردنبند های چوبی... خوشش آمد اما پلاکش را چه میگذاشت? هیچ کدام به دلش ننشستند. عقیق سرخ مستطیل شکل و مسطحی را انتخاب کرد و داد تا چیزی را که دوست داششت رویش بنویسند. آیه ای که آن مرد غریبه برایش زمزمه کرده بود :
"قل لن تصیبنا الا ما کتب الله لنا"
همانجا نشست تا آماده شد. پلاک را به گردنبند چوبی وصل کرد. واقعا قشنگ شده بود. حتما به سیاوش می آمد.
جلوی در هال که رسید دو جفت کفش زنانه و مردانه پشت در دید. مهمان داشتند?
وارد هال که شد سرجایش میخکوب شد. کیفش از دستش سر خورد. اینها اینجا چه میکردند. با دیدن راحلخ بلند شدند. زنی که چشم هایش از گریه سرخ شده بود و مردی میان سال و سر افکنده. سلام آرامی کردند. میخواست بی توجه به آنها به سمت اتاق برود که مادرش نهی ش کرد:
-راحله جان، بیا اینجا مادر
این یعنی مهمان هرکه باشد حرمت دارد. آخ که این مراعات و صبوری مادر گاهی دیوانه اش میکرد. بی میل و رغبت برگشت به طرف جمع و کنار مادرش نشست. آنها هم نشستند. همه ساکت بودند.
حاج رسول محسنی ، داشت به نیما فکر میکرد، به پسر نا خلفی که چطور آبروی چندین و چند ساله اش را به باد داده بود و حالا جلوی دخترکی چنین سرافکنده شده بود. کاش میتوانست بیخیال مهر پدری اش شود و بگذارد پسر همانجا در زندان بپوسد اما نمیشد. فرزندش بود و پاره ی تنش. به حرف آمد و صدایش سکوت را شکست:
-میدونم که تو این وضعیت تحمل ما براتون سخته. هرچی بگین حق دارین ولی ...
ولی چه باید می گفت? میگفت پسرم که مسبب همه بدبختی هایت شده را ببخش? پسری که سرت را شیزه مالیده بود و منافقانه جلو آمده بود? پسری که حالا شوهرت را روی تخت بیمارستان انداخته? میگفت من را ببخشی که ندانسته و ندیده، بعد از به هم خوردن مراسم لیچار بارت کرده ام?
این حرفها گفتن داشت? سکوت کرد. حرفی نداشت.
حاج یوسف که دید حرف زدن برای پدر نیما سخت شده خودش ماجرا را که قبل از آمده راحله شنیده بود شرح داد:
-بابا جان، گویا پلیس نیمارو پیدا کرده
راحله سر بلند کرد. این خبر کمی از آتش درونش را خنک میکرد. هرچند نمیتوانست از داغ حال سیاوش چیزی کم کند اما حداقلش این بود که چنین آدمی نمیتوانست دست در جیب کند و راه برود.
پدر ادامه داد:
-حالا پدر و مادرش اومدن اینجا که ...
راحله آشفته شد. چشم چرخاند سمت والدین نیما. عصبانی بود. دوست داشت دهان باز کند و هرچه به دهانش میرسد بارشان کند. از وقتی پای این پسر به زندگی اش باز شده بود جز مصیبت چیزی به ارمغان نیاورده بود. هرچچند شاید اگر نیما نبود هیچ وقت به شیاوش نمی رسید اما حالا همین نیما سیاوشش را راهی بیمارستان کرده بود. سیاوشی که معلوم نبود میماند یا ...
سیاوش! لحظه ای مکث کرد. اگر الان سیاوش روی تخت است تنها بخاطر نیماست? پس خودش چه? با خودش رو راست بود، اگر او زود قضاوت نکرده بود ، اگر حرف های سیاوش را شنیده بود، اگر کمی حوصله به خرج داده بود شاید الان خیلی چیز ها فرق میکرد.
نباید اشتباهش را تکرار میکرد. نگاهی یه پدر و مادر نیما کرد. دلش سوخت. اینها که گناهی نداشتند. نباید دق دلی اش را سرشان خالی میکرد. پدر و مادر بودند و طبیعی که برای نجات فرزندشان تقلا کنند.
چشم هایش را بست تا کمی آرام شود. نفس عمیقی کشید و سعی کرد سنجیده حرف بزند:
- بابت کارهایی که پسرتون با من کرد، میتونم از حق خودم بگذرم. اگ فقط جریان ازدواج بود برام اهمیتی نداشت امل حالا، بخاطر پسر شما ... هرچند شما از کارهاش خبر نداشتین ولی رفتارتون بعد از به هم خوردن مراسم واقعا آزار دهنده بود. هرچند شاید طبیعی بود. اگه بخاطر اون اتفاقات اینجایین، من بخشیدم اما بخاطر کاری که با سیاوش کرد هرگز کوتاه نمیام. اگر پسر شما آزاد بشه هیچ معلوم نیست که دوباره سر یکی دیگه ...
پدر نیما وسط حرفش پرید:
-نمیذارم دخترم.. خودم حواسم بهش هست ...
راحله دستش را بالا آورد:
- صبر کنین اقای محسنی، شما همه عمر کنارش بودین، اگر میتونستین مراقبش باشین الان وضع ما این نبود. چطوری میخواین مراقبش باشین? حبسش کنین? مگه بچه دو ساله ست?
هرچند الان پسر شما متهم ردیف دومه و اون بدبختی که پشت فرمون بوده بیشتر پاش گیره، اما فکر میکنم چند سال زندان برای پسرتون واقعا لازمه
نه آقای محسنی ، امکان نداره من رضایت بدم.
این حرف اول و آخرمه..مطمئنم اگه پدر سیاوش هم اینجا بود نظرش همین بود.
بلند شد، با اجازه ای گفت و رفت توی اتاقش...
پدر و مادر راحله لبخندی زدند به این جواب عاقلانه و پدر و مادر نیما فکر کردند چه گوهری را از دست داده اند.
#ادامه_دارد...
#حدیث
💠 امام صادق علیه السلام:
آسايش دل را جستجو كردم و آن را در كمى مال و ثروت يافتم.
📚 مستدرك الوسائل: ۱۲/۱۷۴/۱۳۸۱۰
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت162 ✍ #میم_مشکات بعد از کلاس سری به شاهچراغ زد. دوست داشت گردنبندی برای
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت163
✍ #میم_مشکات
پدر سیاوش چند ساعتی بود که آمده بود خانه تا استراحت کند.
راحله داشت آماده میشد تا برود پیش سیاوش. بند کفش هایش را بست، صورت مادرش را که داشت سفارشات لازم را میکرد بوسید و از خانه بیرون زد. توی اتوبوس که نشست، گردنبند سیاوش را از کیفش بیرون آورد. دویت داشت هرچه زودتر گردنبند را برایش ببرد و به گردنش بیندازد.
بالاخره رسید. وارد راهرو که شد هیجانی را در بخش دید. دقیق شد. یکی دو تا از پرستارها به سمت اتاق سیا ش در رفت و آمد بودند. چقدر این صحنه برایش آشنا بود . خودش را به کنار دیوار رساند و به دیوار دست گرفت.
با خودش گفت:
- مادر که گفته بود خوابش خواب خوبی ست! پس چرا...
کنار دیوار سر خورد روی زمین. فکر تکرار خوابش در واقعیت همه توانش را گرفت. چشمش به اتاق بود. فکر کرد الان است که تخت ملحفه پوش را بیرون بیاورند. یکی از پرستارها دیدش. رو کرد به سمت همکارش که پای تلفن بود:
-خانم میرزایی! بیا، خانمش اینجاست
به طرفش آمدند و کمکش کردند روی صندلی های استیل نقره ای رنگ بخش بنشیند. نگاهش خیره مانده بود به دیوار روبرویش. میترسید سر بچرخاند سمت اتاق. لب هایش لرزید:
-اتفاقی ...افتاده?
پرستار همان طور که دستش را پشت کمر راحله گذاشته بود گفت:
-آره عزیزم، یه اتفاق خوب!!
خدایا! یعنی پرستار هم مثل مادرش داشت دلداری اش میداد? اتفاق خوب? اتفاق خوب که این همه هیاهو نداشت
پرستار منتظر نماند:
-حال مریضتون بهتر شده... سطح هشیاریش بیشتر شده... البته هنوز پایدار نیست ولی خب امیدوار کننده هست. حالا دکتر میاد باهات حرف میزنه
راحله باورش نمیشد، نمیدانست بخندد یا گریه کند. لب هایش خندان بود و چشم هایش گریان!
-یعنی به هوش اومده?
پرستار خندید:
-نه عزیزم! هنوز تا بهوش اومدن خیلی مونده. ان شالله به هوش هم میاد...دعا کن... دکتر اومد، برو باهاش صحبت کن
راحله خودش را به دکتر رساند و وقتی دکتر حرف های پرستار را تایید کرد انگار بال در آورده باشد. خودش را به اتاق رساند.
کنار تخت ایستاده بود. با چشم های اشکبار به سیاوش خیره شده بود. به طرفش رفت. دست هایش را دور صورت سیاوش قاب کرد. سر خم کرد و گونه سیاوش را بوسید:
-بر میگردم عزیز دلم
باید به خانواده اش خبر میداد. تلفن را از کیفش در آورد، اما نه، باید حضوری میرفت. به سمت در رفت. میخواست از در خارج شود که دید هیکلی مردانه و درشت قاب در را پر کرده است. سر بلند کرد، سید صادق بود
تعجب کرد. آخرین باری که سید را دیده بود بعد از عمل بود. چقدر آشفته بود، اما حالا، از آن آشفتگی خبری نبود. مثل قبل مرتب بود و سرحال.
احساس کرد کمی از این رفیق بی معرفت دلخور است اما باز هم ترجیح داد زود قضاوت نکند.
بعد یادش آمد به سیاوش، آمد دهان باز کند و بگوید سیاوش حالش بهتر شده اما قبل از اینکه حرفی بزند، سید نگاهش را چر خاند روی سیاوش:
-میدونم! برای همین اومدم
و رفت طرف چارت آویزان از تخت سیاوش. برش داشت و مشغول برگ زدن شد.
از اتاق بیرون زد. قبل از اینکه از بخش بیرون برود، یادش آمد از پرستار تشکر نکرده است. برگشت سمت ایستگاه پرستاری. از همه تشکر کرد. یکی از پرستارها پرسید:
- این آقا از آشناهاتون هستن? دکتر تدین رو میگم
- بله، دوست شوهرمه!
- واقعا? نمیدونستم
راحله کمی فکر کرد:
-شما بهشون گفتین که حال همسرم بهتر شده?
- نه! ما هنوز به کسی خبر ندادیم. خانم میرزایی میخواستن بهتون زنگ بزنن که دیدیم اینجایین
راحله موقع رد شدن، نگاهی از پنجره به داخل انداخت:
- سید دست هایش را دور صورت سیاوش گرفته بود، پیشانی اش را به پیشانی سیاوش چسبانده بود، حس کرد شانه هایش میلرزد.
چقدر کارهای این جناب دکتر عجیب و غریب بود. اما یک چیز واضح بود، اینکه سیاوش را خیلی دوست دارد. پس چرا تمام این روزها هیچ وقت سراغی ازش نگرفته بود?
اما حالا وقت این حرفها نبود. باید میرفت و به خانواده خبر میداد...
پ.ن:
چارت: خلاصه ای از پرونده بیمار که معمولا در یک تخته شاسی فلزی در پایین تخت قرار دارد یا از لبه آن آویزان است
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
💫 در شطرنج،
💫 شاه سفيد يا سياه را نميكشند.
💫 ماتش ميكنند كه نتواند حركت كند.
💫 وقتي حركت نكرد،
💫 باخته است.
🍁 اجانب دنبال اين نيستند كه رهبر ما را ترور كنند،
🍁 دنبال اين هستند كه ماتش كنند،
🍁 انفعال در او ايجاد كنند.
🍀 درصدد اين هستند كه حرفش اثر نكند.
🍀 فرمانش اثر نكند.
🍀 يعني راههاي حركت او را ببندند.
🍀 تحركش را ببندند.
🍀 از هر راهي برود كيش بشود،
🍀 از هر نقطهاي بخواهد حركت كند راهها را بر او ببندند.
⭐️ آنها دنبال اين هستند كه مطلبي از ايشان صادر بشود اما واقع نشود.
☘️ مثلا بگويد “اقتصاد مقاومتي”، اما هيچ تغييري نكند.
☘️ بگويد “همدلي و همزباني”، اما همانطور كه بودند باشد.
🍂 اگر اين طور شد، اين بزرگترين ضرر است.
🍂 بزرگترين خطر در جمهوري اسلامي اين است كه...
🍂 رهبر در يك موردي حرف بزند...
🍂 و يكچيز ديگر از آب در بيايد.
♟ اين “كيش” شدن است.
♟ اگر تكرار شد،
♟ “مات” شدن است
♟ و ما نبايد بگذاريم كار به اينجا بكشد.
📚 آيت الله حائري شيرازي، تمثيلاتسياسي-اجتماعي، صفحه ۴۳
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رسایی: فرزندان آقای ظریف عضو بسیج مستضعفین شوند تا تابعیتشان باطل شود.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخ رهبر انقلاب به تهدید آقای عارف
🔹معاون اول رئیس جمهور با تهدید منتقدان دولت گفته است اگر به انتقادات ادامه دهید اعلام میکنیم چه چیزی را تحویل گرفتهایم!
🔹رهبر معظم انقلاب چند ماه قبل، تهدید آقای عارف را عملی کردند و آنچه این دولت تحویل گرفته را اعلام کردند.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار نظام تمومه! اینقدر دفاع نکنید!
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat